۱۳۹۲/۰۵/۰۹

رمضانیه

داشتم امروز فکر میکردم که من که با ماشین کولر دار میام سرکار و با ماشین کولر دار برمیگردم خونه. شرکت هم که زیر باد مستقیم اسپیلیت نشستم و سرده هوا. خونه هم به هکذا! و خدایی از این سختی روزه داری در گرما و تابستون چیزی نفهمیدم. فقط موند طلبکاریمون از خدا که بابا داریم تو تابستون روزه میگیریم و جونمون در رفت و 17 ساعت و فلان! خوب اون بیچاره ای که توی گرمای ظهر و تشنگی و ترافیک توی خیابوناس و روزه هم هست که الان باید از خدا خیلی طلبکار باشه. هیچی خدا جون! بقیه کارام هم مثل همینه! هارت و پورت میگن؟! همون!

پ.ن: ما که از خود نگذشتیم، تو از ما بگذر

۱۳۹۲/۰۵/۰۱

از شادیها قسمت 2!

جوانان شرکت دور هم نشسته بودن و داشتن بحث میکردن درباره علائقشون. یکیشون گفت من یانی و ونجلیس گوش میدم. یکی دیگه شون میگفت من سلین دیون و نمیدونم چی دوس دارم. یکی دیگه هم گفت من از اینا خوشم نمیاد. من رپ و متال گوش میدم. از خارجیا هم سیاوش قمیشی دوس دارم!!! کلا" سکوت سهمگینی حکم فرما شد ! و هرکی رفت سراغ کار خودش!

هدیه عید فطر!

پستچی زنگ شرکت رو زد که فلانی بیا یه بسته داری. رفتم بسته رو گرفتم و دیدم یه نیمچه کارتنه. با ذوق و شوق باز کردم و دیدم لباس زیره!!! از این سفارشای اینترنتی. بچه ها توی شرکت شرمنده شدن و متفرق شدن! هرچی فکر کردم که خدایا یعنی کی من رو سورپرایز کرده ذهنم به جایی نرسید. ادرس رو نگاه کردم دیدم تشابه فامیلیه. البته آدرس توی همین پاسداران بود. به فرستنده زنگ زدم که این پستچی گیج ما چون دیده اسم من هست دیگه بقیه آدرس رو نخونده و برای من آورده. یارو با مزه اولش میگه لطفا" براش بفرست. بعد میگم خوب این که خیلی کار زشتیه. این بسته باز شده. مشتریتون ازت قبول نمیکنه! یارو میگه راست میگیا! بعد میگه خودت نمیخوای؟!! البته فوری شرمنده شد و حرفش رو پس گرفت. آخرش هم بنا شد یکی رو بفرستن و بیاد بسته رو تحویل بگیره. این وسط آبروی ما توی شرکت رفت که فکر کردن ما همچین آدمی هستیم!!!

۱۳۹۲/۰۴/۲۷

مرگهای آنچنانی!

یه آقایی توی یکی از شهرهای شمال غرب چند شب کابوس میدیده که مرده شور داره میشوردش. این خواب شبهای متوالی تکرار میشده براش. میره پیش آخوند محل و درخواست کمک میکنه. آخوند محل بهش میگه برو فلان مرده شور خونه پیش اصغر نامی. بگو یه بهر واقعا" بشوردت تا ترست بریزیه. این آقا میره و مرده شور میخواسته بشوردش. میخواسته صابون بزنه به بدنش. این اقا میگه از صابونی که به مرده ها میزنی برای من استفاده نکن. اصغر آقا میره صابون نو از دفتر بیاره. همزمان یه آمبولانس میاد و یه مرده میاره و صدا میزنه اصغر بیا این مرده رو بیار بیرون. چند بار صدا میزنه. این آقای داستان ما از روی تخت بلند میشه و میگه اصغر رفته صابون بیاره! آقای راننده آمبولانس هم از ترس درجا سکته میکنه و از دنیا میره! این داستان واقعی ست

۱۳۹۲/۰۴/۲۶

لواشک آلو! برگه هلو!

دیروز عصری 6-5 کیلو آلبالو خریدم و شب تا پاسی از شب با دخترک داشتیم لواشک درست میکردیم. دختره چنون لیسی به دستاش میزد که اگه کسی این صحنه رو میدید محال بود لب به لواشک بزنه. البته که لیلا هم داشت از این لحظات فیلم میگرفت تا بعدا" نشون شوهر دخترک بدیم! نوبتی دستاش رو لیس میزد و دوباره شروع میکرد. راستش بیشتر برا دل دخترک لواشک درست کردم. وگرنه که هنوز از پارسال داریم و منم حال و جون نداشتم. از بس چند وقته هی داره ازم قول میگیره که با هم لواشک درست کنیم و قسمت عمده کار هم همون کثافت کاریشه که دختره لذت میبره ازش.

پ.ن:چقدر مسخره س که حتما" باید تایتل بذاریم برای هر پست. خوب من تایتلم نمیاد!

۱۳۹۲/۰۴/۲۴

چگونه پولدار شویم

با چیزهایی که جدیدا" شنیدم و خوب یه مقداریش رو هم میدونستم، الان موقع خرید، احساس غالبم اینه که داره کلاه سرم میره. از بس عزیزان بلدن چطور برن جنس آشغال چینی با قیمت 7000 تومن بخرن و بیان اینجا 169 هزار تومن بفروشن! از بس تقلب زیاد شده. از بس این چینیا هر آشغالی رو بلدن تولید کنن و تاجرای ایرانی هم بلدن فقط برن سراغ آشغال فروشای چینی. 

۱۳۹۲/۰۴/۲۳

مهربان و خوش اخلاق باشیم!

کوچه شرکتمون از ایناس که عصرا یه زنجیر میندازن و یکی میاد که نذاره ماشینای غریبه بیان اونطرف زنجیر پارک کنن. یه آقای پیرمردی هم نگهبانه که بازنشسته یه جاییه. معمولا" از ماشینا پول میگیره و اجازه میده که برن اونطرف پارک کنن! خوب من سابق بر این گه گداری یه پولی بهش میدادم. مثلا" عیدها و اینا. ایشون جواب سلام رو هم به زور و زحمت و با کمک زیرلفظی میدن. راستش منم وقتی میبینم اخلاقش اینطوره، دیگه کمک نکردم بهش. البته که ماشین رو به ندرت میارم و بیشتر بدون ماشین میام سر کار. کلا" دیگه کاری بهش ندارم. وقتایی هم که بیارم صبح میارم و اونطرف پارک میکنم و به کسی ربطی نداره. چون کسی حق نداره کوچه رو ببنده به هر حال. دیروز که خواستم ماشینم رو در بیارم از پارک و ایشون باید زنجیر رو مینداختن، زده به شیشه ماشین. شیشه رو دادم پایین میگم بفرمایید؟ میگه قبلا" که پراید داشتی خیلی دست و دلباز تر بودی. الان خیلی خسیس شدی! آی اعصابم رو به هم ریخت! دلم نیومد چیزی بهش بگم. خندیدم و شیشه رو دادم بالا 

۱۳۹۲/۰۴/۱۹

رمضانٌ کریم

خدایا امشب، شب اول است و ما پایمان را داخل خانه ات گذاشته ایم.مهمانت هم هستیم. همین دم در بیا و دستمان را بگیر و کار را تمام کن.
( مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی که رحمت بیکران خدا بر او باد) 

تو همونی که پا به پات، هرچی غمه جا میذارم

همسفر هر جاي كه هستي با تو رفتن آرزومه
سخته راهِ رفتن اما پاي غم موندن حرومه

پ.ن: چقدر این آهنگ محمد اصفهانی ( فک کنم اسمش " اگه باشی" ه) قشنگه. یا من تو حال و هوای خوبی گوش کردم؟

۱۳۹۲/۰۴/۱۶

منم که وسواسی!

جسارته ولی سوال برام پیش اومده که اینایی که همه ش دستشون تو بینیشونه یا توی گوششونه و دارن جست و جو میکنن ، وقتی با ادم دست میدن، آدم باید با دستش چیکار کنه؟! وایتکس بزنه ؟ اصلا" با وایتکس هم پاک میشه؟! یا کلا" ادم قطع مراوده کنه راحت تره؟!

۱۳۹۲/۰۴/۱۳

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

درود به شرف دکترهایی که اول انسانن و بعد طبیب. اینا طبیبن. اینا با انسانیت و انسان دوستیشون نشون میدن که هنوز دنیا جای زندگیه

دزدی از نوع جدید

آی جماعت خریدار از فروشگاه های زنجیره ای! آی ملت طرفدار هایپراستار و فروشگاه های مشابه! به هوش باشید که سیستم جدید دزدی و کسب سود کثیف این فروشگاهها به این صورته که شما یه جنسی رو توی قفسه میبینید با یه قیمتی، بعد که میاید صندوق پول پرداخت کنید اون جنس رو با قیمت 2 برابر با شما حساب میکنن. شما هم که زیاد خرید کردید و حواستون به قیمتها نیست. اینطوری دارن کلاهبرداری میکنن صاحبان این فروشگاه ها

۱۳۹۲/۰۴/۱۲

قالیباف مچکریم!

شنیدم که کارتای پایان خدمت باید تعویض بشن و مهلتش تموم شده. منم یه کارت پایان خدمت و کارت ملی رو برداشتم و رفتم پلیس 10+ . به اقاهه گفتم مدارکش چیه؟ گفت چی داری؟ گفتم هیچی. فقط کارت پایان خدمت و کارت ملی. گفت عکس داری؟ گفتم نه. گفت برو تو اون اتاقک و با اون دستگاهه از خودت عکس بگیر! گرفتم( بگذریم چه عکس مزخرف و داغونی شد!). گفت فرم پر کن. کردم. گفت پول ریختی به حساب بانک ملی؟ گفتم نه. گفت با کارت خوان میریزم برات. گفت مدرک تحصیلی همراهته؟ گفتم نه. گفت بی خیال! گفت شناسنامه همراهته؟ گفتم نه. گفت ایمیل میتونی برام بکنی تا یه ساعت دیگه؟! گفتم اره. گفت کارمزد رو هم بده و تموم!!! گفتم همین؟ گفت 3 ماه دیگه کارتت میاد دم خونه. خیلی آقا بود. خیلی. اگه میخواست گیر بده میگفت برو همه مدارک رو بیار بعد. تازه بعدش هم میتونست هزار تا ایراد بگیره. خلاصه من رفتم سوال بپرسم که چی میخواد و چی نمیخواد؟ که کارم انجام شد. بعضیا خیلی انسانن. خیلی اخلاق مندن! خیلی خوبن. پلیس 10+ کلی از کارها رو راحت کرده. حالا اگه یکی این مدلی هم کارمندشون بشه دیگه خیلی عالی میشه. قالیباف مچکریم به خاطر این خدمتی که به ما جماعت ایرانی ارائه کردی!

:)

دختره آبله مرغون گرفته گمونم. دلم میخواد همه ش برم بگیرم سفت بغلش کنم و ماچش کنم. 

۱۳۹۲/۰۴/۱۱

سرم را سر سری تراشیدی ای استاد سلمانی!

دیشب رفتم آرایشگاه پشت خونه. صبح همکارم که باهام رودروایسی هم داره برگشته میگه خانمت موهاتو کوتاه کرده؟! بعدم هر هر میخنده. حیف از پولی که میدم به این آرایشگاه. چطور شخصیت ادم رو زیر سوال میبره!

۱۳۹۲/۰۴/۱۰

بریم چمدونامون رو ببندیم!

یکی از دوستانی که رفته استرالیا، دیروز زنگ زده که چرا نمیای اینجا؟ گفتم برا مسافرت یا اقامت؟ گفت برای اقامت! آخه نه اینکه منم ادم پا به رکابی هستم! خلاصه تعریف کرد که اینجا فلان و بهمان و ایناس. تلفن یه جایی رو هم داد که زنگ بزن و بگو از طرف فلانی معرفی شدی. حتما" کارت رو راه میندازه. امروز زنگ زده که چیکار کردی؟ تماس گرفتی با اون شرکته؟ گفتم آره. منتظر عکس جدید هستم برای ویزا!! کاش منم همینقدر سرخوش بودم!