۱۳۹۲/۰۸/۰۸

118

مدد زغیر تو ننگ است، یا علی! مددی!

117

یهو هم نگاه میکنی میبینی که غم عالم اومده روی دلت نشسته....

116

داشتم یه چیزی میدیدم از رفتار و سکنات عرب جاهلی. اینکه دختراشون رو زنده به گور میکردن. اینکه شرم داشتن از داشتن دختر ( که من چقدر خدا رو شکر میکنم که فرزندم دختره). و تصورش هم حالم رو خراب کرد اونجایی که میگفت وقتی دخترم رو به بهانه گردش و تفریح از خونه بیرون آوردم و چال کردم و خاک ریختم روش. وقتی که لحظه آخر دخترم انگشتم رو گرفت. و فکر کن چقدر باید روی این مردم کار میشد و پیامبر چه زحمتی کشید تا تونست این رفتارها رو عوض کنه( هر چند که بخش عمده ای از اونها دوباره رجوع کردن به جاهلیت)

115

لکن حالتی شده که ویروس سرماخوردگی در شرکت ما از بین نمیره و از همکاری به همکار دیگه منتقل میشه. الان دوباره نوبت بخش فروش داخلیه. تا هفته دیگه تحویل بخش مالی میشه و بعدش به فضل الهی خدمت اینجانب شرفیاب میشه! باید سمپاشی کنیم شرکت رو!

۱۳۹۲/۰۸/۰۶

114

سر صبحی دارم با پسر دایی و پسر خاله توی واتس اپ و گوگل تاک همزمان ( بله! همزمان با هردوشون در دو مکان!) چت میکنم. بعد پس داییه زده از بس تو جیگری! بعد شماره یه شرکت رو گرفتم که نرخ کرایه بپرسم. خانم منشیه گوشی رو برداشته میگه بفرمایید. مخم هنگ کرد یک لحظه. در جواب میگم قربونت برم!!!! خانمه گفت بله؟! قطع کردم!!!! حالا نمیدونم با چه رویی زنگ بزنم دوباره. 

113

بیاید قول بدید کمتر ماشین از خونه بیرون بیارید. اونم الان که اول فصل بارون و برفه. به خدا انقدر کیف داره زیر نم نم بارون. هیچیمون نمیشه اگه با وسایل نقلیه عمومی بریم و بیایم! قول میدم خدا عذاب نازل نکنه! این انصافه 2 قطره بارون میاد همه ملت ماشیناشون رو میارن بیرون و خیابونا و بزرگراه ها قفل بشه؟! 

۱۳۹۲/۰۸/۰۵

112

چه خوش است حال مرغی، که شد آسمان دل او...

111

صبح از پنجره نگاه کردم و دیدم خبری نیست و بارون نمیاد. منم با همون کفش تابستونی سوراخ دار! و لباس همیشگی زدم بیرون. رسیدم توی محوطه دیدم داره بارون میاد. نه چتری، نه لباس گرمی، نه کاپشنی، نه حتی کفش درست درمونی! منم که فامیلامون شیرازین!!! گفتم هوا به این خوبی. کی حال داره بره بالا لباس عوض کنه؟ بعدم پیاده اومدم تا فلان جا و بعدش هم پیاده تا بهمان جا! رسیدم شرکت هم خیس بودم حسابی هم سردم بود هم گل و شلی شده بودم. عوضش چه هوایی! همه جا مه گرفته، مناظر فوق العاده که در کل سال شاید چند روز بیشتر قابل مشاهده نباشه. فوقش دو تا فین فین و عطسه آدم میکنه و بعدش خوب میشه! امان از شیراز درون!!!

۱۳۹۲/۰۸/۰۴

110

دیشب از نبود زن و بچه استفاده کردم و فیلم گذشته رو دیدم. راستش اولش بیشتر به خاطر عشق به پاریس بود!!! از بس دلم هوای پاریس کرده بود ( نه اینکه بچه پاریسم، از اون لحاظ!). فیلم رو که دیدم بیشتر دلم هواش رو کرد. چه آدمای بی جنبه ای پیدا میشن! البته به نظرم فیلم خیلی طولانی بود. اقلا" 20 دقیقه اضافی داشت . و البته پیامی که من از دیدن این فیلم گرفتم همون چند دقیقه اول با دنده عقب رفتن ماری و برخورد به ماشین عقبی، مشخص شد که برگشت به عقب اشتباهه!!

۱۳۹۲/۰۷/۲۸

109

دیشب زهرا میگه بابایی من 2 تا خاله دارم. خاله فلانی و بهمانی. میگم پس خاله مینا چی؟ میگه اره آره یادم نبود. بعد میگه خاله رویا رو هم دارم. پس 4 تا خاله دارم. بچه های حالا و نسل بعدی چقدر طفلکین. از داشتن خاله و عمو و دایی و عمه محرومن. خاله ملوک ( خاله لیلا) دیروز رفت. همونجایی که ما هم باید بریم. زن خیلی خوب و مهربونی بود. خدا بیامرزدش

۱۳۹۲/۰۷/۲۵

108

اصلا" و ابدا" طاقت دیدن فیلمهای غمناک و دلهره ای و غم و ناله ( مخصوصا" سریالهای تلویزیون) رو ندارم. برای همینه که هیچ کدوم از سریالهای خونوادگی و اجتماعی تلویزیون رو نگاه نمیکنم. میگم آدم به قدر کافی خودش غم و غصه داره و دیگه نیازی به دیدن این فیلما نیست. شبا با دیدن سریال پژمان از شبکه 3 هار هار میخندم و همیشه به لیلا هم میگم که شب که ادم میاد خونه و به قدر کافی فشار و استرس کار و ترافیک و فلان رو تحمل میکنه، باید بشینه سریال طنز ببینه. دست پیمان و محراب ( مهراب) قاسم خانی و سروش صحت درد نکنه با این سریالشون. عالیه! دیشب زن و بچه نبودن و نشستم تنهایی " جدایی نادر از سیمین" رو دیدم. تا الان به همین خاطر عقب انداخته بودم که توان دیدن همچه فیلمایی رو نداشتم. خلاصه که بدفرم حالم گرفته شد( از بس روحیه م لطیفه!). آها این رو یادم رفت بگم، اون دکتر سنتی که رفته بودم برام نوشته که فیلمهای دلهره آور و غمناک باید ببینی!!! فک کن من بشینم فیلم دلهره آور ببینم. رسما" سکته میکنم!!!

107

زمانه بر سر جنگ است، یا علی مددی!

۱۳۹۲/۰۷/۲۱

106

دو تا پسر نوجوون که به زور شاید 18 سالشون میشد داشتن حرف میزدن. یکیشون قیافه ش خیلی بچه مدرسه ای و مظلوم بود. داشتن راجع به دوا!! و کراک حرف میزدن. ( من نفهمیدم به چی میگن دوا) ولی داشت نصیحت میکرد که دیگه سمت کراک نرو. میگفت دوا که مصرف میکنیم بعدش با قرص همه چی درست میشه ولی کراک نه. کلا" بحث فوق تخصصی داشتن. داشتن زنگ میزدن به یکی دو نفر که شب برن امام زاده حسن ( که نمیدونم کجاست) و برنامه داشته باشن. مامان یکی زنگ زد به اون خلافه. اینم داشت میگفت به پسرت بگو دیگه سمت من نیاد. میگفت حاضرم بریم ازمایش بدیم ببینیم کدوممون پاکیم . بعد یه حرف خیلی زشت و ناجور به مادره زد ( شرط اینکه کدوم پاکن!). این بلاییه که داره سر نسل جدید میاد. جوری صحبت میکنن که انگار دارن از بدیهی ترین تفریح ها و سرگرمیا و خوراکیا حرف میزنن. ای وای...

105

دیروز رفتم دکتر خودم که هر 6 ماه میرم پیشش و آزمایشام رو میبرم. دکتر دقیق و خوبیه که هر بار آزمایش کامل میده. این بار ویتامین D رو هم داده بود. جواب افتضاح بود. برای من 9.5 بود که میبایست حدود 150 باشه. این یعنی فقر ویتامین D که بسیار بسیار خطرناکه. بهش گفتم قرص بده. گفت با قرص کارت راه نمیفته. باید تزریق کنی. چند تا امپول نوشته . از این تریبون استفاده کرده و اعلام میکنم برید آزمایش خون بدید و از دکتر بخواهید که همه چی رو براتون بنویسه. از جمله هپاتیت و ویتامین D و غیره!بدبختی اینجا آفتاب هم نمیخوریم. صبح تاریکی میایم شرکت و شب تاریکی بر میگردیم. اینجا هم که کلا" بدتر از زندان گوانتانامو اپسیلونی نور بیرون نمیخوریم!

۱۳۹۲/۰۷/۲۰

104

13 ماه پیش از یکی از این دکترای طب سنتی که خیلی هم معروفه و توی تلویزیون مرتب برنامه داره وقت گرفتم. 13 ماه طول کشید تا نوبت داد. با لیلا رفتیم پیشش. طبع من رو گفت گرم و تر و برای لیلا رو گفت سرد( ترو خشکش رو نمیدونم). بعد یه لیست غذایی داد که چی بخوری و چی نخوری. دقیقا" کارها و غذاهایی که برای من ممنوعه، به لیلا توصیه شده و برعکس! و اینکه من وحشتناک گرماییم و لیلا وحشتناک سرمایی! بساطی داریم توی خونه سر کولر و بخاری!!! من راه میرم چیلر روشن میکنم و لیلا پشت سرم خاموش میکنه! حالا زمستون میشه و من راه میفتم چیلر رو خاموش میکنم و لیلا روشن! بعد غذاهایی که به من گفته خیلی با طبع من جور و سازگاره. کلا" گفته همه چی بخار پز و آب پز!!! کدو و بادمجون و کنگر و بامیه و آلو اسفناج و انواع آش و بازم بگم؟! گریبان چاک ندادید هنوز؟! آخه کلم پخته و هویچ بخار پز؟!!!آخه من؟! وایسا دنیا من قصد پیاده شدن دارم!!!

۱۳۹۲/۰۷/۱۷

103

یه همکار جدید گرفتیم برای بخش تدارکات و برنامه ریزی تولید. قبلا" 12-10 سال توی شرکتهای لبنی بوده. داشت میگفت که من 12-10 ساله دوغ صنعتی نخوردم. میگفت هرچی شیر ترش و خراب و مرجوعی و از لحاظ میکروبی رد شده رو میکنن دوغ. بعد داشت راجع به شیر کم چرب هم یه چیزایی میگفت که کاری پیش اومد و رفتم. بعد دیدم الان حکایت تمام خوراکیا همینه. از سبزی بگیر تا لبنیات تا صنایع گوشت و پروتئین و غیره. کلا" کسی بخواد سالم زندگی کنه باید بره یه جای دور از دسترس آدمیزاد!

۱۳۹۲/۰۷/۱۶

102

نقل به مضمون است، من نمی دانم!
دختری که از راه گل سرخ آمده بود، می گفت: 
بعد از آن همه باغ، آن همه بوسه و باران،
کوچه هامان پاييز، دلهامان خون،
و آسمانمان هم والله چه بگويم؟
*
نقل حقيقت است، می دانم!
منی که ساکن اين خانه خاموشم،
می پرسم آياپرنده ای که کودکان،
شادمانی اش می خواندند،
دوباره بر سر شاخه های همين صنوبران تشنه
بازخواهد گشت؟

" سید علی جان صالحی"

101

بيا به راه، بگو خلاص، برو به خواب.
ديگر نه در کوچه می‌مانم
نه به خانه برمی‌گردم
پاک خسته‌ام از حرفِ گريه، از خواب آدمی، 
ديگر هيچ علاقه‌ای به التفاتِ اين و آن ندارم
حتی به فهمِ سکوت، به صحبت سنگ،
به بود، به نبود،
به هر چه همين حدود!
فقط می‌خواهم کمی بخوابم،
بالای صخره‌ای از اينجا دور ...
شبِ يک دامنه از بوی پونه و کتاب،
يک بسته سيگار
عکسی از "ری‌را"
و يک پياله‌ی آب.
بعد انگار که نيامده رفته باشم.
خداحافظ نسيمای غمگين من!
"سید علی جان صالحی"

100

صبح نون بربری و گردو و عسل و پنیر خوردم. همکارم هم رفته تخم مرغ و نون سنگک و خامه و کره و عدسی خریده و میگه ناراحت میشم اگه نخوری. هرچی قسم که بابا من سیرم قبول نکرده. دوباره نشستم به صبحانه خوردن. خدا به سر شاهده که الان گشنمه!!! روم نمیشه برم بیرون کیک و کلوچه بخرم! برم دکتر بگم چمه دقیقا"؟!!

99

با کریمان کارها دشوار نیست....

۱۳۹۲/۰۷/۱۵

98

دیروز همکارمون نزدیک شرکت تصادف کرده بود. ماشین رو پارک کرده بوده و داشته صاف و صوفش میکرده که یهو توی آینه میبینه یه ماشین داره با سرعت بالا میاد سمتش. سفت میچسبه به فرمون و ماشینه میاد نصف ماشینش رو میبره! یه آقای 60 ساله که به شدت مست بوده ( ساعت 7 صبح!!). خلاصه پلیس میاد و جرثقیل و اینا. جالبیش اینه که ماشین آقاهه تازه 5 شنبه از تعمیرگاه دراومده بوده و 10 روز پیش هم همین ساعت با یکی همینطور تصادف کرده بوده. بازم در حالت مستی! همکارم میگفت امروز صبح هم که اومده بوده بیمه و کلانتری و اینا بازم مست بوده! افسره بهش گفته اگه زده بودی به یه آدم چی؟ آخه ساعت 7 صبح کسی الکل مصرف میکنه؟ طفلک همکارم که ماشینش به فنا رفت و همینطور میخواد بفروشدش. والا ساعت 7 صبح من چایی هم از گلوم پایین نمیره. چه جونورایی پیدا میشن والا!

۱۳۹۲/۰۷/۱۴

97

رفتیم آب انار خریدیم و فروشنده کارت رو ازم گرفت و رمز رو زد و بعد از چند ثانیه گفت کارت خرابه. بیا خودت بکش ببین جواب میده. خودم چند بار کشیدم و کار نکرد. یه کارت دیگه کشیدم و از حسابم کم شد. فردا کله سحر یهو به دلم افتاد که موجودی و سه گردش آخر بگیرم. دیدم مردک 40 تومن از کارتم کشیده. خودم هم 24 تومن کارت کشیدم. شماره روی نایلون رو برداشتم و زنگ زدم که شعبه مرکزیشون بود. به خانمه گفتم فلان شعبه تون 40 تومن ازم دزدی کرده. بهش زنگ زده بودن و گفته بودن. یارو زنگ زد التماس که آقا اشتباه شده و کلی عذر خواهی و عذر خواهی و عذر خواهی که فردا اول وقت پول رو میریزم. امروز صبح هم پول رو ریخته بود. خدا میدونه در طول روز و ماه و سال چقدر اینطوری دزدی کرده . پول حلال و زحمت کشیده این روزا به سختی و به صورت زیگزاگ از گلو پایین میره. اینا چطوری نون میبرن سر سفره زن و بچه شون؟