۱۳۸۸/۰۱/۱۰

نگاه به زندگی میشه دو جور باشه. یکی اینکه به کف و حداقل راضی باشی همیشه. اینجوری همیشه قانعی و لذت میبری از زندگیت و دیگه دلشوره و استرس و نگرانی نداری. اگه این نگاه رو داشته باشی البته به هیچ جا نمیرسی و همیشه همونجایی که هستی راضیت میکنه. یکی هم اینکه همیشه آرمانگرا باشی و هیچوقت به کف قانع نباشی و همیشه به دنبال به دست آوردن موقعیت بالاترباشی. ابته واضحه اگه میخوای همچین نگاهی داشته باشی باید دنبالشم بری و این تواتن رو در خودت ببینی یا ایجاد کنی وگرنه هیچ وقت روی آرامش رو نمیبینی و هیچ وقت ارضا نمیشی و همیشه یه چیزی کم داری. این دیگه بسته به هر شخص فرق داره.

۱۳۸۸/۰۱/۰۶

خدایا هر روز این ملت رو عید قرار بده که برن مسافرت . اینجوری هم این تهرون صاب مرده یه نفسی میکشه ، هم ما فقرا که نمیتونیم بریم مسافرت لااقل میتونیم با سرعت 140 بریم و از فرمانیه تا شهرک غرب رو 13 دقیقه ای طی کنیم! مسیری که وقتای عادی 130 دقیقه ای باید طی بشه! اللهم آمین!
*
دیروز آقاهه زنگ زده میگه بارنامه من رو فرستادید؟ میگم خیر. مملکت تا 4 آپریل تعطیله. میگه جدی که نمیگی؟ میگم اتفاقا" کاملا" جدیم! یه آهی میکشه و میگه اوه مای گاد! دیروز در به در دنبال 3000 دلار پول ناقابل بودیم که هیچ بانک و صرافی نداشت1 میگفتن قبل از عید موجودیمون تموم شده و هنوز پول نداریم!

۱۳۸۷/۱۲/۲۸

گفتمش گل ،رخش دمید که من
گفتمش غنچه، لب گزید که من
گفتمش کیست بنده قد تو ؟
سرو از باغ سر کشید که من
گفتمش ابروی تو را که غلام؟
قامت ماه تو خمید که من
گفتمش کیست بهتر از خورشید؟
پرده از روی خود کشید که من
گفتمش بوی زلف تو که دهد ؟
باد از بوستان دمید که من
گفتمش کیست بیخود از غم تو؟
گل به تن پیرهن درید که من....( مصطفی قلی تیرانی)

پ.ن: خودم میدونم تکراریه. اگه راست میگید به جای کامنت شما هم برام شعر بگید. شعرای ناب!
بازم پ.ن: نوروزتون پیشاپیش پیروز و بهروز و اینا!

۱۳۸۷/۱۲/۲۶

این روزای آخر سال چقدر آدم احساس میکنه شتاب زندگی تند شده یا اینکه ما داریم عقب میمونیم از زندگی! یه سری کارهای عقب افتاده ای که اگه الان انجام ندیم انگار دیگه فرصت انجامش رو نداریم! ولی من خیلی با نشاط تر از روزهای دیگه م.
*
امسال 8/8/88 تولد امام هشتمه! میدونستید؟! خدا وکیلی میدونستید؟! عمرا" اگه یدونستید! میدونم که نمیدونستید!

۱۳۸۷/۱۲/۲۱

ممنون از همه كسايي كه وقت گذاشتن و با وجود شلوغياي شب عيد اومدن اون جلسه كذايي رو و از كساني كه به علت زمان بد جلسه نتونستن بيان عذر ميخوام. توافق شد كه:
1- نهايتاً تا شنبه دوستان اعلام كنن كه چقدر ميخوان كمك كنن. و تا شنبه عصر پولشون رو به حسابي كه اعلام ميشه واريز كنن.
2- براي خريد شب عيد به هر خانواده يك كيلو گوشت و دو كيلو برنج تخصيص بديم.براي ماه هاي بعدي هر ماه يك قلم كه بتونيم خانوارهاي بيشتري رو پوشش بديم.
3- بعد از اينكه دوستان پولهاشون رو واريز كردن اعلام ميكنيم كه ميتونيم براي چند خانوار بسته غذايي تهيه كنيم.
تصميم جدي داريم كه اين بسته حتماً تا قبل از عيد تقسيم بشه. پس اگه مايليد كمكي كنيد هرچه سريعتر لطفاً!
خوشم میاد از این سنت عیدی دادن و اینا که از اواخر دی ماه شروع میشه و تا اوایل تیر سال بعد ادامه داره!!!هر جا بری و هر کاری بکنی و از هرجا بگذری و کارت به یه نفر بیفته و اینا باید عیدی بدی ! دیروز یه موردی پیش اومد که دیگه خیلی نوبر بود. رفته بودم داروخانه وقتی برگشتم دیدم یه آقایی کنار ماشین وایساده . وقتی اومدم سوار بشم گفت آقا من مواظب ماشینتون بودم!!! عیدی فراموش نشه. حالا کل کار من 2 دقیقه هم نشد و کنار خیابون هم جای پارک زیاد بود. گفتم برو عمو خدا روزیت رو با ماشینای دیگه بده!

۱۳۸۷/۱۲/۱۷

اولین آثار طوفان خونه تکونی از دیروز تو خونه ما پدیدار شد. اولین پرده شسته شد و اولین پنجره تمیز شد! خدایا مارو از این طوفان خانمانسوز و مردافکن و مردکش و مرد ذلیل کن و مرد کمردرد کن و مرد بدبخت کن سالم بیرون بیار!
*
حالا که بلاگ رولینگ عمرش رو داد به شما! منم لینک دستی به ترتیب حروف الفبا وارد کردم! لینکی جا نیفتاده؟!
*
جلسه افتاد برای 4 شنبه ساعت 7 شب. مشکلی نیست؟!

۱۳۸۷/۱۲/۱۴

دیدید انقدر تنبلی کردیم و کردید که شد آخر سال و نتونستیم پولی جمع کنیم برای اون طرح کمک؟! به هر حال فرصتی نیست دیگه. قرارمون باشه برای سه شنبه 20 اسفند ساعت 7 شب برای جلسه هماهنگی و اینا. کسانی که تمایل دارن بفرمایند تا بعد از مشخص شدن جای جلسه بهشون خبر بدم!

۱۳۸۷/۱۲/۱۳

چقدر خوبه آدم مواظب حرف زدنش باشه و اول حرفی که میخواد بزنه رو یه کم بسنجه. متاسفانه ما عادت داریم ( خیلیامون) اول یه حرفی میزنیم بعد فکر میکنیم که اون حرف درست و به جا بود یا نه. حتی شوخیهایی که میکنیم. مخاطب این نوشته هم خودمم!