۱۳۹۳/۰۸/۰۷

ای که دستت می رسد کاری بکن

یه سری دانش اموز هستن روستاهای اطراف سوادکوه که شرایط خیلی بدی دارن از لحاظ خونوادگی و اقتصادی و محل زندگی. بچه هایی که گاهی باید 15 کیلومتر راه پر خطر ( حیوانات و سرما ) رو طی کنن تا به مدرسه برسن. حالا که هوا داره سردتر میشه و این خطرات بیشتر میشه. بیاید یه همت کنیم تا بشه لباس گرم و لوازم التحریر و حتی الامکان یه سرویس برای رفت و امدشون تهیه کرد. لطفا" اگر قصد کمک دارید، بفرمایید که یه حساب جدا از حساب همیشگی اعلام کنم که با وجوهی که برای تهیه مواد غذایی جمع میشه قاطی نشه. خدا خیرتون بده

۱۳۹۳/۰۸/۰۵

عادت میکنیم

داشتم فکر میکردم جدیدا" چه خودم رو دوس دارم و تحویل میگیرم خودم رو. یه کارهایی میکنم که هیچ وقت قبلا" انجام نمیدادم. لابد بخاطر بالارفتن سن و ساله. مثلا اینکه 3 روز یه بار یه بطری شیر میخورم. منی که سابق بر این لب به شیر نمیزدم و متنفر بودم ازش. مثلا" اینکه جدیدا" با عشق گل گاو زبون میخورم و لذت میبرم. منی که سابق بر این یک بار یه قلپ فقط چشیده بودم ازش و بیرون ریخته بودم. مثلا" زیاد پیاده روی میکنم. مثلا" سعی میکنم تا حد امکان غذای بیرون و غذای کنسروی نخورم. مثلا" اینکه خیلی شبها به جای شام فقط میوه میخورم. چه جلافتا! ببین روزگار با ادم چه میکنه

۱۳۹۳/۰۷/۳۰

در آغوش خداوند!

از سری توی بغل خدا بودنا یکی هم اینکه دیشب غروب مثل گربه خیس و عصا خورده! داشتم میومدم یه جا سوار تاکسی بشم که بیام پارک وی. چون خطی هم نداره اینجا پیاده داشتم وارد بزرگراه صدر میشدم. یه آقایی صدام کرد با لهجه شیرین شمالی. گفت من اینجا رو بلد نیستم میخوام برم بزرگراه صدر. گفتم همین مسیر رو برو. گفت بعدش میخوام برم یادگار امام. گفتم فلان جا باید بپیچی. گفت میشه منو تا یه جایی راهنمایی کنی؟! گشنه از خدا چی میخواد؟ باقالی پلو با گردن! خلاصه سوار ماشینش ( که یه تاکسی بود) شدم و گفت از شاهی یا همون قائم شهر یه مسافر سوار کرده برا نیاوران. حالا هم میخواد بره آزادی و مسافر بزنه برا شمال. من رو تا پل میدیرت اورد و اینطوری شد مسیری که باید ساعت 8:30 میرسیدم رو ساعت 7 رسیدم و احساس کردم خدا داره ماچم میکنه!

۱۳۹۳/۰۷/۲۸

خدا گر ز حکمت ببندد دری

فکر کنم گفته بودم قبلا" که  " کار خوبه خدا درست کنه. سلطان محمود خر کیه؟" . گفته بودم ولی عمل نکرده بودم که. حالا بهش رسیدم که! چه رسیدنی هم که. با سر رفتم تو دیوارکه!

۱۳۹۳/۰۷/۲۷

آرامش

دلم یه فیلم آروم میخواد. کند نباشه ها. آروم! مثل بوسیدن روی ماه. به همون آرومی و لطافت. چقدر چسبید :) 

کشف و شهود صبحگاهی!

نزدیکای صبح در خلسه های صبحگاهی به این نتیجه رسیدم که آدمیزاد باید وقتی کسی یا چیزی یا موقعیتی دلزده ش کرد، باید سه سوت اون شخص یا اون چیز یا اون موقعیت رو ترک کنه و به مکان امن پناه ببره و خودش رو خلاص کنه. البته اون شخص شامل همسر آدم نمیشه که نمیشه به این راحتیا بگی دلم رو میزنه. 

۱۳۹۳/۰۷/۲۶

دو تا کفتر عاشق!

سوار ماشین که شدم یکی کنارم نشسته بود که داشت با موبایل حرف میزد. داشت قرار خواستگاری میذاشت. میگفت ببین اگه خونوادت اجازه دادن که ما با فامیلامون بیایم. اگر نه که من خودم بیام فقط. بعد ریز ریز میگفت و میخندید و اصلا" حواسش نبود که کسای دیگه هم دارن میشنون. توی حال خودش بود. وسطاش یهو از خود بی خود میشد و میگفت جونِ مریم موش بشو!!! بعد غش غش میخندید. داشت در مورد لباس مریمش هم نظر میداد که فردا خونه فلانی اون لباس زرشکیه رو بپوش بهت میاد. این وسط نفر جلویی بر میگشت نیگاش میکرد و این اصلا" وقع نمینهاد و تو حال خودش بود. منم کل مسیر نیشم باز بود!

کی میگه غیرت خشکیده؟!!!

یه پنل پیامکی خریدیم که پیامکهای تبلیغاتی بفرستیم. روز 5 شنبه پیامک زدیم که کارگر خانم میخوایم و اینا برای کارخونه. بعد چون شماره های هدف رو از روی کدپستی شهر مقصد در نظر گرفتیم، به نظرمون اومد که همونجاییا تماس میگیرن. نگو که سیستم خیلی خر تو خر تر از این حرفاس. از لرستان و زابل و مشهد و اهواز و قزوین و تهران هم تماس میگرفتن. اینا رو گفتم برای این: یه آقایی که قشنگ معلوم بود از پای بساط بلند شده، تماس گرفت و شروع کرد به فحشای ناجور که چرا به موبایل زن من پیامک زدی؟ گفتم چه پیامکی؟ گفت براش کار جور کردی!!! گفتم اون پیامک برای همه رفته. گفت چرا برا من نیومده؟ این وسط مرتب هم فحش میداد!! میخوام بگم همچین مردای با غیرتی داریم در این جامعه که روی خانمشون انقدر حساسن!

۱۳۹۳/۰۷/۱۷

خندوانه

کاش تلویزیون 87% برنامه هاش رو تعطیل میکرد و خندوانه و قند پهلو پخش میکرد به جاش. برنامه های این مدلی! کاراییش از صد تا منبری و آخوند و میزگردهای فرهنگی و مذهبی بیشتر بود. 

۱۳۹۳/۰۷/۱۵

چای بهتر است یا دمنوش؟!

چند روزه که بنا به توصیه ، چای رو گذاشتم کنارو دم نوش میخورم. ضرر که نداره هیچ، کلی هم خاصیت داره. روز اول خیلی سخت بود. مثل معتادا استخونام درد میکرد و سر درد گرفتم. عادت کردم ولی. عصر که میرم خونه دم نوش زرشک میخورم و صبح ها هم دم نوش دارچین و انبه و پرتقال. باید یه سرچی بکنم چه دمنوشای دیگه ای هم میشه تهیه کرد که متنوع کنم سبد نوشیدنی رو!