۱۳۸۳/۰۲/۰۹

چرا به یه مردی که مثلا" در ماشین رو برا خانومش باز میکنه ، یا موقع ورود و خروج به جایی خانومشو مقدم میدونه که اول اون وارد یا خارج بشه ، یا اگه یه جا دعوتش کردن برا مهمونی اول نظر خانمشو میپرسه و بدون اون تصمیم نمیگیره ، یا تو تصمیم گیریا با خانمش مشورت می کنه و به نظر خانمش خیلی احترام میذاره ، یا مردونگیشو با صدای بلند و نعره به اثبات نمیرسونه ، یا حتی برا خرید لباس هم نظر خانمشو می پرسه ،یا تو کار خونه به همسرش کمک میکنه و تو آشپزی و نظافت منزل هر کاری که بتونه میکنه ، یا تو مسائل اقتصادی و کاری با خانمش مشورت میکنه و یا خیلی چیزای دیگه میگن زن ذلیل؟! واقعا" این یعنی ترس از زن یا ذلیل بودن؟( خداییش یه بار دیگه که این متنو خوندم دیدم کم بیراه نمیگنا!!!شوخی میکنم). جالبیش اینه که این طرز تفکر تو خیلی خونواده ها وجود داره. چه سنتی چه مدرن. هرکدوم به نوعی. هرکی هم به دید خودش یه جور توجیه برا این طرز تفکر داره. البته نمیخوام بگم من تمام این کارارو می کنم. ولی اینو میخوام بگم که اگرم من همه این کارارو انجام بدم جای دوری نرفته. از غرورو مردانگی چیزی کم نمیشه. اینو هم بگم که با یه سری از کارا هنوزم به شدت مخالفم. هنوز هم متنفرم از اینکه مرد کنار دست خانومش بشینه و اون رانندگی کنه!وقتی یه مرد اینجوری میبینم کلی بهش فحش میدم تو دلم. وقتایی که مجبور بودم کنار دست مامان بشینم و اون رانندگی کنه از خجالت آب می شدم!!!حالا یه چیز دیگه. اگه به کسی که این کارارو می کنه نمیگن زن ذلیل پس به کی میشه گفت؟ بذار نظر خودمو بگم بعد تو هم نظرتو بگو. به نظرم اون به اصطلاح مردی که دست روی خانمش بلند میکنه و عقده های بیرون از خونه شو میاره سر زنش پیاده می کنه و به اون فقط میتونه زور بگه و به زن به چشم یه نوکر یا یه خدمت کار نگاه میکنه به نظرم خیلی ذلیل و بدبخته. یادمه یه بار تو ترمینال مسافربری با دوستم منتظر کسی بودیم. نشسته بودیم تا اتوبوسش از راه برسه. یه نامردی اونجا ایستاده بود و با زنش دعوا شد. همونجا جلو همه با مشت زد تو صورت خانمش. خون از بینی خانمش زد بیرون. دوستم رفت سراغ یارو. مرتیکه مثل موش شد از ترس. این ادم ذلیله به نظرم.

۱۳۸۳/۰۲/۰۸

وقتی که بناس بد شانسی بیاد از همه طرف میاد.این هفته ظاهرا" ستاره اقبال بزرگان رو به افول گراییده بود!!!استقلال تهرانم از این امر مستثنی نبود! البته خوب آرسنال جبران کرد. حالا شانس مارو باش این وسط. استقلال باخته ما هم اصلا" اعصاب درستی نداریم بعد شب متوجه میشی که شام دلمه داریم!!آخه من این بدبختی رو به کی بگم؟!آخه دلمه هم شد شام؟!هر کاری کردیم شرط ببندیم سر چیزای مختلف برا پیتزا نشد که نشد!
*
عرض کنم که اون شعر که من دیروز گفتم برا فردوسی بود. من با یه شعر دیگه اشتباه گرفتم!البته اونم مضمونش همینه تقریبا". ولی غرضم این بود که تهدید شدم که اگه امروز نگم که " خانوما تاج سر آقایون هستن!!!!" امشبم دلمه داریم!!منم حرف دیروزو همینجا تصحیح می کنم! حقیقتا" تهدید بدی بود. اگه میگفت تا یه هفته شام خبری نیست بازم آدم دلش خوش بود که پیتزا میخوره!ولی دلمه....!خدا قسمت نکنه!و دیگه اینکه باید یه الماس یه میلیون پوندی هم بخرم. مثل بکهام. اون مردک رفته انحراف اخلاقی پیدا کرده!!!بعد برا اینکه گندش در نیاد رفته برا زنش همچین الماسی خریده. من که پسر به این ماهی و گلی هستم که نباید مثل اون آدم رذل باشم!
*
این خرسا و فیلای توی سیرکارو دیدی که چقدر قشنگ هنرنمایی میکنن. چند سال پیش یکی بهم گفت بعضی از آدما از این خرسا و فیلا هم کمترن.هنوز این جمله تو گوشمه.

۱۳۸۳/۰۲/۰۷

وقتی تو یه شب رئال مادرید می بازه( بسیار مفتضحانه)، یوونتوس می بازه( تو خونه خودش اونم با چهار گل)، آرسنال مساوی میکنه و از همه بدتر تیم در پیت پرسپولیس در یک مسابقه ناجوانمردانه و با کمک داور برنده میشه خوب بایدم اعصاب معصاب!! نداشته باشی. نتیجه این میشه که کله صبح ساعت ۸ به جای صبحانه هوس ساندویچ کالباس با نوشابه میکنی و الانم از معده درد ندونی باید چی کار کنی. درمونش فقط به دست بازی عصره. خدایا امید هیچ امیدواری رو نا امید نکن!!!
*
به قول آقامون علی " زن و اژدها هر دو پیغمبرند!!!!!" . به جون خودم من نگفتم. بابا این شعر ملا احمد نراقیه فکر کنم( اگه اشتباه نکنم). یه شعر میگه به این صورت که زن و اژدها هر دو در خاک به ( وای روم به دیوار!!!من زبونم رو گاز گرفتم!)جهان خالی از این دو ناپاک به!!!( ایضا" همون پرانتز قبلی) بعد که مجبور میشه چند شب تو خیابون سر کنه و خونه راهش نمیدم میگه زن و اژدها هر دو پیغمبرن!!!!البته اینو که من الان گفتم به علت علاقه بیش از حد به لیلاس. لطفا" فکر ناجور نکنید. آفرین!
*
سلامم را جوابی ده که در شهر تو مهمانم......

۱۳۸۳/۰۲/۰۶

یه سؤال. از خودت رضایت داری؟ بصورت کلی میگم. سبک سنگین کن خودتو. کارای یه هفته یا یه روزتو بریز وسط ببین کدوم کفه ش سنگین تره. حالا راضی هستی؟!

۱۳۸۳/۰۲/۰۵

نمیدونم عاشق شدی یا نه. یه دوران بخصوصیه. گفتنی نیست اصلا". اگه شده باشی خوب میفهمی چی میگم. کلی فراز و نشیب داره. کلی تلخ وشیرین داره. کلی اشک و لبخند داره.چه شب نخوابیدنا و فکر کردنا و کلنجار رفتنا داره.چه وقتا که فقط با یاد عشقت آروم میشی. چه زمانا که از حرص میخوای سر عشقتو بکنی. اونم فقط بخاطر اینکه دوسش داری. البته من همه شو خوبی میبینم. همه ش طعم خوشی داره. وقتی زمان بگذره تازه میبینی همه ش خاطره بوده. خاطره خیلی خیلی شیرین. حتی اگه به وصل منجر نشه.حق نداری از تلخیاش گله کنی. لاف عشق و گله از یار بسی لاف دروغ....اگه عاشق شدی قدر این دورانو رو بدون. قدر خودت رو هم بدون.هر کسی نمیتونه عاشق بشه.

۱۳۸۳/۰۲/۰۳

کس نیست که افتاده ی آن زلف دوتا نیست....
*
تاحالا شده از یه لذت خیلی خیلی بزرگ- حالا هر چی – از اون لذتایی که شاید تو عمرت کم اتفاق بیفته به خاطر یه نفر یا یه مصلحت بگذری؟!بعدش چه حسی بهت دست داده؟احساس پشیمونی ، یا غرور و افتخار که تونستی این کار رو انجام بدی؟اصلا" ببینم چه وقتایی بیشتر احساس لذت می کنی؟لذت کاذب نه. لذت واقعی. چند روز پیش با یکی حرف میزدم می گفت لذتای من خیلی محدوده . مثلا" فقط وقتی تو یه عروسی فارغ از همه دنیا می رقصم خیلی لذت می برم.فقط همین. از زندگی خیلی شاکی بود.خوب حق هم داره که شاکی باشه. وقتی دیدت نسبت به زندگی انقدر محدود باشه همین میشه. لذت واقعی به نظرت چیه؟
*

۱۳۸۳/۰۲/۰۲

روز یکشنبه پشت چراغ قرمز دیدم یکی داره بهم نگاه می کنه. رومو کردم اونور و به رو خودم نیاوردم. زد به شیشه که شیشه رو بکن پایین. بهم گفت خجالت نمی کشی روتو می کنی اونور. وای خدای من این محمد بود. چقدر قیافه ش تغییر کرده. کت و شلوار و موهای کوتاه . انقدر خوشحال شدم که دیدمش. با صفاترین محمد دنیاس! چه دوران خوشی با هم تو دانشگاه داشتیم. الان سربازه طفلک. مرسی محمد جان که جلو روم سبز شدی. خیلی دلم برات تنگ شده بود.

۱۳۸۳/۰۱/۳۰

آبروم رفت!!واییییییییییییییییی.....لیلااااااااااااااا!!الان زنگ زدم به موبایل لیلا. فکر کردم خودشه !بدون اینکه بذارم اون حرف بزنه شروع کردم مسخره بازی و اونجوری حرف زدن !!!کلی چرت و پرت گفتم!بعد طرف گفت لیلا جون رفتن تا بیرون شما بعدا" زنگ بزنید!!!بدبخت شدم رفت. آخه بچه جون چرا موبایلو جا گذاشتی؟!!خدا کنه که .....وایییییییییی بی آبرو شدم.......

۱۳۸۳/۰۱/۲۹

نمیدونم چرا از بیشتر تعطیلیای باحال همه افتاده جمعه. از اردیبهشت که بگذره دیگه تعطیلی خیلی نداریم. از حالا ماتم گرفتم برا اون روزا که این البته برمیگرده به خصیصه آینده نگری. یه بنده خدایی که داشت چند شب پیش تعطیلیای سال دیگه رو هم حساب میکرد. بابا آینده نگر!ولی من فکر میکنم کار انگلیسیاس!از اینا همه چی بر میاد!
*
گفتم انگلیسیا یادم افتاد که من خیلی از انگلیسیا خوشم میاد. یه جورایی مارمولک بازیشون باحاله. وقتی میبینم با چه درایتی برای سالهای بسیار دور یه کشور دیگه برنامه ریزی میکنن حال میکنم. آمریکاییا فقط شارت و شورت( هارت و پورت!) دارن. انقدر تابلو یه جارو استعمار میکنن که فوری گندش در میاد ولی برادران غیور انگلیسی نه. کاری می کنن که آب از آب تکون نمیخوره!
*
داشتم فکر می کردم که چقدر هوس عروسی کردم، دیدم خیلی وقته یه عروسی نرفتیم. بعد تحلیل کردم که خوب این نشون میده که کلا" عروسی کم شده. واین یعنی به عللی جوونا حاضر نیستن یا نمیتونن ازدواج کنن.اینکه حاضر نیستن خوب خودش علل متفاوتی داره. مثلا" شرایط پذیرش مسئولیت رو ندارن یا اینکه آمادگی روحی ندارن یا فرد مناسب که پیدا نکردن یا میخوان اول عاشق بشن بعد یا....اما اینکه نمیتونن ، این خیلی دردناک و سخته. چون جامعه داره به سمتی میره که روز بروز شرایط اقتصادی بدتر میشه.این که مشکل مسکن و شغل یه معضل بزرگیه شکی درش نیست. چقدر جوونا هستن که فقط و فقط برا خاطر همین دو تا مشکل نمیتونن به هم برسن. چقدر از جداییها بخاطر همین دو تا مشکله؟اینکه خونواده ها دارن خودشون کار رو مشکل میکنن درش شکی نیست. اینکه داماد حتما" باید خونه و ماشین از خودش داشته باشه با یه کار خیلی خوب. یه مقداری حق دارن ولی زیاده روی داره میشه.وقتی مهریه ها داره چشم و هم چشمی میشه دیگه کدوم پسری میتونه سراغ ازدواج بیاد؟ تازه مگه مهریه میتونه خوب بودن و بقای زندگی رو تضمین کنه؟ البته میدونم که پدرو مادرا خیلی چشمشون ترسیده. از بس که جو جامعه خراب شده. خلاصه تو رو خدا زودتر دست به کارشید بلکه ما یه عروسی بیفتیم!!( بابا تحلیل گر!)
*
ربط گرما و کوتاه شدن لباس رو فهمیدم!خوب برا اینکه دلشون میخواد!

۱۳۸۳/۰۱/۲۷

نمیتونم رابطه گرم تر شدن هوا با بالارفتن پاچه شلوار و به شدت تنگ شدن مانتو و بالارفتن آستین مانتو رو بفهمم. یه چیزی تو مایه های شلوارک و تی شرت میشه! والا کارگرای ساختمونیم که کاه گل لگد میکنن انقدر پاچه هاشونو بالا نمیکنن!همیشه از شهرک غرب متنفر بودم برا همین چیزاش. حالا بدبختانه همونجا ساکن شدیم. نگید خوب تو چشماتو ببند. کار از این حرفا گذشته. بخوای چشماتو ببندی باید کور بشی!
*
این طرح جدید راهنمایی رانندگی که پلیسا ریختن تو بزرگراه ها و قدم به قدم پلیس وایساده که هرکی کمربند نبسته یا بین خطوط حرکت میکنه جریمه ش کنن ( هر چند طبق معمول فقط برای چند روز) برا منی که تو هر لاینی حرکت میکنم فکر میکنم اون یکی لاین داره سریعتر میره و فورا" میام تو اون یکی ( بصورت مداوم!!) خیلی دردسر سازه. تاحالا دوبار فرار کردم از دستشون ولی آخرش که چی!!میترسم پس فردا ماشینو توقیف کنن!بابا یه قانونی بذارن بانوانی که تو خط سبقت مثل مورچه حرکت میکنن و به اندازه یه تریلی ۱۸ چرخ از ماشین جلویی فاصله دارن رو جریمه کنن!راستی چرا قوانین تو مملکت ما ضمانت اجراییه فقط یه هفته ای دارن؟ایراد از ماست لابد!
*
مینا خانم خیلی خوش اومدید. بلکه اینجوری این دوستتون هم سر غیرت بیاد و زودتر وبلاگشو راه بندازه!
*
امروز دلم هیچی نمیخواد! مرسی!

۱۳۸۳/۰۱/۲۶

امروز یه آفلاین برام اومده بود. این لینک رو فرستاده بود طرف. از اون موقع دارم میخندم!!!!( اگه بعضیاش بده ببخشید دیگه. درهمه!!!)

۱۳۸۳/۰۱/۲۵

اگه یه روزی ازدواج کردی و فهمیدی که همسرت با یه خانم یا آقای دیگه قبل از تو دوست بوده و خیلی هم عاشق هم بودن ولی به عللی به هم نرسیدن و به هر حال مجبور شده با تو ازدواج کنه چی کار میکنی؟ فرض کن الان خیلی هم با هم خوبید ولی به هر حال چیزی وجود داشته که تو ازش بی خبر بودی تا حالا. میگی گذشته مهم نیست، مهم اینه که الان منو دوس داره؟ یا اینکه بلند میشی و کافه رو به هم میریزی؟ یادمه قبلنا که کلاس زبان میرفتم ( قبل از ازدواج) یه بار استاد همچین سوالی کرد. من گفتم اصلا" برام مهم نیست( تیریپ روشن فکری و از این حرفا!) حتی یادمه گفتم اگرم خودش بخواد برام بگه که قبلا" با یکی دوس بوده من خودم نمیذارم برام بگه. میگم مهم نیست اصلا". البته نمیدونم اگه برام پیش میومد واقعا" عکس العملم چی بود ولی اینو میدونم نوع رابطه شاید برام مهم بود. دوستی خیلی فرق میکنه با عشق و عاشقی و قرار ازدواج واینا. شاید( البته شاید) اینو دوس نداشتم که به عنوان جنس مشابه که چون اصل گیر نمیاد ازم استفاده بشه. شاید ترجیح میدادم که یکی خودمو دوس داشته باشه و برا خاطر خودم باهام ازدواج کنه. خوشحالم که همونجوری که میخواستم نصیبم شد( الان دوباره میگه اسم وبلاگتو بذار من و لیلا!!). شما چی؟تاحالا بهش فکر کردی؟فکر میکنم اکثرا" قبل از ازدواج تریپ روشن فکری باشه!
*
خوب لیلا خانوم چشم شما روشن!پدر شوهر و مادر شوهر عزیزت( عزیز اینجا بیشتر بر میگرده به شوهر!!) اومدن!

۱۳۸۳/۰۱/۲۴

دوست عزیزی که مطمئنم بازم اینجارو میخونه کامنت داده که اسم وبلاگتو بذار من و لیلا!!!چرا اسمشو موج گذاشتی؟ راستش نمیدونم. شاید حق داره. شاید زیادی داره اینجا خاطره نویسی میشه. خوب به نظر شما چی بذارم؟ آخه اسم من و لیلا من رو یاد قصه های من و بابام میندازه!!یه جوریه اسمش. ببینید من چقدر دموکراسیم!فوری به نظراتتون ( هر چند اسم خودتونو ننویسید و یه جورایی.....) اهمیت میدم.

۱۳۸۳/۰۱/۲۱

بالاخره مامان اينا تماس گرفتن. خوب بودن و بسيار بي خيال!انگار نه انگار كه من اينجا شبا كابوس ميبينم و از ترس از خواب ميپرم. هرچي التماس كرديم كه برگرديد قبول نكردن. گفتن بعد از اربعين ميايم.هرچي گفتم كه بابا خطرناكه ميخنديدن و ميگفتن نه بابا اينجا كه خبري نيست!ممنون از همه اونايي كه دلداري دادن و دعا كردن.
*
محمود ميگه چرا انقدر آه و ناله ميكني و نا اميدانه مينويسي!ميگه اگه بناس اينجوري بنويسي ديگه ننويس. ميگه قبلنا از عشق و اميد مينوشتي. راست ميگه؟مگه من نويسنده م؟من دارم حس و حال خودمو مينويسم.
*
عيب گرفتن آسان است. حتي آنكس كه خود تمام عيب است و نقص و انحراف، او نيز ميتواند بسياري از عيوب ديگران را بنمايد و برشمارد و چندان هم خلاف نگفته باشد. عيب گرفتن بي شك آسان است. عيب را آنگونه و به آن زبان گرفتن كه منجر به اصلاح صاحب عيب شود ، اين كاري ست دشوار و عظيم ،خيرخواهانه و درد شناسانه...( چهل نامه كوتاه به همسرم- نادر ابراهيمي) . يه نگاه به خودمون بكنيم ببينيم چند درصد از انتقادايي كه ميكنيم به قصد اصلاح طرف مقابلمونه؟
*
پيش رويم قاب عكسي از تو دارم ماه من.....

۱۳۸۳/۰۱/۱۷

دریا همه عمر خوابش آشفته ست....این یکی دو روزه عراق خیلی شلوغ پلوغه. تو در گیریای نجف کلی کشته و زخمی شدن. امروزم از صبح درگیریه. هر ساعتم داره دامنه درگیریا بیشتر میشه. شلوغیا از نجف شروع شده. مامان اینا هم الان نجفن.اربعینم نزدیکه و هزار خطر دیگه. آخه الان وقت کربلا رفتن بود؟....
*
لیلا میگه چرا فحش میدی تو وبلاگ. دیروز گفتم گوساله! راست میگه. از بس حرصم گرفته بود. البته زیاد تو رانندگی این کلمه رو بکار میبرم! ولی نوشتنش شاید صحیح نباشه. به هر حال ببخشید.
*
امروز کلی حرف داشتم ولی حس و حالش رفت. از دست مامان اینا......

۱۳۸۳/۰۱/۱۶

یه مطلب اقتصادی. همینجوری. بدون ربط. میخوام بگم ماشالا یه مشت آدم چیز فهم دارن اقتصاد و بقیه چیزای مملکتو میگردونن. شما به دل نگیرید. مطلب از این قراره که مجلس محترم و مجمع تشخیص مصلحت نظام محترم تر! یه مصوبه ای داشتن که به دولت اجازه دادن ۶-۵ میلیارد از صندوق ذخیره ارزی برداشت کنه. منتها باید در طول سه ماه فقط برداشت کنه. دولتم دید که تو سه ماه با این پول هیچ غلطی نمیتونه بکنه این پولو داد به بانک مرکزی. بانک مرکزی هم تصمیم گرفت که در سال جدید با این مبلغ به عنوان پشتوانه ارزی اقدام به انتشار اسکناس کنه.انتشار اسکناس باعث ایجاد تورم میشه( به علت نبودن رونق اقتصادی و فعالیت اقتصادی مفید) واین ایجاد تورم در سال جدید یعنی افزایش زیاد قیمت ها. این مطلبو معاون سازمان برنامه ریزی کشور فرمودن. ایشون فرمودن که امسال افزایش تورمی معادل ۷/۳ % داریم. وقتی بطور رسمی بگن انقدر یعنی حداقل دو برابرش درسته!امسالم که تورم ۱۷% بود. اسکناسای جدید۲۰۰۰ تومانی رو هم که بناس تصمیم بگیرن که جمع آوری کنن. آخه میگن عکسش زشته!یعنی اینکه رسما" آقایون گوساله تشریف دارن.البته شما خودشو ناراحت نکن. پدرانتون باید خودشونو ناراحت کنن.

۱۳۸۳/۰۱/۱۵

با صوفیان آسمان من هر شبی یا هو زنم
گر صوفی از لا دم زند، من دم ز الا هو زنم
*
صبح داشتم میومدم که رادیو محترم پیام دو تا ترانه خیلی قشنگ کردی گذاشت. یکیش مال کامکارها بود( عزیزم تو گل منی) اون یکیشم مال حسام بود. اون بیت بالا هم مال شعریه که حسام میخوند.واقعا" حال داد. تو هوای بارونی خیلی دوس میدارم اینجور شعرا رو.
*
من میل باکسم ۶۰ درصدش پر بود. یکی دو روز پیش دیدم زده ۱۵ درصد. نگاه کردم دیدم حجم میل باکسمو کرده ۲۵ مگابایت. یه میلم زده بود که حجم میلت زیاد شده. منم نخونده پاکش کردم به این خیال که خود بخود برا همه شده. به لیلا هم گفتم. ولی وقتی اون یکی آی دیموچک کردم دیدم همون ۶ مگابایت قبلیه. برا لیلا هم اضافه نشده. حالا پشیمونم که چرا نخوندم ببینم به چه علت زیاد شده. آخه پولیه. لیلا میگه میل بزن ازشون بپرس. میگم اولا" که اسب پیش کشیو که دندوناشو نمیشمرن. اومدو یهو اشتباه کرده بودن اونوقت کمش میکنن. خدا رو چه دیدی یهو دیدی وبلاگ منو خوندن دیدن چقدر قشنگ مینویسم!!!!!گفتن لابد روزی ۲۰۰ تا ایمیل دارم. دلشون سوخته به عنوان پاداش( برای بهترین وبلاگ از نظر یاهو!!!!) خودشون افزایشش دادن. یا نمیدونم یکی به جای من پول داده( از خوانندگان محترم وبلاگ!) یا اصلا" اشتباهی برا یکی دیگه رو میخواستن شارژ کنن برا منو کردن. به هر حال که مبارکم باشه!
*
دیشب اومدیم بیرون که بنزین بزنیم و یه کم هوا بخوریم. دیدیم وای چه صفیه برا بنزین. انگار همه یادشون افتاده بود که بنزین داره گرون میشه. معمولا" هم که عادت داریم کارامونو بذاریم برا دقیقه ۹۰. دیدم حوصله اینکه تو صف معطل بشم رو ندارم. گفتیم بیخیال. فردا میزنم. رفتیم یه جا قسمت اخر سریال بانویی دیگرو دیدیم. چه تلخ تموم شد. به قول لیلا آدم بعد از ۵-۲۴ روز بخواد بره سر کار ،شب قبلشم همچین سریالی ببینه خوب معلومه اشکش جاری میشه!!!دیروز که من وظیفه دلداری دادن به لیلا بر دوشم بود. طفلک بعد از این همه وقت میخواست بره سر کار. از یه هفته قبل از عید که مریض بود تا حالا. خوب دلداری دادنم داره. دلم برا بچه مدرسه ای ها سوخت. بدترین عذاب عالمه. امروز که تو خیابون میدیدمشون دیدم بیشترشون کسل و بی حالن. به قول لیلا کاش لااقل اولین روز کاری مثلا" سه شنبه بود. آدم دلشو خوش میکرد که دو روز دیگه دوباره تعطیله!
*
دو سه شبه خوابای بد میبینم.لعنتیا این چند روزه رو بمب نذارید تو عراق. دلم شور میزنه.تورو خدا تا اربعین نذارید.

۱۳۸۳/۰۱/۱۳

امروز به عبارتي ميشه ۱۳ فروردين.ظاهرا مردم امروز ميرن به دامان طبيعت و سبزه هاشونو گره ميزنن و به آب روون ميسپرن كه نميدونم مثلا چي بشه و تو سال جديد بختشون گره نخوره و از اين حرفا. به هر حال هرچي كه هست من و ليلا تو خونه مونديم و الان كه ساعت ۳ و بيست دقيقه بعد از ظهره ماتم گرفتيم كه چي بخوريم. از شما چه پنهون كه امروز كلي نقشه كشيده بوديم كه زنگ بزنيم از بيرون برامون غذا بيارن. كلي هم با ليلا بحث ميكرديم كه با دوغ بخوريم يا نوشابه. ليلا ميگفت نوشابه نميخواد و من اصرار ميكردم كه حتما بايد با نوشابه باشه!بعد كه كلي طول كشيد تا نوع غذامونو انتخاب كرديم دو جا زنگ زديم و ديديم كه تعطيله. حالا مونديم كه چي بخوريم. شب هم خونه مادر زن جان مهمونيم. من ميگم هيچي نخوريم تا شب!امروز دو جا دعوت داشتيم. يكي خونه خالم اينا كه نرفتيم. يكي هم ديشب رييس بزرگ زنگ زد و گفت مياي بريم لالون( طرفاي اوشون فشم). صبح هر چي فكر كرديم ديديم سرده و حسش نيست. الان پشيمونيم عوضش!ليلا ميگه من دپرس شدم از بس اين دوروزه تو خونه مونديم!اما جاتون خالي اين دو سه روزه سخت مشغول تماشاي فيلم هستيم. سه تا فيلم خيلي باحال از آقا اسرافيل و مينا خانم گرفتيم. اسماشون هست: فريب والدين ،سيمونه و coyote ugly و ۵ تا فيلم هم پريشب رييس بزرگ آورد در خونه: گلادياتور، آنچه زنان ميخواهند، ترافيك، سكوت بره ها ۲ و طراح عروسي. خلاصه سخت مشغول تماشا هستيم.ايشالا سر فرصت راجع بهشون مينويسم. خداييش آدم ديگه رغبت نميكنه به تلويزيون با برنامه هاي مزخرفش نگاه كنه.ما كه اين چند وقته ميرفتيم شركت. بيچاره اونايي كه بعد از ۱۸-۱۷ روز ميخوان شنبه برن سر كار.خيلي عذاب آوره!راستي سيزده بدر خوش گدشت؟!جاي ما خالي بود؟!ميدونم كه نبود. نميخواد بگيد!