۱۳۸۵/۰۷/۰۶

برای اینکه خیلی عقب نیفتیم با همین تعداد شروع میکنیم. یه تعداد جزء میمونه که ایشالا برا اونا هم مشتری پیدا میشه! به ترتیب شروع میکنیم. فقط لطفا" تا 10 ماه رمضون سهمتون رو بخونید. ممنون از اینکه پایه بودید!یکی دونفر هم بودن که نمیدونم میخوان بخونن یا نه. من اسمشون رو ننوشتم چون مطمئن نبودم. اگه اومدن و سر زدن و خواستن بگن که اضافه شون کنم.دعا برا بقیه ( چه اونایی که شرکت کردن چه نکردن) یادمون نره.
1- مستر موصی :جزء1 ، 2- فاطمه آسمون: جزء 2و3
3- پریسا :جزء 4 ، 4- ليلا: جزء 5و6
5- نسیم (آباندخت): جزء 7 ، 6- علیرضا (خاکستری روشن):جزء 8
7- مریم: جزء9 ،8- بارون:جزء10و30
9- جوالدوز: جزء11 ،10- سارا ( خانواده ما):جزء 12
11- ساناز (آی سودا):جزء13 ،12- سیروس:جزء 14
13- حامد:جزء15 ، 14- فاطمه (02):جزء 16و26
15- دختر بابایی: جزء17و18 ،16- مهتاب: جزء 19
17- امير( موج):جزء 20 ، 18- اکسیژن :جزء 21
19- علیرضا ( ماه):جزء 22 ،20- شاسوسای دختر : جزء 23
21- سپيده:جزء24 ‏‏, 22-سارا ( بركه من):جزء 27
23- سينا ( شعله طور):جزء28 ،24- شیدخت: جزء 29
25- فرنوش: جزء25

۱۳۸۵/۰۷/۰۲


ميدونم تكراريه ولي الان بيش از هر زمان ديگه اي بهش نياز دارم.
يـآأَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَنَّا وَ أَهْلَنَا الضُرُّ وَ جِئْـنا بِبِضاعَةٍ مُزجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا. إِنَّ الله يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين
اي عزيز، به ما و و خانواده ما آسيب رسيده است و سرمايه اي ناچيز آورده ايم.بنابراين پيمانه مارا تمام بده و بر ما تصدق كن كه خدا صدقه دهندگان راپاداش مي دهد.
*
ميدونم كه خيليا تو اين ماه خودشون يك بار قران رو ختم ميكنن. براي اونايي ميگم كه احتمالا فرصت نميكنن و مايلن كه يه ختم قران گروهي داشته باشيم. اگه تمايل داريد خبر بديد كه زودتر شروع كنيم.
*
از اين لوگوي رمضان كريم كه يه شيعه كويتي برام فرستاده بود خيلي خوشم اومده. سال گذشته هم استفاده كردم. عربا وقتي به هم ميرسن ميگن رمضان كريم. مثل سال نو مباركي كه ما به هم ميگيم.

۱۳۸۵/۰۶/۲۷

از اونجا که من خیلی جون دوستم ( این از اعترافات دوران پس از بیهوشیه که تو حالت خلسه! میگفتم من جون دوستم و البته به همراه خیلی جفنگیات دیگه) و از اونجا که دارم الان دوران نقاهت رو سپری میکنم و نباید به این چشم چپل چلاقم خیلی فشار بیارم که بیشتر از این دیگه درد نگیره و از اونجا که لیلا دعوام میکنه که زیاد بشینم پای کامپیوتر و من هم که خیلی حرف گوش کن و سر براه ، پس خیلی نمیتونم بنویسم و وبلاگ بخونم ( به جون بچه م راست میگم!). به خاطر همین یه چشم بودن داشتم از جوب میپریدم خیر سرم مثلا" خیلی هم نشونه گیری کرده بودم که اونطرف بیام پایین با کله رفتم تو دیوار و یه مشت آدم بیکار هم فقط بهم خندیدن! ولی فقط بگم دوران مزخرفیه. خدا نصیب هیچکی نکنه. فقط خوبیش اینه که دکتر امروز بهم گفت اگه میخوای خوب بشی باید تا 2-3 ماه دست به هیچ کاری تو خونه نزنی و فقط استراحت کنی تا بخیه هات خوب بشن!

۱۳۸۵/۰۶/۱۸

شكر خدا خود عمل به خوبي انجام شد ولي هنوز كار داره تا چشم به حالت طبيعي در بياد. ايشالا بقيشو هم خدا بخير كنه. اميرم ازهمه كسايي كه كامنت گذاشتن و زنگ زدن تشكر مي كنه. حالا تا چند روز نمي تونه بياد پشت كامپيوتر.
راستي عيد همگي خيلي خيلي مبارك باشه. دعا يادتون نره.

۱۳۸۵/۰۶/۱۵

فردا بناس برم زیر تیغ جراح! راستش از خدا که پنهون نیست بذار از شما هم پنهون نباشه که به شدت ترس افتاده تو جونم! تازه فهمیدم چقدر جون دوستم. دلشوره عجیبی دارم. از صبح هم همه تو شرکت هرچی خاطره از عملای نا موفقی که طرف دیگه به هوش نیومده رو برا دلداری من رو میکنن! یکی میگه دختر عمه م 30 سالش بود. هم سن تو. طفلک از بی هوشی کامل رفت تو کما و از اونجا هم رفت اون دنیا. یکی دیگه میگه فامیل همسایه مون که عمل کرد تا آخر عمرش فلج شد و الانم تو آسایشگاهه! خلاصه هرکی هرچی دلداری بلد بوده داده. آخه جالبیش اینه که مامان سر ظهرزنگ زده که اره فردا عمل داری! میگم بابا بزغاله رو هم که میخوان دمشو ببرن یه هفته قبل بهش خبر میدن ! خلاصه که رفتنم با خودمه و خدا و برگشتنم فقط با خداس. اگه برنگشتیم، تو ماه رمضون یه ختم قرانم برام بذارید که از این وبلاگ یه نصیبی برده باشیم! هرکی هم هر بدی دیده ایشالا حلال میکنه .
یا حق!