۱۳۸۷/۰۴/۱۰

عجب اوضاعی شده به خدا. صبح تا ظهر شرکت برق نداریم شب تا نصف شبم خونه بی برقیم! منم که حسابی گرماییم نمیدونم تو گرما چی کار کنم. تا میخوام مشغول یه کاری بشم وسطش برق میره و منم که عادت ندارم هیچ چیزی رو save کنم در نتیجه اومدن و نیومدنمون به شرکت فرقی نداره. شب هم که میخوایم باشگاه بریم بازم بی برقیه. حسابدار فلک زدمون که سیستم مالیش پاک شد و اومدن گفتن تمام اطلاعاتت پریده. مرد 45 ساله کم مونده بود گریه کنه. ایناش حالا مهم نیست، مرتب قطع و وصل میشه و پدر صاحاب همه چیز رو در میاره.

۱۳۸۷/۰۴/۰۸

صبح یکی زنگ زد به شرکت که شماره ش هم نیفتاده بود. گفت آقای فلانی؟ گفتم خودم هستم. گفت من از بانک فلان شعبه اقدسیه تماس میگیرم. حساب شما برنده یک دستگاه 206 شده!!! گفت امروز تشریف بیارید برای تکمیل مراحل دریافت جایزه. تشکر کردم و قطع کردم. اولش کلی خوشحال شدم. بعد یهو یادم افتاد که من اصلا" اونجا حساب ندارم که! خجالتم میکشیدم زنگ بزنم بپرسم جریان چیه. به همکارم گفتم زنگ زد. اونم گفت ما اصلا" قرعه کشی نداشتیم! بعدم جوایز ما 206 نیست! مردم کار و زندگی ندارن به خدا.
*
هی پسره چقد دوس داشتم که وبلاگ زدی. کاش بدجنسی نکنی و آدرست رو عوض نکنی. کاش یادت نداده بودم که آمارگیر بذاری تو وبلاگت تا متوجه نشی روزی 1000 بار میام ببینم چی نوشتی!

۱۳۸۷/۰۴/۰۵

بعضی از این پزشکها هم گاهی حرفایی میزنن که آدم میخواد یه کتک حسابی بزنتشون! دیروز بهم میگه در عرض 3 ماه 6-5 کیلو چاق شدی که خوب نیست. کلسترولتم بالاس. کبدتم چربه! باید برنج و نون رو تو وعده های غذائیت تصف کنی . باید ورزش کنی( اقلکندش هفته ای دو بار شنا) . باید گوشت قرمز خیلی کم بخوری. باید وزنت رو تا 6 ماه دیگه 8-7 کیلو کم کنی. میگه برای جوون 32 ساله بده که اینقدر شکم داشته باشه. میگه باید فست فود و پیتزا و اینا کمتر بخوری. دلش خوشه ها! 4 روز میخوای زندگی کنی باید جوری زندگی کنی که دوس داری ! زندگی بدون چلوکباب و شکم و کلسترول به چه درد میخوره؟!

۱۳۸۷/۰۴/۰۲

ارباب صبح میگه این فرمهای نمایشگاه فرانسه رو پرکن که دیر نشه. وگرنه جاهی خوب نمایشگاه زود رزرو میشه. منم شروع کردم به پرکردن 40-30 صفحه. بعد صفحه آخر اسم شرکت کنندگان رو باید پر میکردیم. بهش میگم اسم خودت رو فقط بنویسم؟ میگه نه! من نمیتونم امسال بیام ، فقط اسم خودت رو بنویس. میگم شرمنده منم نمیتونم بیام. میخوام سایه م بالا سر زن و بچه م باشه!!!! نمایشگاه جز دردسر هیچی نداره. فایده ش اینه که فقط 8-7 کیلو لاغر میشی و تا یه ماه از پادرد نمیتونی بخوابی!
*
خدایا میشه زودتر پاییز بیاد؟ من تحمل گرما ندارم. یهو میزنم یه بلایی سر بقیه میارما!!(آدم سر خودش که نمیتونه بلا بیاره).

۱۳۸۷/۰۴/۰۱

گفت كه با بال و پري، من پرو بالت ندهم
در هوس بال و پرش ، بي پر و پر كنده شدم
پ.ن: بي پرو پر كنده شدم.....

۱۳۸۷/۰۳/۲۹

دوتا واحد اونطرف تر از ما یه خانمی هست که ظاهرا" منشیه. دو سه تا گربه رو که شل و پل و زخمی بودن به سرو سامون رسوند و الان اون گربه ها جای بچه هاشن. خیلی بهشون میرسید. چند وقت پیشه 350 هزار تومن داده بود که عقیم کنه یکی از گربه ها رو! هر روز هم کلی غذا ( شامل بال مرغ و گوشت و اینا) براشون میاره و وقتایی هم که نیست میذاره تو یخچال سرایدار. حالا اینا خیلی عجیب نیست. دیروز یه چیزی دیدم که خیلی عجیب بود. آها تا یادم نرفته اسم یکیشون شاپوره و یکیشون خاتون و یکیشون هم سیاوش( حالا چه ربطی داره نمیدونم). دیروز از ماشین پیاده شد و صدا زد خاتون. خاتون از وسط کوچه دوید سمتش. گردن گربه رو گرفته انگار که داره با بچه آدمیزاد حرف میزنه.میگه بی شعور چقدر بهت بگم انقدر تو کوچه نیا!!میخوای بهت ناهارتو ندم؟ !! بعد صدای سرایدار زده میگه ناهار چرا دیروز بهشون زیاد دادی؟ دیشب اصلا" اشتها نداشتن!!!!به همکارم میگم تورو خدا بیا بهش بگو یه کلاس آموزش بچه داری و تربیت بچه برامون تشکیل بده!
هوس دیزی با نون سنگک و ریحون تازه و دوغ و ماست موسیر و ترشی اون سفره خونه سنتی ( قهوه خونه؟) میدون راه آهن رو کردم. یاری کننده ای هست؟!
از آدمای حاضر جواب مودب خوش اخلاق خوشم میاد!!برای هر حرفی یه مثال و ضرب المثل و جوابی دارن!

۱۳۸۷/۰۳/۲۸

بعضی از ما آدما کارامون عجیب غریبه. کلی هزینه میکنیم ( وقت و انرژی و...) تا بتونیم با یکی ارتباط برقرار کنیم و ببینیم اصلا" به گروه خونی ما میخوره یا نه. و بعد از یه مدت که تونستیم فردی با این مشخصات پیدا کنیم ، به راحتی آب خوردن از دستش میدیم.

۱۳۸۷/۰۳/۲۶

دو سه روز پیش سرایدار ساختمون اومد گفت بدو بیا که اونی که دور ماشینت خط کشیده پیدا شده. رفتم پایین دیدم ملت جمع شدن و پلیس هم اومده. داشتن زنگ یه خونه رو میزدن که از قرار معلوم صاحب اون خونه دور تا دور هر ماشینی که توی کوچه پارکه خط کشیده. همه هم ماشینای آخرین مدل و لوکس ( جز ماشین حقیر!). هرچی زنگ زد پلیس کسی در رو باز نکرد. یه صورتجلسه تنظیم کردن و بنا شد یکی که وکیله بره دنبال کارای شکایت. چند نفر شاهد بودن که این پیرمرده از ماشینش پیاده شده و نگاه اینور و اونور کرده و روی کاپوت یه سانتافه خط کشیده و فوری در رفته تو خونه ش! گذشت تا امروز که دوباره اومدن سراغ من که بیا داریم میریم دادگستری. گفتن همه باید خودشون باشن. گفتم به خاطر یه دور خط دور ماشین پاشم بیام دادگستری؟ برو بابا! من حوصله ندارم برم باشگاه که انقدر واجب تره ! بی خیالش شدم. فکر کن ! پیرمرده داره برا خودش ذخیره اخرت جور میکنه!
*
گفتم باشگاه و دلم آتیش گرفت!( نه به خاطر نانسی عجرما!) . صبح داشتم تو آینه آسانسور خودم رو برانداز میکردم. بعد نگاه کردم دیدم دکمه پیرهنم ( روی شیکمم!) داره کنده میشه از شدت فشاری که تحمل میکنه. بعد دیشبم که پسر داییم میگه ماشالا دیگه پا به ماهی! خوب نیست از جات بلند شی. از ماه دیگه ولی شروع میکنم دوباره!
*
میگه زندگی دو نیمه است. نیمه اول در انتظار نیمه دوم و نیمه دوم در حسرت نیمه اول. بعد نگاه کردم دیدم من الان وارد نیمه دوم زندگیم شدم ( لااقل نیمه دوم مفیدش. وقتای اضافی که حساب نیست قاعدتا"). باید بشینم دو دو تا چهار تا کنم ببینم الان حسرت نیمه اول رو باید بخورم یا نه!

۱۳۸۷/۰۳/۲۲

من الان دارم از یک کامپیوتر فرمت شده لخت مادرزاد که هیچی روش نصب نیست برای شما گوهرافشانی میکنم!!!از دیروز داشتم یکی تو سر خودم میزدم ، یکی هم تو سر این بدبخت. آخرش دیگه دلش سوخت و ویندوز رو نصب کرد. به هرکی هم که بلد بودم زنگ زدم که فلانی بلدی چطور میشه روی یک کامپیوتر که شونصد تا ویندوز روش نصبه و با هرکدوم که بالا میای یه سری درایو رو میشناسه و بقیه رو نمیشناسه ، ویندوز نصب کرد؟ هیچکی هم به قدرت خدا بلد نبود! منم همه رو اوکی کردم! حالا میبینم زده فرمت کرده همه چی رو!
*
الان نگاهم افتاد به کسایی که با سرچ وارد وبلاگ شدن. دلم برای این یکی سوخت. جدی میگم! اونوقت میگن ما مردم بلد نیستیم چطور از تکنولوژی استفاده کنیم. چند روز پیش هم یکی سرچ کرده بود خواهر زن با جوراب نازک!!!!بعد یه سری کلمات هم هست که من نمیدونم کجا از اینا استفاده کردم که لینک شدن به وبلاگ من. آدم شرم میکنه از دیدنش!! بعد یه لینکی هم بود راجع به همین مطلب که چه کسایی با چه کلماتی وارد وبلاگ میشن. چون کلمات قبیحه داشت اون لینک از ذکرش معذوریم!

۱۳۸۷/۰۳/۲۰

از بس كه من دنبال غني كردن محتواي لينكدوني هستم هميشه بايد چوب اين كار رو بخورم! قدر بدونيد ديگه. دونستيد؟!آفرين! اما اصل جريان اينه كه يه خدا نشناسي ( خدا شناسيش كه تو سرش بخوره. انسانيت هم اگه داشت خوب بود!) عصري يه لينكي برام فرستاد . با يه آيدي نا شناس. چشمتون روز بد نبينه همين كه لينك رو باز كردم يه صفحه سياه ظاهر شد و بعدش به صورت پشت سر هم ويروس برام اومد. هرچي پاك ميكردم بازم ميومد. بعد يه پيغام داد مه يه اسپاي وري كنترل سيستم رو دست گرفته. بعد هم ريست شد و بعد ديگه وينوز بالا نيومد. يعني بالا مياد ولي موس از كار افتاده و هيچ آيكوني در صفحه پيدا نيست و هيچ كليدي هم فعال نيست. بعد زنگ زدم به همون دوستي كه با ريكاوري كردنش همه اطلاعاتم رو پروند! بهش ميگم چيكار كنم؟ ميگه ويندوزت رو فرمت كن!!ميگم اطلاعاتم چي؟ ميگه بك آپ داري؟ميگم نه!!ميگه مارگزيده اي كه از يه سوراخ دو بار گزيده بشه حقشه كه افعي نيشش بزنه!!!حالا من دوباره غصه دارم!!!ويندوز بايد نصب كنم و احتمال اينكه تمام درايو هام ويروسي شده باشه 150%!!!!چه كنم با غم دل؟!

۱۳۸۷/۰۳/۱۷

نزديكاي ظهر بود كه عليرضا زنگ زد و گفت سالمي؟!گفتم آره. گفت كجايي؟گفتم در معيت خانواده!چطور؟گفت سركار خانم دختر بابايي نگران بودن و گفتن شايعه بوده كه تصادف كردي! اطمينان دادم كه سالميم. خونه كه رسيدم اولين كاري كه كردم كامنتمو چك كردم ديدم يكي كامنت گذاشته و گفته اميرو ليلا تصادف كردن وامير تو كماس!!! و دعاش كنيد! ديدم ظاهراً اين كامنت رو براي سمن خانم و دختر بابايي هم گذاشته. نميدوم قصدش از اين كار چي بود و من چه هيزم تري بهش فروختم كه انقدر طرف سوخته و به همچين كاري واداشته شده. خدا همه ديوانه ها رو عقل بده و مريضا رو شفا بده .