۱۳۸۴/۱۱/۱۰

خوب به سلامتی این نسخه تغییر یافته بلاگ رولینگ هم فیلتر شده و من دیگه دسترسی به وبلاگ دوستان ندارم و نمیدونم کدوم یک از دوستان مطلب جدید نوشتن. البته گاهی بصورت تصادفی سر میزنم . در ادامه مطلب پایین عرض کنم که بعد از مدتها رفتیم با لیلا دستکش بخریم. یه دستکش کاموایی خریدیم که طرف میگفت 3800 تومن.گفت شما 3500 تومن بدید. بعد من و لیلا از کامنتای شما درس گرفته بودیم 2500 تومن گذاشتیم رو میز. طرف گفت خدا بده برکت!من به لیلا گفتم حس بدی بهم دست داده. احساس میکنم اگه 1500 تومنم میدادیم طرف میگفت خدا بده برکت. این حس بد تا دیشب همراه من بود که لیلا گفت همون دستکش یه جای دیگه بوده 1300 تومن!!!!من الان افسرده شدم.
*
پ.ن: کسی میتونه در زمینه این آگهی کمکی به محسن خان بکنه؟!یک در دنیا و صد در آخرت بهره مند شوید!( شرایطش البته شامل حال من نمیشد).

۱۳۸۴/۱۱/۰۱

وقتی من و لیلا میریم خرید خیلی خوشبحال فروشنده ها میشه. تنها چیزی که بلد نیستیم تخفیف گرفتنه. تا فروشنده میگه مثلا" فلان قدر میشه من فوری دست میکنم تو جیبم و همونقدر که میگه بهش میدم. لیلا هم تخفیف گرفتنش دست کمی از من نداره. به فروشنده میگه این که میگی زیاده. بعد طرف میگه نه همینه قیمتش. لیلا هم میگه کاش یه کم تخفیف می دادی!!!تازه اگه طرف یه کم آه و ناله کنه که آره بازار خرابه و اینا ، ما دلمون میسوزه براش و یه کم بیشتر میدیم بهش!این میشه که وقتی بعد از مدتها یه پایه دوربین خوشگل که مدتها دنبالش بودیم از قشم با هزار منت یارو 10،000 تومن خریدیم اومدیم اینجا دیدیم بدون تخفیف میده 8500 تومن!!!

۱۳۸۴/۱۰/۲۷

هر چند میدونم این امامزاده( وبلاگ) شفا نمیده ولی حالا به هر جهت یه سوالی برام پیش اومده. سوال که چه عرض کنم همه زحمات این چند ساله داره دود میشه! من office XP داشتم. الان تبدیل کردم به office 2003 ولی وقتی رفتم یه نامه ای که تو word نوشته بودمو باز کنم دیدم به جای نوشته هاش یه سری مربع نشون میده. بعد فهمیدم تمام نامه هام همین بلا سرشون اومده. حالا اگه نخوام افیس رو عوض کنم ، کسی راه چاره ای بلده؟!

۱۳۸۴/۱۰/۲۴

نمیدونم به اولین مسافرت دو نفره من و لیلا که بعد از نزدیک سه سال انجام شد میشه گفت ماه عسل یا نه!آخه مسافرتای قبلی رو به اتفاق دوستان و فامیل و ارباب و غیره رفته بودیم. این اولین مسافرت دو نفره بود. حالا نمیدونم مادر بچه ها حوصله سفرنامه نوشتن داره یا نه. جاتون خالی رفتیم قشم و یه کمی انرژی گرفتیم. هرچند دلم برا این تهرون خراب شده کثیف لعنتی خیلی تنگ شده بود. و حالا که اینجا رسیدم دلم برا ماهی کبابای اونجا لک زده!

۱۳۸۴/۱۰/۱۹

با اجازتون یه چند روزی با مادر بچه ها!( خانواده سابق) نیستیم در خدمتتون. سعی کنید زیاد مطلب ننویسید که من خیلی از کامنت دادن و خوندن وبلاگاتون عقب نیفتم.من یه خورده دست به خوندنم کنده!راستی عیدتونم مبارک.اخوش بگذره بهتون.

۱۳۸۴/۱۰/۱۷

پارسال نوشتم ای قوم به حج رفته کجایید کجایید، معشوقه همین جاست بیایید بیایید. اما امسال به این نتیجه رسیدم که معشوقه همانجاست.
*
تو رادیو اعلام کرد که شب سال نو تو امریکا نمیدونم چقدر کارتن خواب بوده. بعد خانم مجری اظهار فضل کردن که اینم از نتایج دموکراسی در امریکا. البته این خانم مجری با اون یکی که باحاله فرق داره ها!

۱۳۸۴/۱۰/۱۴

داره میخونه جیران من باخ باخ، مارال من باخ باخ!!( یا یه چیزی تو همین مایه ها!). نمیدونم اصلا" به چه زبونیه ( مطمئنم آلمانی نیست!)ولی صداش قشنگه!ظاهرا" این آقا طرفدار نظریه تعدد زوجاته!

۱۳۸۴/۱۰/۱۲

دلم شور میزنه. از اون مدل شورزدنایی که راه نفس آدم بسته میشه. از اونا که هیچ کاری نمیتونی انجام بدی تا این دلشوره لعنتی تموم بشه. دلم شور خیلی چیزا رو میزنه. دلم شور خیلی کسا رو میزنه. سر کوچکترین چیزی دلشوره میگیرم. بعدش سردرد و چشم درد میگیرم. بعد کم حوصله میشم. بعد عصبانی میشم. بعد کم حرف میشم( گل بودم به سبزه نیز گاهی آراسته میشم!!). کاش میفهمید که زندگی شوخی نیست. نمیشه راحت یه تصمیم .....گرفت. باید به عواقبش هم فکر کرد. باید 4 قدم جلوتر رو هم دید. آخه بچه!بفهم داری چیکار میکنی. تو یه غلطی میکنی من باید دلشوره بگیرم؟!خلاصه که دلم از تو حلقم داره میزنه بیرون!