۱۳۸۷/۱۲/۰۷

یه 8-7 روزی رفتیم مسافرت با بروبچز!جای شما خالی بسیار خوب بود. هم لازم بود هم لازم! من دیگه داشتم افسردگی حاد میگرفتم. الانم که اومدم میبینم ماشالا ماشالا سنگ تموم گذاشتید ! گوگل ریدر رو که باز کردم دیدم 174 مطلب نخونده دارم!!! منم که مقید به خوندن مطالب! حالا خوبه روزایی که اینجام در طول هفته 17 تا مطلب نوشته نمیشه! خلاصه باعث شدید من امروز کاسب نباشم.

۱۳۸۷/۱۱/۲۷

این فیس بوک عجب چیز مزخرفیه! صبح تا شب وقت ادم رو میگیره. منم که بی جنبه! حالا انقدر بهش گیر بدید تا اینم فیلت ر بشه!
*
برا دخترک یه وبلاگ مجزا زدم که نمیدونم چقدر حوصله کنم توش بنویسم. فعلا" میریم جلو!

۱۳۸۷/۱۱/۲۶

چیزه! میگم ما رو راه ندادن که بریم. این شد که الان در خدمتتونیم! به جاش ایشالا اگه یه روز رفتم امامزاده صالح یا حضرت عبدالعظیم دعاتون میکنم!

۱۳۸۷/۱۱/۲۳

به حضور انور دوستان عرض کنم که کربلا رفتن من هم یه پروژه مفصل شد که ظاهرا" خدارو شکر به نتیجه رسیده و تا ساعاتی دیگر از خدمتتون مرخص میشم!! البته تا از مرز رد نشم هیچی معلوم نیست. علتش هم اینه که با کاروان رسمی نیستیم. فقط 4 نفریم که به صورت ازاد میریم و همین ممکنه یه کم دردسر ایجاد کنه. به هر حال رفتنمون با خداس برگشتنمون هم ایضا"! اگه برگشتیم که خوب در خدمت دوستان هستیم با همین خزعبلات همیشگی. اگرم بر نگشتیم که برامون دعا کنید که خیلی اون دنیا عذابمون نکنن!!خواهشمندیم جملگی دوستان و آشنایان که این سطور رو میخونن من رو حلال کنن. یا حق!

۱۳۸۷/۱۱/۲۱

کربلا رو منتفی کردم. به یه علت خیلی ساده! چون لیاقتش رو نداشتم. علت فرعیش این بود که اینا میخواستن زیاد بمونن و من نمیتونستم. هم اخر سال بود و هم کار زیاد بود اینجا!
*
دوستانی که اعلام کرده بودن که میخوان تو طرح کمک به نیازمندان همکاری کنن بدانند و آگاه باشند که میخوایم یه جلسه بذاریم و بشینیم تصمیم گیری کنیم. کسانی که تمایل دارن توی همچین جلسه ای شرکت کنن لطفا" اعلام کنن کی و کجا مناسبه که 15-10 نفر دور هم جمع بشن! البته بعد از 10 اسفند احتمالا" میشه دیگه.

۱۳۸۷/۱۱/۲۰

این واحد کناریمون ( درستش اینه که کنار کناریمون) واحد عجیبیه. قبل از این مستاجر، یه عده بودن که تو کار صادرات و دلالی و قاچاق سیمان بودن. یه روز هم جمع کردن و رفتن و مامورا اومدن. سر کلی ادم کلاه گذاشته بودن و اینا! الان یه چند ماهی هست که مستاجر جدید اومده و از قضا اینا هم تو کار سیمانن! صاحب شرکت یه جوون خیلی خوشگل و خوشتیپ که از منم کوچیکتره. هر روزم یه ماشین زیر پاشه. بنز آخرین مدل و بی ام و و تویوتا و زانتیا و کلی ماشین دیگه. یه روز در میونم منشیش رو عوض میکنه و یه خانمی هست که کارمندشه و با هم میان تو راه پله ها سیگار میکشن!با موبایل هم که حرف میزنه میذاره روی آیفون که صداش بلند باشه مرتب قربون صدقه دوس دخترش میره ( بگذریم با چه الفاظی که چند بارم همسایه ها بهش تذکر دادن). حالا این آقا از اول محرم ریش گذاشته این هوا! میاد تو راه پله ها با موبایلش مداحی پخش میکنه با صدای بلند. خودش هم همخونی میکنه و سینه میزنه! پشت در شرکتش هم یه عکس زده که "محرم و صفر است که اسلام را زنده نگهداشته". عکس تمام مقامات مملکت هم تو این عکس هست!!! هر روزم یه نوحه جدید پخش میکنه ادای گریه کردن هم در میاره و ضجه میزنه!!این واحد کنار اون کلاس رقصه هست و هر روز کلی تیپهای آنچنانی میان از جلوی این اقا رد میشن . دیروز میگفت ما ولایتی هستیم! کی حرف داره؟! امروز فرداس که اینم کلاه یه عده رو برداره و فرار کنه!
*
الان زنگ زدن که "هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله!" . ویزات جور شده برا اربعین. فردا بریم و تا بعد از ماه صفر هم بمونیم! نمیدونم چه کنم با این مدت زیاد. دلم میخواد برم ولی....

۱۳۸۷/۱۱/۱۹

فکر کن یک ماه با عشق و علاقه (!!!!) بری باشگاه به این امید که چربیهای اضافه شکمت آب بشه، بعد بفهمی کارت عبث بوده! سه شنبه ای که رفتم باشگاه به مربی جدیدی که اونجا بود گفتم این ورزشایی که من دارم انجام میدم همش برا بازو و سینه و ایناس. من میخوام شکمم آب بشه. گفت درسته! اینجا هرکی میاد برا بالاتنه میاد. هیچ کدوم این ورزشها به درد آب کردن چربی های شکم نمیخوره. برای اون کار باید رژیم غذایی بگیری و نیاز به ورزش نیست! البته خوب رسما" چرند میگفت ولی خوب من الان دیگه انگیزه مو از دست دادم . باید برم سراغ شنا. دنبال یه پایه میگردم که من رو در این راه تنها نذاره و مثل کوه پشتم باشه!!!