۱۳۸۳/۰۳/۱۱

سمیرا تو آخرین پستش یه مطلب خیلی قشنگ نوشته. حیفم اومد اینجا چیزی ازش نگم. نظر اون خانم مسیحی درباره خدا و جهنم. خیلی خوشم اومد. نگاه که میکنم میبینم منی که مسلمونم شاید انقدر رابطم با خدا دوستانه و عاشقانه نباشه. اینکه جهنم جاییه که خدا توش نباشه. حتی میتونه تو همین دنیا باشه. چرا ما جهنمو فقط جایی میدونیم که توش آتش و مار و اژدها باشه؟یاد اون تیکه دعای کمیل افتادم که میگه خدایا من آتش جهنمو میتونم تحمل کنم ولی دوری از تو رو نه. البته این صحبت حضرت علی با خداس وگرنه من کجا میتونم همچین ادعایی بکنم. مگه تو همین دنیا از اینکه اینهمه از خدا فاصله گرفتیم نگرانیم؟اما با قسمت دوم صحبت اون خانم مسیحی ( که فکر کنم از من مسلمون خیلی با اعتقاد تر باشه) یه کم مشکل دارم. بحث شادی و غم رو. بمونه برای بعدها.

هیچ نظری موجود نیست: