۱۳۸۷/۰۸/۰۷

دیدید هوا چقدر سه نفره شده؟! صبح های زود مه تا پایین میاد و جون میده برای یه پیاده روی. حیف که حس و حالش نیست!
*
من خوابم خیلی خیلی سبکه. با کوچکترین صدایی مثل رد شدن بی سرو صدای یه نفر از اتاق از خواب میپرم و دیگه به سختی خوابم میبره. تا قبل از مسافرت شبا من توی سالن می خوابیدم و لیلا و دخترک هم روی تخت. دخترک با اینکه خیلی آرومه ولی موقع شیرخوردن صدای پلنگ از خودش در میاره و من خوابم نمیبره! از وقتی با ارباب رفتیم مسافرت و صدای بسیار بسیار بسیار گوش خراش خور و پف ارباب رو شنیدم دیگه صدای دخترک شده برام مثل یه لالایی خواب آور!! دیگه توبه کردم و برگشتم سر جام توی اتاق!صدای خورو پفی میگم و صدای خورو پفی میشنویدا! مسلمان نشنود کافر نبیند! هتل میلرزید!

۱۳۸۷/۰۸/۰۴

من آمده ام واي واي ،من آمده ام!!
فقط يه كم برام مشكله كه فارسي صحبت كنم!!!بايد بيشتر تمرين كنم! مرسي كه درك مي كنيد!!!

۱۳۸۷/۰۷/۲۳

دیشب دخترک رو بردیم پارک ملت. من هم مثل این مردای زن ذلیل آغوش بستم و دخترک رو گذاشتیم توی آغوش. از اول گرفت خوابید تا وقتی که برگشتیم خونه. فقط گاهی از صدای آبنمای موزیکال ( رقص فواره ها) از خواب می پرید و دوباره می خوابید. بدین ترتیب دخترک اولین ددر رفتن تفریحی رو تجربه کرد! برگشتن هم عقلمون رو دادیم دست پسر داییم و خانمش. میگه بریم پیتزا ناپولی که بهترین پیتزا رو داره. یه کاره کوبیدیم رفتیم ملا صدرا که ببینیم چی میخواد بهمون بده. اسم پیتزاهاش که کلا" مرخص بود. قیمتاش هم ، قیمت بهترین چلوکباب مثلا" تو رستوران نایب! ارزونترینش 5 تومن بود که شامل سس گوجه فرنگی روی نون بود!!! پیتزاهاش هم عبارت بود از یه نون تافتون خودمون که روش ژامبون رنده شده. یا نون تافتون که وسطش 2 تا تیکه گوشت کار گذاشته شده بود!!!وحشتناک ایفتیضاح بود! 2 تا پیتزا گرفتیم شد 18 هزار تومن! هنوز باورم نمیشه که 18 تومن بی زبون رو پای نون و کالباس داده باشم!
*
ویزای ما صادر شد. اگه خدا بخواد جمعه شب تهران رو به مقصد رم و سپس پاریس ترک می کنیم. جمعه آینده هم برگشتمونه. دلم برای دخترک از حالا تنگ شده!. باید کلی عکس و فیلم ازش بگیرم و با خودم ببرم. یه کم از اون صداهای پلنگی که نصف شبا از خودش بروز میده! رو هم ضبط کنم و با خودم ببرم. دو سه روز پیش دخترک اولین خرابکاری عملیش رو روی لباس من کرد! بغلش کرده بودم که لیلا ازمون عکس بگیره و وقتی عکس تموم شد دیدم که شلوار دخترک زرده و ایضا" لباس من!

۱۳۸۷/۰۷/۲۱

یه متن 10-20 خطی دارم که باید ترجمه بشه و فردا صبح اول وقت چاپ بشه. کسی میتونه کمک کنه؟ همین امشب میخوامش پیلیز!

۱۳۸۷/۰۷/۱۶

دخترک دیروز 2 ماهه شد. کم کم داره باهوشتر و عاقلتر!میشه. خنده هاش بیشتر شده. بیداریاش بیشتر شده. نگاه کردناش و شیرین کاریاشم بیشتر شده. هنوز وقتی میخوابه دستش رو میزنه زیر چونه ش و به حالت متفکرانه میخوابه! ( دخترم مثل باباش دائم در حال تفکر و تعقله!!!). امروز واکسن زده و طبق گزارشات رسیده یه کم کولی بازی در میاره.
*
تا الان دوستان 155 تومن ماهیانه تقبل کردن. فکر کنم برای شروع بد نباشه. این از مرحله اول. برای یک دوره 6 ماهه شروع میکنیم. اگه موفق بود طرح که ادامه میدیم. فعلا" از گوشت قرمز شروع میکنیم. مرحله دوم اینه که خانواده های نیازمند رو شناسایی کنیم. هرکسی هر خانواده ای رو میشناسه معرفی کنه ( البته میریم تحقیق). خیلی کسایی هستن که حتی با اینکه کار میکنن ولی امکان این رو ندارن که گوشت بخرن. لطفا" دست به کار بشید

۱۳۸۷/۰۷/۱۳

چرا من همیشه ماه رمضونا 4-3 کیلو لاغر میشم و همون فردای عید فطر دوباره 3-2 کیلو چاق میشم و وزنم بر میگرده؟! با اینکه اهل خوردن هم نیستم زیاد! البته جواب مختصرش اینه که وقتی میری خونه مامانت اینا و این سه روزه هر روز صبح صبحانه حلیم و کله پاچه و تخم مرغ و مخلفات دیگه میخوری احتمال داره به این خاطر باشه. منم که از رو نمیرم و ایشالا از شنبه میرم باشگاه!

۱۳۸۷/۰۷/۱۱

عید فطرتون مبارک. ایشالا خدا از همه قبول کنه. اومدم یه مطلب کوچولو بگم و برم! دوستانی که تمایل دارن ماهیانه یک مبلغ ثابت کمک کنن ( برای خرید گوشت قرمز و احیانا" سفید) از طریق ایمیل یا کامنت بگن چه مقدار میتونن و تمایل دارن. این قدم اوله برای اینکه ببینیم چه مقدار توان داریم. مبلغ اصلا" مهم نیست. فقط مهم بودن و منظم بودنه.