۱۳۸۴/۰۵/۰۹

این چند روزه توفیق یار بود و تونستم دو سه تا از دوستای نادیده رو زیارت کنم. شب تولد حضرت فاطمه تونستم حضرت آقای دکتر علیرضا رو از نزدیک ببینم . با اینکه فرصت خیلی کوتاه بود وفقط حال و احوال کردیم( آخه آقای دکتر میخواستن برا خرید کادوی روز زن و مادر تشریف ببرن!) ولی انصافا" لذت بردم . دیشب هم من و لیلا مهمون محمد آقا و آرزو خانم بودیم. به جای اینکه ما مهمونشون کنیم، مهمونمون کردن. انقدر من حرف زدم که فکر کنم بار اول و آخرشون بود که همو ببینیم!به قول لیلا انقدر حرف زدم که نوبت به هیچکی نرسید! از شخصیت هر سه نفر خیلی خوشم اومد. فقط حیف که سهیل کوچولو رو ندیدیم. ایشالا فرصت دیگه. میدونی اهل قرار وبلاگی و نمیدونم اینجور جینگولک بازیا نیستم مگر اینکه یکی رو بشناسم و شخصیتش برام جالب باشه. تاحالا تو هیچ قرار وبلاگی و گروهی و اینا هم نرفتم. خوشحالم با کسایی تاحالا ملاقات کردم که همگی ارزش دوستی رو داشتن.

۱۳۸۴/۰۵/۰۵

اون متنی که دو سال پیش گذاشته بودم برا روز مادررو خودم هر وقت میخونم کیفورمیشم. دیدم هیچی بهتر از این بلد نیستم و ندارم برا همچین روزی. روز مادر و تولد حضرت زهرا رو به همه مامانای خوب و مهربون بویژه مامان مهربون و گل خودم و همه خانمهای گرامی بالاخص لیلای عزیز و مهربون و دوست داشتنی تبریک میگم.

۱۳۸۴/۰۵/۰۳

شنیدی میگن از هرچی بدت بیاد همون به سرت میاد و بهش مبتلا میشی؟حالا شده حکایت من! از اونجوری خندیدن متنفر بودم همیشه. حالا شکر خدا از صبح تا شب باید تحمل کنم!اونم با بدترین شکل ممکن.
*
این روزا هوای حوصله ابریست. الکی الکی!

۱۳۸۴/۰۴/۲۷

صبح با تلفن به خانم حسابدارمون گفتن که دوستش فوت کرده. علت فوتش این بوده که دیشب از این گردو فروشای میدون ولی عصر گردو خریده بوده. تو راه میخوره. وقتی میره خونه حالش بد میشه. آخر شب میبرنش بیمارستان. ساعت 5 صبح فوت میکنه! علت فوتش هم سم مرگ موشه! مشخص میشه گردو فروشه این گردوها رو توی شیشه پر از آب جوب گذاشته بوده و چون تازگیها برای مقابله با موشها ، سم توی آب ریخته بودن اون سم روی گردوها باعث مرگ اون خانم 25 ساله شده بوده. یعنی ذره ای وجدان و انسانیت توی بعضیها پیدا نمیشه. باورت میشه با خوردن گردو کسی بمیره؟!خدایا این جور مردنا رو قسمتمون نکن!

۱۳۸۴/۰۴/۲۳


با ديدن اين عكس اولين چيزي كه به ذهنتون مي رسه چيه؟ چيزي كه از خود عكس تو ذهنتون تداعي مي شه..

۱۳۸۴/۰۴/۲۱

نوشي و جوجه هاش


هیچ جوری نمیشه آدم خودش رو جای یه مادر بذاره. مادری که با هزار زحمت و تک و تنها دو تا بچه رو اینجوری بزرگ و تربیت کنه بعد ببینه یه نفر از راه برسه و با کمک قانون اونا رو با خودش ببره. قوانین مردسالارانه بی عاطف.....

۱۳۸۴/۰۴/۱۸

میگن کم مو ها( کچل ها!) پولدارن! راست و دروغش پای راننده تاکسی امروز. شامپوی کچلی کسی سراغ نداره؟!

۱۳۸۴/۰۴/۱۵

اگه دیدی یه ماشین وسط یه خیابون 45 متری دور 3 فرمونه میزنه!اگه دیدی یه راننده وقتی از پارک بیرون میخواد بیاد صد بار عقب و جلو میکنه آخرم میماله به ماشین های کناریش!اگه دیدی لاین سرعت بزرگراه ترافیک شده و بقیه لاینها خالیه! اگه دیدی یه ماشین وسط بزرگراه یهو زد رو ترمز! اگه دیدی یه راننده وقتی می خواد دنده عوض کنه نگاه به دسته دنده می کنه!اگه دیدی یه راننده وقتی میخواد کلاچ و ترمز بگیره نگاه به پدال میکنه!اگه دیدی یه ماشین شونصد متر قبل از چراغ قرمز توقف کرده که خدای نکرده بی قانونی نکرده باشه! اگه دیدی وقتی چراغ سبز شده ماشین جلوییت از ترس جریمه به آقا پلیسه میگه اجازه هست حرکت کنم! و اگه خیلی شاهکارهای رانندگی دیگه هم دیدی اصلا" خودشو ناراحت نکن. حتما" شما با یه راننده خانم مواجه شدید!!!( آخیش دلم خنک شد!خیلی وقت بود به رانندگی بانوان گیر نداده بودم!)

۱۳۸۴/۰۴/۱۱

یه خانم خیلی تپل مپل! صبحی در زد و گفت ببخشید کلاس رقص اینجاست؟!( آخه ما تو ساختمون شرکتمون یه کلاس رقص داریم به اسم آیروبیک !).گفتم واحد روبروییه.در رو اومدم ببندم که یهو یه جیغی زد و در رو هل داد و خودشو پرت کرد داخل!نفسش بند اومد زد زیر گریه. رفتم ببنم چی شده ، دیدم پشت در یه گربه خیلی زشت و بی ریخت وایساده و دمش رو بالا گرفته!این خانمه ترسیده بود!منم پیشتش کردم و رفت ولی تا یه ربع همه داشتیم می خندیدیم!از خیر کلاس رقصم فکر کنم اومد بیرون طفلی!
*
خدا قسمت کرد و رفتیم این تنگه واشی یا همون ساواشی رو دیدیم. فقط حیف که ناهارش ساندویچ بود!خدا قسمتتون کنه وسط هفته برید و حض فراوان ببرید از مناظر!فقط اگه خواستید برید یادتون باشه آب و چایی و اینا زیاد نخورید که مجبور بشید برید دستشویی!وگرنه جهنم واقعی رو به چشم خودتون میبینید!!!