۱۳۸۲/۱۱/۱۱

آه ای زندگی
منم که هنوز با همه پوچی
ز تو لبریزم....( فروغ)
*
من میگم اگه آدم میخواد از یه ابزاری برا رسیدن به مقصدش استفاده کنه، اگه یه هدفی داره و باید برا رسیدن به اون از یه وسیله ای استفاده کنه باید استفاده از اون ابزارو بلد باشه. دیدی بعضیا( اولیش خودم) فقط بلدن سوار ماشین بشن. هیچی دیگه از ماشین نمیدونن. اگه یه جاش به صدا افتاد یا یه ایراد خیلی کوچیک به هم زد نمیدونن باید چیکارش کرد. خوب البته خیلی چیزارو هم لازم نیست بدونن ولی یه اصول اولیه رو باید هر کسی که از ماشین استفاده میکنه بدونه. نظر من اینه که اگه نتونی از اون ابزار استفاده کنی و یه اطلاعات حداقلی ازش نداشته باشی ، نباید ازش استفاده کنی. جریان اعصاب نداشتن منم این بود. دیدم من دارم از وبلاگ استفاده میکنم. ولی کوچکترین مشکلی که پیش میاد من بلد نیستم اون مشکل خیلی ساده رو برطرف کنم. یه روز عکس بالا نمیاد. یه روز آهنگ اجرا نمیکنه و به مشکل میخوره( تقریبا" هر روز!)، یه روز سیستم کامنت خرابه، یه روز کانتر ارور میده . جالبه که برا هرکدومشم باید دست به دامن( شلوار!) یکی بشم. گفتم خوب حالا که من هیچی بلد نیستم ، طبق نظر خودم نباید بنویسم. برم اول یاد بگیرم بعد بیام. اون روزم به لیلا همینو گفتم. ولی ....به هر حال دلم تنگ شد و برگشتم. به خدا مشکل دیگه ای نبود.ناز هم نمیخواستم بکنم.برا خودم مینویسم پس احتیاج به ناز کردن ندارم. ممنون از همتون. تو این چند روز که ننوشتم عوضش نوشته های خوبتونو خوندم. وقت شد یه سری آرشیوارو هم خوندم. به هر حال بازم من اومدم.باز هم منم همان مزاحم همیشگی....
*
دو تا وبلاگه که من هیچوقت با یه بار خوندن متوجه نمیشم. سطحش از فهم من بالاتره. همیشه میذارم وقتایی که حوصله بیشتری دارم میخونم. خیلی لطیف و هنرمندانه و روشن مینویسن. واقعا" هروقت هم میرم بلد نیستم کامنت چی بذارم. خجالت میکشم( آخه حتما" باید کامنت بذارم. گفته بودم که!). این وبلاگ و این وبلاگ. خوش بحالشون.
*
سه شنبه عصر داریم میریم مشهد. من و لیلا و ۴ نفر دیگه. گفته بودم امام رضا خیلی باحاله. سه شنبه عصر تا جمعه عصر. کسی چیزی نمیخواد از اونجا؟!

۱۳۸۲/۱۱/۰۴

با توام اي لنگر تسكين!
اي تكانهاي دل!
اي آرامش ساحل!
با توام اي نور! اي منشور!
اي تمام طيف هاي آفتابي!
اي كبود ارغواني!
اي بنفشابي!
با توام ا ي شور !
اي دلشوره شيرين!
با توام اي شادي غمگين!
با توام اي غم!غم مبهم!
اي نميدانم!
هرچه هستي باش!
اما كاش.....
نه جز اينم آرزويي نيست,
هرچه هستي باش, اما باش......( قيصر امين پور)
*
دو سه روز حس نوشتن نداشتم امروزم يه كار واجبتر از وبلاگ داشتم كه نشد صبح بنويسم. حالا اينجا از وفتي كه متعلق به ليلاس ميزنم و مينويسم.دلم تنگ شد برا نوشتن.اين سيستم كامنت ما هم كه شكر خدا وضعش معلومه. از اونايي كه لطف كردن و نوشتن ولي ارور داد معذرت ميخوام. به خدا خودم هم خسته شدم. بذاريد باسوادتر كه شدم درستش ميكنم.
*
يه جوك شايد تكراري. صنف لات ها براي ابراز همدردي با مردم مصيبت ديده بم به جاي عبارت " خرابتيم " از واژه " بمتيم" استفاده ميكنند!
*
مگه تو قوانين اسلامي نيست كه دست دزد بايد قطع بشه؟( البته اگه ۲۵ شرط فراهم شد و بازم طرف دزدي كرد) قاعدتا" اين قانون برا اين دله دزدا كه براي رفع حاجت و سير كردن شكم زن و بچشون دزدي ميكنن و هيچ راه ديگه اي بلد نيستن(نميخوام توجيه كنم)نيست. اين بيشتر برا اوناس كه تو روز روشن مثلا" از بانك اختلاس ميكنن يا از رانت هاي باد آورده برا منافع خودشون استفاده ميكنن. يعني به نوعي از بيت المال برا خودشون بر ميدارن چون دستشون ميرسه به اون. نميدونم پس چرا برا اونا هيچ وقت( تاكيد ميكنم هيچ وقت) اجرا نشده؟ نمونه دزدي زياده. نميخوام اينجا بگم چون همه ميدونيد. به خدا آدم بعضي چيزا رو كه ميبينه( به شنيدن كاري ندارم) دلش خون ميشه. به خدا اينا يه روز جواب داره. واعظان كين جلوه در محراب و منبر ميكنند....
*
به جون خودم من اولش سالم بودم!انقدر پسرسنگيني بودم كه بيا و ببين!زبانزد خاص و عام بودم تو متانت و عقل! از هركي ميخوايد بپرسيد. مگه نه محمود؟! ليلا هم كه ادعا ميكنه سالم بوده . پس چرا الان ما اينجوري شديم؟!!يكي اگه حرفاي ما دوتا رو يواشكي گوش بده قكر ميكنه الان از مهد كودكي, تيمارستاني( بلا تشبيه!) جايي در رفتيم! من كه سالم بود م از اول!

۱۳۸۲/۱۱/۰۱

تو ناز مثل قناري
تو پاك مثل پرستو
تو مثل بدبده خوبي
براي من تو هميشه, هميشه محبوبي....(حميد مصدق)
*
آقا شرمنده. من ميخواستم بگم از گيتار بدم مياد گفتم از ويولون!انصافا" وقتي ژاله صادقيان دكلمه مي كرد, در كنارشم ويولون ميزد دل سنگ ميخواست كه ناخوداگاه اشكش در نياد. حيف كه تو ماشين بودم و دستم بوي بنزين ميداد!بوي بد بنزين باعث ميشد كه اشكم در نياد. همين حسو موقع دف دارم. حيف كه بلد نيستم.خوب به جاي اون ميگم از گيتار بدم مياد!
*
اينكه تلويزيون ما مدام ذوق ميكنه كه مثلا" امروز يه سرباز آمريكايي كشته شده خيلي عجيبه. تقريبا" تو تموم بخشهاي خبري تكرار ميكنن. نميدونم چه سودي برا ما داره. آخه مگه ما تو اين مملكت مشكل كم داريم كه فقط چسبيديم به كشته شدن آمريكاييا. آخه چه دردي از ما دوا ميكنه؟دل كي خنك ميشه؟ديگه گند همه چيو دراورديم.اينجوري كه اينا ميگن تا حالا ۴۰-۳۰ هزار تا آمريكايي كشته شده!حالا هم كه گير دادن به انتخابات آزاد در عراق!اينش به خدا خيلي با مزه س. اينجا هنوز سر انتخابات دعواس اونوقت داريم برا اونا نسخه ميپيچيم.بي خود نيست خيلي همه جا مارو تحويل ميگيرن و محترمانه ميگن به شما ربطي نداره. چقدر برا بوسني و لبنان و آذربايجان و فلسطين و عراق و افغانستان دلسوزي كرديم. آخرش چي شد؟ غير از اين بود كه رييس جمهور لبنان به مناسبت عقب نشيني اسراييل از لبنان كه ما داشتيم خودمونو خفه ميكرديم خيلي محترمانه گفت اين يه مساله داخلي لبنانه و ربطي به برادران ايراني نداره . لطفا" تو كار ما دخالت نكنيد!
*
ميگم همه چيزمون به همه چيزمون مياد!فرهنگمون به سياستمون. سياستمون به اقتصادمون. اونم به وضع اجتماعيمون. اونم به هزاران چيز ديگمون. چرا اينجوري شديم؟ راستي ما الان جهان چندمي هستيم؟خدا وكيلي راستشو به خودمون بگيم!
*
علي ميگه آستانه فرهنگيمون تغيير كرده. چرا؟
*
ديدي چه راحت زلزله بم فراموش شد. ديروز يكي از كارمندامون از بم اومده بود. يه چيزايي تعريف ميكرد كه دل آدم كباب ميشد. شايد ما بخوايم براشون يه مراسم چهلم بگيريم. آخه تفريبا" همه كارگرامون از دنيا رفتن. مراسم به چه دردشون ميخوره؟زنده ها چي؟
*
امروز كلي حرف دارم. ولي نميخوام طولاني تر از اين بشه. به قول كلانتر كاش ميشد آدم يه كامپيوتر داشت كه همه جا همراهش بود. دوس داشتم از اون لحظه حس قشنگم تو ماشين كه صداي ويولون از راديو پخش ميشد بگم. از اون لحظه هاي ناب بود.

۱۳۸۲/۱۰/۲۹

من از دوست داشتن، فقط لحظه هارا میخواستم
آن لحظه هایی که تورا به نام مینامیدم.
آن لحظه ای که خاکستری گذرای زمین در میان موج جوشان مه، رطوبتی سحرگاهی داشت.
آن لحظه ای که در باطل اباطیل دیگران نیز خرسندی کودکانه ای می چرخید.
لحظه ی رنگین زمان چای چین
لحظه فروتن چایخانه های گرم، در گذرگاه شب
لحظه دست باد بر گیسوان تو
لحظه نظارت سر سختانه ی ناظری ناشناس بر گذر سکون
من از دوست داشتن تنها یک لیوان آب خنک در گرمای تابستان می خواستم....( نادر ابراهیمی)
*
سه شنبه تا ۵ شنبه گذشته تو صفحه حوادث روزنامه شرق یه گزارشی بود به نام استخدام منشی. حتما" برید بخونید. توآرشیوش هست. وقتی خوندم یه حس بد و عجیبی بهم دست داد. آخه رذالت تا چه حد؟ شنیده بودم اگه آدما گرفتار غرایز بشن یعنی بنده غریزه هاشون بشن از هر حیوون درندهای بدتر و وحشی تر میشن ولی نمیدونستم تا این حد. ببین پول چیکار میکنه. برا همین من اصلا" دنبال پول نیستم!
*
این برنامه هزار راه نرفته که شبا ساعت ۹:۴۵ از شبکه دوم میذاره یکی از معدود برنامه های خوب تلویزیون ایرانه. راجع به مهریه و ازدواج هست. حتما" حتما" ببینید. آی کسایی که هنوز ازدواج نکردید.از اون برنامه هاس که بیشتر بقیه توش حرف میزنن تا مجری. از این دکتر روانشناسه خوشم میاد. آدم باحالیه. اسمش یادم رفت.
*
از دف خیلی خوشم میاد ، از سه تارو سنتورم همین طور. اگه یکی قشنگ نی بزنه از اونم خوشم میاد. از این ویولون و پیانو و این مدلیا خوشم نمیاد. از کوه های برفی، از روزای برفی و از برف بازی خوشم میاد. از آدمایی که دروغ میگن ولی میفهمن که طرف مقابل متوجه دروغشون شده خوشم میاد. از آدمایی که دروغ میگن و فکر میکنن طرف نفهمیده خیلی بدم میاد.از این بچه جغله ها که سیگار میکشن بدم میاد. سیگار فقط برا افراد بالای ۵۰ سال بد نیست. چون عادت کردن. برا بقیه خیلی بده. از این خانومایی که سیگار میکشن بدم میاد. از این مبل راحتیا که وقتی روش میشینی فرو میری خوشم میاد. از ساعتای صفحه گرد خوشم میاد.از شاه محمود که بابام میگه ۴۰ تا زن داشته و هر کیو که میبینی میگن پسر یا دخترشه خوشم میاد. یکیشونم همسایه ماس. این شاه محمود تومنی ۸ ریال با این آقا محمود که تا حالا نتونسته یه نصفه زنم بگیره توفیر داره ها!دیگه کافیه!

۱۳۸۲/۱۰/۲۷

کوچک که بودم، فکر میکردم آدمها چقدر بزرگند و ترس برم می داشت.بزرگ که شدم دیدم چقدر بعضی آدمها کوچکند و باز ترسیدم...

*
خاطره انگیزترین و شیرین ترین و مقدس ترین روز زندگی شما چه روزیه؟ هرکسی به هر حال یه روزی تو زندگیش داشته که براش شیرین ترین بوده و هیچ وقت فراموشش نمیکنه. برا من ۶ دیماه ، ۱۴ مهر و ۲۵ بهمن روزای به یاد ماندنی و شیرینیه. شما چی؟

*
میگم مگه شورای نگهبان بر قوانین مجلس نظارت نمیکنه؟ خوب چه اشکالی داره اگه یه خورده آسونتر بگیرن و افراد کمتری رو رد صلاحیت کنن. فرضا" این افراد قوانین مخالف شرع هم تصویب کردن خوب شورای نگهبان تایید نمیکنه دیگه؟ مشکل چیه پس؟ چرا انقدر این چتر رو محدود کردن که انقلابی ترین افرادم دیگه زیر این چتر جا نمیگیرن؟ آخه مجلس یه دست چه دردی از دردای مملکتو میتونه درمون کنه؟ نظامی که ادعا میکنه از بیرون این همه دشمن داره و هر کدوم از دشمناش نمیخوان سر به تن این نظام باشه من فکر میکنم باید انقدر عاقل باشه که از درون حداقل مشروعیتشو بالا ببره و نذاره از درون متلاشی بشه. آخه این چه تنگ نظریه که یه عده دارن و همه چی رو فقط متعلق به خودشون و هم جناحی های خودشون میخوان. به خدا بعد از ۲۵ سال دیگه باید فهمیده باشید که کشور اینجوری اداره نمیشه. لطفا" برا من کمپوت آناناس بیارید. زود به زودم بهم سر بزنید! وکیل هم اگه گذاشتن برام بگیرید!

*
از این خانوم حسابدارمون بدم میاد( به شدت)، از سوپ شیر خوشم میاد، از بچه های کوچولو مخصوصا" دختر بچه های تپل خوشم میاد، از بازی اسپایدر ویندوز خوشم میاد ، از آدم پر حرف بدم میاد، از این عروسک گاو کودن جلو ماشینم خوشم میاد، از شیرینی خامه ای مخصوصا" رولت خوشم میاد، از غذای سیر دار بدم میاد، از فوتبال و پینپ پنگ و بدمینتون و شنا خوشم میاد ، از والیبال که یه دفعه ۴ تا از انگشتامو شکوند بدم میاد!

۱۳۸۲/۱۰/۲۴

کاش میفهمید که چقدر ازش متنفرم. کاش میدونست که نمیخوام سر به تنش باشه. نگاش که میکنم حالم بد میشه. ای خدا زودتر این دو ماهم بیاد بگذره من از دست این راحت بشم. همیشه از آدمای زیراب زن و بدجنس بدم میومده. تاحالا انقدر ملموس نبود برام. حالا میبینم چقدر آدمای کثیف و رذلین. امروز اومدم حالشو بگیرم نشد!فردا. خیلی بده طرف از تو سنش بیشتر باشه ولی دلش و عقلش هردو اندازه یه ارزن. هم سن مامانمه .خدا کنه زودتر گورشو گم کنه.خیلی عصبانیم. خیلیییییییی!

۱۳۸۲/۱۰/۲۳

رفتار من با بندگانم چنان است که گویی همین یک بنده را دارم.ولی رفتار بندگانم با من چنان است که گویی همه خدایان اویند جز من....( خدا!)

*
از این آهنگ وبلاگ خودم که لیلا گذاشته خوشم میاد. من که میتونم آهنگشو بشنوم نمیدونم برا بقیه هم میاد یا نه. ولی به هر حال من لذت میبرم. از این اهنگ خیلی خاطره دارم. حالا هم هروقت دلم میگیره میام تو وبلاگ خودم. اون صدای موج و دریا اولش محشره. محشر. لطفا" یه ذره برید عاشق بشید. یه کوچولو. بی عشق هیچ سلامی طعم سلام ندارد. هیچ نگاهی عطر نگاه....

*
از موسیقی کردی و لری و گیلکی خوشم میاد . از موسیقی ترکی نه( جز یه چیزی که یه بار شنیدم و همه عالم و آدمو گشتم ولی دیگه پیداش نکردم). از قهوه و شیر کاکائو ونسکافه و شکلات و کلا" هرچیزی از این خونواده به شدت متنفرم. از نمک و شوری و ترشی خوشم میاد. از ماکارونی و کرفس خوشم میاد . از غذای شیرین( شیرین پلو، آلو اسفناج، خورش سیب و به ، هویچ پلو!، آلبالو پلو، عدس پلو با شکر!و...) بدم میاد. از کیف سامسونت و ریش پرفسوری بدم میاد. از روزنامه شرق خوشم میاد. از دریا و مخلفاتش ، از جنگل و مخلفاتش خوشم میاد. از بارون خوشم میاد. از رانندگی خانوما که موبایل دستشونه پشت ماشین بدم میاد( بدون مبایل قابل تحمله!). از سرما که مجبور میشی پتو دور خودت بپیچی و بخوابی خوشم میاد . از گرما بدم میاد. از سیگار و سیگاری بدم میاد. از اینکه چند سالی یه بار اونم اگه پابده قلیون بکشی خوشم میاد( ادامه دارد!!)

*
میگن بچه های متولد خرداد از همه چیز دو تا دارن. حتی دو شخصیتین!نمیدونم چقدر درسته ولی اینو میدونم که هر کسی دوست داره از همه چیزای خوب دو تا داشته باشه! البته تا ۴ تا هم مجازه ولی خوب دیگه بحث عدالتو اینا پیش میاد و چون من دوس دارم همیشه عدالتو رعایت کنم اینه که به همون دو تا رضایت میدم!!( فکر بد نکنید لطفا"!) خدایا خودت میدونی که من نیتم خیره!!( فکر کنم امشب شام که خبری نیست هیچی باید بگردم یه جا هم برا خواب پیدا کنم!).

*
با اینکه از سیاست بدم میاد(از آلوده شدن به سیاست) ولی بدم نمیاد یه بحث سیاسی مختصر اینجا راه بندازم. مشکلی که نداره؟!

*
چرا من تا دیشب ساعت ۱۱ فکر میکردم دیروز یکشنبه س؟!دیشب داشتم برنامه ۹۰ میدیدم. یهو یادم افتاد ۹۰ رو دو شنبه ها میذاره. به لیلا میگم ، میگه آره امروز دو شنبه بوده. مرسی!

۱۳۸۲/۱۰/۲۰

من ندانم كه كيم
من فقط ميدانم
كه تويي,
شاه بيت غزل زندگيم...( حميد مصدق)

*
آقا جون من حرفتو قبول ندارم. اصلا". قبول كن كه دنيا عوض شده. قبول كن كه ديگه نميشه چشمو گوش بسته با كسي كه هيچ شناختي ازش نداري ازدواج كني.بد دوره اي شده. ديگه به هيچكي نميشه اعتماد كرد. ديگه نميشه بگي الهي به اميد تو و پيمان يه عمر زندگيو ببندي. به خدا بايد اول شناخت كامل پيدا كني. نميگم برو تو خيابون و هركيو ديدي بهش دل ببندي!ولي از هر طريقي كه فكر ميكني مناسبه و ميتوني فرد مورد نظرت كه با معيارهات ميخونه رو پيدا كني اين كارو بكن. خواستگاري الان ديگه جواب نميده. اين نظر منه. خدا هم راضي نيست كه هم خودتو بدبخت كني هم يكي ديگه رو.

*
هفته نامه رويداد هفته ( ۱۶ دي صفحه ۷) يه داستان چاپ كرده كه نويسنده ش متين خانم هنرمند پر دغدغه است. هنرمندي كه دغدغه ش خيلي وقتا خيلي ارزشمنده. البته با اسم مستعار چاپ شده! بابا نويسنده!

*
اين دوروزه مهمون داشتيم. ۵ شنبه دوستاي ليلا و جمعه هم دوست من. جمعه شبم رفنيم توچال.خيلي سرد ولي با صفا بود.نميدونم چرا هروقت ميريم كوه بعدش جو گير ميشيم و ميگيم بايد هر هفته رفت!ولي انصافا" خستگي آدم در ميره. برا يه هفته انرژي ميگيره.

*
بارون ميخوام شديد. از اونا كه رگباريه. از اونا كه اگه بري زيرش همه ميگن خل شدي!از اونا كه وقتي ميري زيرش دوس داري گريه كني . از اونا كه وقتي زيرش گريه ميكني اشكات با بارون قاطي ميشه. از اونا كه سبكت ميكنه.

*
دلم يه موسيقي لايت تركي مي خواد!من كه بلد نيستم ولي لطفا" يكي بذاره تو وبلاگش تا من گوش بدم!قول ميدم خوشم بياد.فقط لطفا" زيادي تركي نباشه. اكسيژن ميگن, ئيدروژن ميگن؟دي اكسيد كربنه؟ نميدونم فقط ميدونم كه موخوام!

۱۳۸۲/۱۰/۱۶

بانو, بانوي بخشنده ي بي نياز من!
مدتي ست مي خواهم از تو خواهش كنم بپذيري كه بعض شبهاي مهتابي, عليرغم جميع مشكلات و مشقات, قدري پياده راه برويم. دوش به دوش هم.شبگردي بي شك بخشهاي فرسوده روح را نوسازي ميكندو تن را براي تحمل دشواريها , پرتوان. از اين گذشته به هنگام گزمه رفتن هاي شبانه , ما فرصت حرف زدن درباره بسياري چيزهارا پيداخواهيم كرد. نترس بانوي من!هيچكس از ما نخواهد پرسيد كه با هم چه نسبتي داريم و چرا تنگاتنگ هم در خلوت , زير نور بدر, قدم ميزنيم. هيچكس نخواهد پرسيد....( نادر ابراهيمي)
دلم هواي دريارو كرده. دلم ميخواد بشينيم كنار دريا رو ماسه ها , به دريا خيره بشيم وگوش به صداي امواج دريا بديم. دوس دارم موفع غروب آفتاب دوش به دوش هم راه بريم. دستاي همو بگيريم و به اونجايي كه آفتاب داره غروب ميكنه چشم بدوزيم. دوس دارم بشينم برات ازآينده مون بگم. دوس دارم رو ماسه هاي ساحل دراز بكشم. روم ماسه بريزي و كودكانه غش غش بخندي. دوس دارم رو يه تيكه سنگ كنار دريا بشينيم و برات شعر بخونم. برام شعر بخوني. مثل اون روزا كه شعر ميخوندم و گوش مي دادي. دوس دارم برات از روزاي دلتنگيم بگم...چقدر بي احساس بودم كه اونروز هرچي گفتي بريم كنار دريا قبول نكردم و گفتم خواب لذتش بيشتره. يادته اونشب خيلي قشنگ كه يه نسيم ملايمم ميومد دست همو گرفتيم و كنار ساحل قدم زديم؟ يادته مثل بچه ها آب بازي كرديم و همو خيس كرديم؟الان من دلم هواي دريا كرده....

۱۳۸۲/۱۰/۱۵

از تمام رمز و رازهای عشق
جز همین سه حرف
جز همین سه حرف ساده میان تهی
چیز دیگری سرم نمیشود
من سرم نمیشود
ولی...
راستی
دلم که میشود! (قیصر امین پور)

*
تی بلا می سر! کسی معنیه اینو میدونه؟! فکر کنم به زبون گیلکی باشه. البته فکر کنم!امیدوارم فقط فحشی چیزی نباشه. یه بنده خدایی داریم تو انزلی. همیشه اینو به من میگه! منم روم نشده ازش بپرسم.

*
اگه یهو یه سگ جلوت ظاهر بشه چیکار می کنی؟! فرار میکنی؟ دنبال سگه میکنی؟ جیغ میزنی یا میشینی گریه میکنی؟!امروز ساعت ۷:۳۰ که اومدم شرکت تو پله ها داشتم میومدم بالا یهو دیدم یه سگ جلوم وایساده به چه بزرگی و زشتی!قلبم برا چند ثانیه وایساد. باور کن حس کردم مردم از ترس. اومدم عقب عقب برم دیدم داره میاد جلو. انقدرم زشتو کثیف بود که نگو. فکر کنم برا فرار از سرما دیده در این ساختمون بازه اومده تو. یه پارس که کرد من نفهمیدم چی شد فقط دیدم از ۴ تا پله پریدم بیرون و جیغ زدم!!شانس آوردم هنوز نزدیک در بودم. هیچکیم تو کوچه نبود. پریدم تو ماشین. وقتی از ساختمون اومد بیرون از کنار ماشین که رد شد یه نگاه عاقل اندر سفیه کردو رفت!منم کلی احساس حماقت بهم دست داد به خاطر این نگاه. از ماشین که اومدم پایین اول کلی سرو صدا از خودم دراوردم که اگه زنو بچهش هنوز تو ساختمونن بیان بیرون. داشتم صداهای ناهنجار از خودم درمیاوردم که دیدم یه خانمی از ساختمون اومد بیرون. اونم یه نگاه عاقل اندر سفیهی بهم کردو رفت!!چقدرم لابد دلش به حال من سوخته!بیچاره من!

*
ببینم اگه یه خانمی بازی بلد نباشه و مجبور بشه به ۶ نفر کله پاچه بده چه ربطی به همسر محترم این خانم داره؟!نه واقعا" ربطی داره؟!خوب بره تقلب یاد بگیره تا نبازه! مگه بقیه چیکار میکنن؟!

۱۳۸۲/۱۰/۱۳

دوس دارم نيگات كنم , توام منو نيگا كني
من تورو صدا كنم , توا م منو صدا كني
دل من زندونيه تويي كه تنها ميتوني
قفسو وا كني و پرنده رو رها كني....( سهيل محمودي)

امشب شب تولد امام رضاس(ع) . خوب تبريك ميگم. عصري حال و هوام جوري بود كه ميخواستم بنويسم برا امام رضا ولي سرم خيلي درد ميكرد. الان كه حالم بهتره , ديگه اون حسو حال نيست. فقط اينو بگم كه من همه چيزم رواز امام رضا دارم. يه جور قريبي با بقيه اماما برام فرق ميكنه. هر چي ازش خواستم گرفتم. انصافا" هم كه بهترينا رو بهم داده. از دانشگاه گرفته تا همين ليلا خانمو من از امام رضا دارم. يه چيزايي گرفتم ازش كه جاي گفتنش اينجا نيست. فقط اينو بگم كه خيلي چاكرشم. الان يكي دوساله كه نشده برم مشهد. دلم لك زده برا اون حال و هواي حرمش. يه گوشه بشيني و هيچي نگي. زانوهاتو بغل كني و فقط نيگا كني به ضريحش. به آدمايي كه اومدن و هركدوم يه دنيا دل با خودشون آوردن. هركدوم يه دنيا مشكل با خودشون آوردن. به خاطر يه مشكل برا چشماي خواهرم چند سال پيش مجبور شديم سه ماه مشهد بمونيم. اونم تو بيمارستان.حالا حساب كن دلت گرفته باشه و هيچ جاي ديگه هم غير لز حرم نداري كه بري. يعني اگه جاييم باشه تو دل و دماغ نداري.خيلي بهم حال ميداد. من تو هيچ شهري بيشتر از ۵-۴ روز نميتونم دووم بيارم ولي ۳ ماه تموم مشهد موندم. بدون ذره اي احساس غربت.همون سال ( سال ۷۳) دانشگاه قبول شدم. اونم تو اولين رشته تو ا ولين انتخاب. ضمن اينكه مشكل چشماي خواهرم كه الكي بوجود اومده بود ( بخاطر لنز طبي) و به جايي رسيذه بود كه دكترا گفته بودن بايد هر دو چشم تخليه بشه كه عفونت به قلب نزنه هم بعد از سه ماه به طور معجزه آسايي برطرف شد. حالا هم ليلا و بقيه چيزايي كه تو زندگي دارم و شكر خدا بهترين چيزاس از امام رضا دارم. اينارو نوشتم كه بگم امشب بدجوري دلم هواي مشهدو كرده...

۱۳۸۲/۱۰/۱۱

چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست....( فروغ)

* * * * * *
تولد حضرت عیسی مسیح ( با تاخیر یه هفته ای) و سال نو میلادی مبارک. به قول بچه ها کریسمستون مبارک!

* * * * * *
بالاخره لیلا هم رفت واکسنشو زد! دیگه نزدیک بود اشک منو در بیاره. از بس اصرار کردم. حالا میگه باید برام کادو بخری که من رفتم واکسن زدم!چه کادویی از این بالاتر که من دیگه غر نمیزنم ؟!

* * * * * *
شرکت ما یه سایتی داره که خیلی ابتدایی و ساده س. آخه خیلی هول هولکی و عجله ای شد. طراح سایت وقت زیادی نداشت که بخواد تکمیلش کنه. قبل از یه نمایشگاه خارجکی بود و زودی باید سایتو راه مینداختیم. حالا یادمون افتاده که باید تکمیلش کنیم. یعنی وقتی تو لیست محصولات میریم بشه برا هر محصول یه عکس هم بذاریم. یا حتی چند عکس. کسی هست که علاقه به این کار داشته باشه،وقت داشته باشه و ازهمه مهمتر اینکه ارزون هم حساب کنه؟!فقط لطفا" زودی به من اطلاع بدید.

* * * * * *
اینو ، اینو ببینید.

* * * * * *
آقا من از این فرزاد جمشیدی که تو این چند شبه از ساعت ۸ تا ۹ شب شبکه اول برنامه برا زلزله بم اجرا میکرد خیلی خوشم میاد. همین مجریه باشگاه مهرورزان جوان. یه جورایی عاشقش شدم!من با اینکه اصلا" اهل تلویزیون دیدن نیستم ولی هر جوری بود این برنامه رو نگاه میکردم. خیلی با احساسو عاشق مسلکه. از اوناس که حرفاش به دل میشینه. از اوناس که اگه ۸-۷ ساعتم پیشش باشی خسته نمیشی. میگید چیکار کنم؟!؟!

* * * * * *
یه تشکر ویژه هم به حضرت کلانتر وبلاگستان بابت لطفی که کردن و بالاخره کانتر وبلاگو راه انداختن. ایشالا عروسیت بیام برات تعداد مهموناتو بشمرم!

* * * * * *
دلم حسابی هوس مهمون کرده. دوس دارم شب که میرم خونه زنگ بزنن و کلی مهمون بیاد. از اون مهمونایی که شام وناهارشونو از رستوران فارسی میگیرن و میان اونجا!!!بنده خدا محمود و حمید جمعه گذشته بعد از مدتها اومدن خونه ما مهمونی!ناهارشونو هم من گفتم با خودشون بیارن!البته برا ما هم آوردن!اینجور مهمونا خوبن. آدم دوس داره یه هفته کامل بیان اونجا مهمونی!البته به شرطی که ظرفاشونم خودشون بشورن!محمود بیچاره که فکر نکنم تا مدتها اونطرفا پیداش بشه. آره خلاصه هوس مهمون کردم. از اونا که یهو کلی آدم میاد با بچه های شلوغ که از سرو کول هم بالا میرن و خونه رو حسابی دربو داغون میکنن. از اونا که وقتی میرن یهو احساس میکنی خیلی تنها شدی. از اونا که تا یه هفته باید خونه رو مرتب کنی که بشه مثل اولش. از اونا که باهاشون راحتی. رودرواسی نداری. بابا چرا مثل قدیما که خونه مامان اینا مهمون اینجوری میومد دیگه کسی این حالو حوصله رو نداره؟ چرا همه انقدر سرگرم زندگی خودشون شدن؟این خیلی بده. من دوس نمیدارم!