۱۳۹۲/۱۰/۰۸

163

یکی از معضلات نژاد آریایی اینه که حتی با خودش هم رودروایسی ( رودربایستی؟! این کلمه اصن یعنی چی؟!) داره. با دیگران که بماند. تکلیفش با خودش هم معلوم نیست. توی رودروایسی چیزی رو قبول میکنه که باب میلش نیست. بعد شروع میکنه توی دلش به خودش و طرف مقابل فحش میده! خوب داداش من! آبجی من! نکن همچین با خودت. از اول قشنگ حرفت رو بزن. اولیش هم خودم!

۱۳۹۲/۱۰/۰۷

162

می فرماد که " یا منو ببر به خونه تون یا بیا به خونه ما"! در راستای اینکه نامبرده تنها بوده و هیچکی نبوده که شام براش درست کنه و مجبور شده نودل درست کنه و بخوابه و خیلی از این بابت غمگین بوده!

۱۳۹۲/۱۰/۰۶

161

جناب آقای همایون اسعدیان بسیار عزیز! من امروز با دیدن فیلم " بوسیدن روی ماه" شما، روزم ساخته شد. به نظرم کم نظیر بود فیلمتون. دست شما و همه عوامل فیلم درد نکنه. خدا قوت..

۱۳۹۲/۱۰/۰۳

160

بعضی ارتباطا و دوستیا و روابط رو باید ....هیچی! باید ریخت دور!

159

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
صبح که میومدم شرکت بی هوا و مدام زیر لب میخوندم.
پ.ن: نرفتم کربلا. نشد که برم یعنی! با اینکه بلیط هم جور شده بود....

۱۳۹۲/۰۹/۲۷

158

انشاء الله عازم زیارت حرم حضرت سیدالشهدا هستم. خدا میدونه که این چند روزه که میشنیدم و میدیدم که همه دارن میرن چه حال خرابی داشتم. آقای رئیس از در اومد و گفتم بریم کربلا؟ گفت بریم! خدا رو بر این نعمت شکر....

۱۳۹۲/۰۹/۲۴

157

هواتو کردم ... 
من ِ حیرون تو این روزا 
هواتو کردم
دلم میخوادت 
میخوام بیام تو آسمون
دورت بگردم
هوایی میشم 
همون روزا که میبینم 
هوامو داری
میخوام بدونم 
تاکی میخوای ببینی و 
به روم نیاری ...

156

درامد گوگل از کجاس؟!
پ.ن:از لحاظ سطح دغدغه و اینکه دیشب تا صبح خوابم نبرد و داشتم به این موضوع فکر میکردم!!! این بدبختا پول از کجا درمیارن و چرا انقدر سهامشون با ارزشه؟!

۱۳۹۲/۰۹/۱۹

155

حکایت عجیبیه. صبح ها برام پیامک کاشت مو میاد و عصرا پیامک رفع موهای زائد توسط لیزر! اینا چی فکر کردن در مورد من؟! فکر کردن ما از اوناشیم که اگه موهام بریزه برم مو بکارم؟! یا موهای دست و پامو لیزر کنم؟!

۱۳۹۲/۰۹/۱۸

154

چقدر فعال و پر کار شدم. بیشترین پستی که نوشته بودم مربوط به سال 2004 بود که 152 تا پست داشتم. الان با اینکه تنها چند ماهه که مینویسم شده 154 تا!

153

دیروز توی کوچه یهو صدای داد و بیداد و فحش و فضیحت اومد. از پنجره دیدیم 2 تا از این مشاورای آژانس مسکن کنار شرکت با چاقو افتادن دنبال هم و داد و بیداد. آخرش یکیشون یه اسپری گاز اشک اور یا خردل یا نمیدونم چی خالی کرد تو صورت اون یکی و بعدم شروع کرد کتک زدنش. امروز به یکی دیگه از مشاورا میگم جریان چی بود؟ میگه هیچی سر اینکه این فایل مربوط به کی بوده دعواشون شده. ملت سر چی که دعواشون نمیشه و چیا که توی دست و بالشون پیدا نمیشه( اسپری گاز نمیدونم چی و چاقو و قمه!) . الان کافیه به یکی 2 ثانیه نگاه کنی . جد و آبادت رو میاره جلوی چشمت. ملت چه بی اعصابن و چقدر جای زندگی و آرامش نیست این شهر و این دیار!

152

خرّم آن لحظه که مشتاق، به یاری برسد
آرزومند نگاری ، به نگاری برسد

۱۳۹۲/۰۹/۱۷

151

رفتم خیارشور بخرم به سوپریه میگم خیارشور فله داری؟ میگه نه. شیشه ای دارم. میگم شیشه ای نمیخوام. میگه خیار شور یه بار مصرف هم دارم!!!منظورش خیارشور در ظروف وکیوم بود. یه ساندویچ کالباس 34 هزار تومن خرج برداشت!!

150

امروز ناهار ندارم و از دیشب نقشه کشیدم که برم کالباس و نون باگت و خیارشور و سس و نوشابه بخرم و خودم رو خفه کنم! فکرش هم حالم رو خوب میکنه. یعنی به جز نون باگتش که اونم مطمئن نیستم بقیه ش برای من سمه!!! یه وقتا ادمیزاد با دست خودش کوفت وارد بدنش میکنه و لذت میبره!

149

همراه اول تبلیغ میکرد که اگه تا 15 آذر قبض موبایلتون رو پرداخت کنید میتونید از یک روز مکالمه رایگان درون شبکه استفاده کنید. من پرداخت کردم و پیام برام اومد که فلان کد رو بزنید تا بتونید از مکالمه رایگان بهره مند شید. از دیشب تا امشب میتونم استفاده کنم. داشتم اسمای توی موبایلم رو چک میکردم که به کی زنگ بزنم که مدتهاس ازش خبر ندارم که الان بهترین فرصته! متاسفانه دیدم هیچ کسی نیست که دلم هوس صحبت کردن باهاش داشته باشه! یعنی حتی یک نفر هم نباید باشه ؟!

148

یه وقتایی هم به درجه ای از عرفان میرسی که هر اتفاقی افتاد برات میگی فدای سرم!

۱۳۹۲/۰۹/۱۶

147

خواب دیدم ویزای اقامت 8 ساله! کانادا گرفتیم. توی صف هواپیما بودیم که دیدیم چند نفر از دوستان هم هستن. به لیلا داشتم التماس میکردم که بیا از خیرش بگذریم. من ادم خارج زندگی کن نیستم. داشتم التماس میکردما. لیلا هم میگفت بابا بیا بریم یه چند سال درس بخونیم و برمی گردیم. میگفت منم آدم خارج بمون نیستم. میگفتم تو و زهرا برید. میگفت مگه همیشه خودت از آدمای اینجا و شرایط زندگی اینجا نمی نالیدی؟ خوب چند سال بیا زندگی خارج از اینجا رو تجربه کنیم. خلاصه با اشک و ناله و کوفتگی بسیار شدید از خواب بیدار شدم. بعد من از صبح حیرونم که این اقامت 8 ساله دیگه چه صیغه ایه؟ اینم از اثرات تنهایی و شام نخوردن!

۱۳۹۲/۰۹/۱۱

146

به دریاهای بی‏پایاب برگردان صدفها را
به ماهیها،به شهر آب برگردان صدفها را

بگو:چیزی که پنهان آرزو دارید باید شد
بگو:ساحل تهیدست است،مروارید باید شد

که می‏داند که حتی در غرور آب سالیها
کنار چشمه خشکیدند تنگسها و شالیها

پدرها نیمه شب کشتند بی‏خنجر پسرها را
مکاری‏ها که برگشتند،آوردند سرها را

زنی در منظر مهتاب،سنجاقی به گیسو زد
چراغ چشم شب گردی،به قعر باغ سوسو زد

تفنگی عطسه کرد از بام رشکی توخت بر خشمی‏
دوتاری ضجه کرد از کوه اشکی سوخت در چشمی

به من گفتی که باد آبستنِ خاکند آدمها
و من گفتم ورای حدّ ادراکند آدمها

تو خندیدی که محبوسند و مهجورند ماهیها
و من گفتم که نزدیکند،اگر دورند ماهیها

تو رنجیدی که بی مغز است اگر نغز است افسانه‏
و من گفتم برون از پوستها مغز است افسانه

زمین هیزم‏کش قوزی ست،قوزی مثل باعورا
زمان آبستن روزی ست،روزی مثل عاشورا

متطّب بر نمی‏تابد بهم سودا و بلغم را
زر و زن زِلّه خواهد کرد یوشع را و بلعم را

ملامت کام بلعم نیست،با سود است تا بلغم‏
یشوعا ماندهء تیه است،در بلقاست تا بلعم‏

به خاک از رعشهء دیوی که کیکاووس شد یک شب‏
برای خدمت آتش زنی طاووس شد یک شب‏

ازین پرّ سیاووشان که می‏سوزند هندوها
سحر تاراج زنبورست،در شورست کندوها

مگو سودابه یا سُعدی‏ست،از حوّ است گندمها
و گر بی‏صاع یوسف نیست،زان ماست گندمها

یهودا خود شُغادی بود،لیکن رست از رستم‏
تو بنیامین زر دزدی،اگر بارِ تو را جستم‏


چنان از سکّه افتادی که بر زر می‏نهی هودج‏
اگر یک شعله برخیزی،بر آذر می‏نهی هودج‏

چو فخّاری که قالب را تهی مانده است از گلها
زهی گفتید قالب را تهی ماندید از دلها

بَلید ملتقط گوید که دینی هست و دنیایی‏
یکی را هِل،یکی را جو که با این هر دو برنایی
یکی در مروه زاهل مرو دیدم«یا هبل»می‏زد
چو از عزّت سخن می‏گفت،عزّی را مثل می‏زد

«کجا؟کو؟آب کو؟»آسیمه سر گفتند ماهیها
«تک و پایاب کو؟»بار دگر گفتند ماهیها

فزونتر جویِ کمتر یاب ما بودیم در دریا
عطش فرسودِ وَهمِ آب ما بودیم در دریا

تو می‏گویی که لطفی بود و قهری بود پیش از این‏ 
جهانی بود و بحری بود و شهری بود پیش از این‏

و من ناگفته می‏بینم که می‏لولیم در دریا
و آبی را که نزدیک است می‏شولیم در دریا

زمین افسردهء کوری است،کوری مثل باعورا
زمان آبستن شوری است،شوری مثل عاشورا

درنگ از سبزمان گل می‏کند زنگی که می‏بینی
بیا ننشسته برخیزیم از اورنگی که می‏بینی‏

صلامان می‏زند همسایه،لیکن سایه‏ساری نی‏
گلی نی،گلعذاری نی،گل افشانی،بهاری نی‏

به ترکستان چین برده‏ست خوی کاروانیمان‏
چو خورشید پسین مرده‏ست روی ارغوانیمان

زمین آلودهء ننگی است،ننگی مثل باعورا
زمان آبستن جنگی است،جنگی مثل عاشورا

به دریاهای بی‏پایاب برگردان صدفها را
به ماهی‏ها،به شهر آب برگردان صدفها را

بگو:چیزی که پنهان آرزو دارید باید شد
بگو:ساحل تهیدست است،مروارید باید شد
 (علی معلم دامغانی)

پ.ن: به قران اگه شما هم مثل من فهمیده باشید این شعر چی میخواد بگه!!!

145

دوستیای وسیعِ کم عمق!
دوستیای عمیقِ محدود!

۱۳۹۲/۰۹/۱۰

144

دلم بوقلمون تنکس گیوینگ میخواد!!! تقصیر خاله رویاس. الان بچه م چپ و چول شد کی جوابگوئه؟! اونم امروز که دارم کرفس فریزری میخورم!

143

بزرگراه صدر دیشب افتتاح شد. دیشب 2 ساعت و 20 دقیقه طول کشید که از شرکت برسم به خونه! امیدوارم بقیه بزرگراه ها رو 2 طبقه کنن که دیگه شبا نریم خونه. بمونیم شرکت و خیالمون راحت!

142

اعتقاد بی اعتماد(به هرکس و هر چیز) ما را به دره خواهد برد. که برده البته!