۱۳۹۰/۰۸/۳۰

صبح یه کارگاه اموزشی بود در مورد بسته بندی همین محصولی که داریم ( تیریپ سکرت بازی!!!). بعد دوتا آقای ژاپنی رو آورده بودن که استادای دانشگاه بودن و شرکت بزرگ مشاوره ای داشتن در این زمینه. اینا هم انگار که رفتن دهاتای موزامبیک و دارن آموزش میدن. مرتیکه مزلف اومده میگه بسته بندی نباید سوراخ باشه! باید زیبا باشه! یه سری مزخرفات از این سری. حیف از وقت که تلف شد. منم نصفه بلند شدم اومدم!!خدا میدونه چقدر پول ماموریت گرفته بودن که بیان این مزخرفات رو تحویل بدن. یعنی ما انقدر بدبختیم؟ یعنی خدا میدونه جدای از استاده، دیگران که اینو اوردن چقدر پول گرفتن و خوردن!

۱۳۹۰/۰۸/۲۸

یکی دو روز پیش آقای عادل آذر رئیس مرکز آمار احتمالا" با افتخار اعلام کردند که ما از این سرشماری و آمارهایی که از مردم گرفتیم جهت مصارف دیگه هم استفاده میکنیم. از جمله در مورد دادن یارانه. از طرفی چند روز پیش اعلام کردند که یارانه افراد پردرآمد حذف میشه و ملاکشون برای افراد پردرامد هم داشتن خونه و ماشینه. که خوب ظاهرا" یارانه افراد شهرهای بزرگ گمونم حذف بشه. خوب این طبیعیه که از آمار و سرشماری در اداره مملکت و نهادهای گوناگون و برنامه ریزی بلند مدت و کوتاه مدت (دور از جون مملکت ما البته) استفاده بشه. اما فکر نکنم گفتن هر حرفی هم ضروری باشه. اینطوری مردم رو به دادن امار دروغ تشویق میکنید. اگه هر حرفی رو علنا" نگید مطمئنا" نمیگن که شما لالید!!

۱۳۹۰/۰۸/۲۴

دیشب داشتم تفکر میکردم که ما مستحق این برخوردی هستیم که گوگل با ما کرد. گودر رو با اون وضع فلاکت بار ازمون گرفت و پلاس رو با این وضع افتضاح بهمون داد. ما به وبلاگا بی اهمیتی کردیم. ما وبلاگا رو یادمون رفت و فراموش کردیم. به قول معروف ما ارج ننهادیم به وبلاگا! ما وقع هم حتی ننهادیم! ما با دست خودمون وبلاگارو کشتیم. این بلا حقمونه که سرمون بیاد! من از امروز میخوام برم برا وبلاگا کامنت بذارم و زنده کنم تمدن کهن وبلاگی رو!
پ.ن: اینجا دیگه فیلتره و نمیشه نوشت زیاد. باید برم یه سرویس دهنده دیگه وبلاگ بسازم. خوب چی میشه برام قالب بسازید؟!!!والا ثواب داره!

۱۳۹۰/۰۵/۱۸

سهم دوستان مشخص میشه. شروع میکنیم به خوندن تا نفرات تکمیل بشن. مهلتش هم تا آخر ماه مبارک رمضان. فقط دعا در حق بیمارها که این روزها خیلی هم زیادن و در حق همدیگه رو فراموش نمیکنیم.
خانمها و آقایان:
خانمه: جزء 1-4 و 7 و 8 و 15 و 16 و 17....مریم: جزء 5 و24و25 و 26 و27 و28و29
هانیه: جزء 6 و21.....بهار: جزء 9و10
خودم: جزء11و23...... نگار: جزء 12( ثانی عشر)
زهرا: جزء 13.....هدا: جزء14
مستانه: جزء 18......یگانه: جزء19
ساناز: جزء20......طه:جزء 22
سمن جزء 30
خوب طبق سنوات قبل و با تاخیری 8 روزه به پیشنهاد دوستان میخوایم امسال هم ختم قران بذاریم. دوستانی که تمایل دارن اعلام بفرمایند. با توجه به اینکه این وبلاگ ف ی ل می باشد و دسترسی به کامنتها برای اینجانب یه مقدار سخته ، مزید امتنان خواهد بود که از طریق ایمیل بفرمایید که کدوم جزء رو تمایل دارید. البته جزء 1 تا 4 قبلا" رزرو شده!! ایمیل هم bluevoice80[at]yahoo[dot]com  و seawave[at]gmail[dot]com  می باشد. 
در ضمن طاعات و عباداتتون هم قبول!

۱۳۹۰/۰۵/۰۱

از یکی دو سال قبل یه عده دوستان دور هم جمع شدن و طرح کمک ماهیانه به خانواده کودکان بی سرپرست یا بدسرپرست رو شروع کردند. هنوز این طرح ادامه داره و ماهیانه یا چند ماه یک بار بسته های مواد غذایی به دست نیازمندان میرسه. الان هم نزدیک ماه رمضونه و طبق سنوات گذشته بسته هامون برای ماه رمضون یه کم پر و پیمون تره. یعنی دوس داریم که اینطور باشه. دوستانی که تمایل دارن اعلام بفرمایند تا شماره حساب و مشخصات حساب رو اعلام کنم خدمتشون. مزید امتنانه که با ایمیل ( seawave[at]gmail[dot]com) خبر بدید. این کمکها نهایتا" باید تا سه شنبه واریز بشه که بتونیم خرید قبل از ماه رمضون رو سریعتر انجام بدیم.

۱۳۹۰/۰۲/۲۷

هفته پیش جلسه ساختمون بود که من بعد از سالها توفیق این رو داشتم که شرکت کنم! بگذریم که از 150 واحد فقط 12 نفر اومده بودن و تشکیل نشد. یه خانم حدودا" 80-70 ساله خیلی چیتان پیتان گفت من سفر پاریسم رو کنسل کردم که حتما" به این جلسه برسم و حرفام رو بزنم. میگفت من 6 ماه ساکن فرانسه و 6 ماه ساکن ایرانم. هرچی همه گفتن الان جلسه رسمیت نداره و اینا قبول نکرد و گفت من باید حرف بزنم. گفتیم ببین چه مطالب مهمی داره که حاضر شدده سفرش رو کنسل کنه. شروع کرد از ایرادای ساختمون و هیات مدیره و اینا گفتن. یکی از مشکلاتش این بود که چرا گلهای زرد رنگ توی محوطه کاشتید! میگفت از در که بیرون میایم چشممون به گلهای زرد میخوره و روحیه مون خراب میشه. میگفت چرا از مشاور استفاده نمیکنید!!!بقیه مشکلاتش هم از این دست بود. آخر جلسه میخواستم برم پیشش بگم شما فرزند خونده قبول میکنید؟!

پ.ن.1: میخوان شارژ رو بکنن ماهی 200 تومن به علاوه یه مبلغی ( امسال فک کنم 500 تومن) به عنوان هزینه عمرانی! بی شرفا!
پ.ن.2: خوب از وقتی اینجا فیلتره، ترجیح میدم بیشتر توی گودر باشم و اونجا بنویسم! ( در باب اهمیت بودن من و اینکه یه خلقی نگرانم بودن!)

۱۳۹۰/۰۱/۱۰

یکی از مشتریامون از استرالیا ایمیل زده که داخل یکی از خرماهایی که فرستاده بودید یک تکه آهن 2 سانتی ( احتمالا" میخ) پیدا شده و شکایت کرده که ما این خرماهارو برای تولید کلوچه و شیرینی استفاده میکنیم و اگه متوجه نمیشدیم چی میشد و اینا. من زنگ زدم کارخونه که باباجون یه مقدار بیشتر دقت کنید و به قول معروف دل به کار بدید. مسئول تولید میفرمایند دو تا جواب رو به مشتری بده: اول اینکه خدا رو شکر کن که میخ 2 سانتی بوده و تیر آهن 18 نبوده! دوم اینکه آهن برا بدن لازمه! حساس نباش! میخوای از این به بعد همه خرماهارو گاز بزنیم که میخ نداشته باشه توش! چه توقعاتی دارن مشتریا!!

۱۳۸۹/۱۲/۱۹

دیروز از شرکت که اومدم بیرون سوار یه پرایدیه شدم که مسلمان نشنود کافر نبیند. از سرعت وحشتناکش که بگذریم ، از همون اول شروع کرد به ماشینا و ملت و در و دیوار فحشای فوق العاده رکیک دادن. بدون استثنا هر خانمی رو هم که میدید یا ماشینش کنار ماشین یه خانم که میرسید شیشه ماشین رو میداد پایین و متلکای چاله میدونی میگفت. انقدر حالم بد شد که وسطای راه پیاده شدم و بقیه راه رو زیر بارون فوق العاده عالی ، پیاده اومدم. مطمئنم که حالت طبیعی نداشت وگرنه مگه میشه آدم انقدر وحشی و پست باشه؟ اگه قدرت داشتم اینجور آدما رو میبستم به گاو آهن و میبردمشون کویر و میگفتم زمین رو انقدر شخم بزنید تا جونتون در بره!

۱۳۸۹/۱۱/۲۷

برای اینکه سنگ صبور کسی باشی یا گوش شنوای خوبی باشی یا کسی باشی که وقتی کسی دلش گرفت یا نیاز به شنیده شدن داشت ، بتونه روت حساب کنه و بیاد سراغت دقیقا" باید چطور رفتار کنی؟ بذار با یه مثال خیلی ناقص بگم منظورمو. فرض کن یکی با خونواده ش مشکل داره و دلش گرفته و دوس داره با یکی حرف بزنه تا سبک شه. اینجور وقتا رفتار صحیح چیه؟ بذاری طرف حرف بزنه و تو هیچی نگی ؟ سر تکون بدی و تاییدش کنی؟ بهش دلداری بدی که این که چیزی نیست و نباید خودت رو اذیت کنی و بری بالای منبر و شروع کنی نصیحت و این مدل حرفا ( که از علمای گودر شنیدیم که این یکی از بدترین کارهاست و کلی نفرین و لعن نثارت میشه!)؟ دلش رو خوش کنی و بگی تو که خونواده ت خیلی خوبن و اینجور حرفا؟ یا چی ؟!

۱۳۸۹/۱۱/۱۸

آگهی زدن که بزرگترین و مجهزترین مرکز تعمیرات Labtab !!!! با متخصصین ماهر و اینا. یعنی یکی از اون متخصصین یا حتی اونی که اگهی رو چاپ کرده متوجه نشده که این لپ تاپه نه لبتاب؟!

۱۳۸۹/۱۱/۱۶

اخبار داشت میگفت که دانشمندا یه کهکشان دیگه داخل منظومه شمسی پیدا کردن و اینا. خواهرزاده 10 ساله منم داشت با دقت تماشا میکرد. بعد رو کرده به من میگه یعنی این کهکشان و اسم ستاره هاش رو داخل کتابای درسی ما هم مینویسن؟ گفتم نه. گفت :آخیش! هرچی میخوان پس کشف کنن!یعنی همچین نسلی هستن اینا!

۱۳۸۹/۱۱/۰۶

این روزها که سریال مختارنامه داره پخش میشه من همه ش دارم فکر میکنم که ای مختار! ای مرد! آخه تو کی بودی؟ دو تا زن که گرفتی، هوو ها همدیگه رو بانو که خطاب میکنن! سه سال میذاری میری انگار نه انگار، وقتی هم بر میگردی زنا قربون صدقه ت میرن! هیچکی هم بالاتر از گل بهت نمیگه! تازه خدا میدونه بازم زن داشتی یا نه! اگه تو مردی ، من دختر بچه ای بیش نیستم در برابر عظمت تو!!!

۱۳۸۹/۱۰/۳۰

دیشب من از شرکت رفتم خونه مامان لیلا. خودش هم از صبح رفته بوده. شب شام خوردیم و فوتبال دیدیم و اومدیم خونه. اما چه اومدنی! به ارتفاع 4 سانت ، آب همه جا رو فراگرفته بود . لوله آب حمام یه مرگیش شده بود و آب با فشار بیرون ریخته بوده و زندگیمون رو به چیز کشید. دیگه با حوله و دستمال و تی و جارو و پارو آب ها رو خشک کردیم و فرشهای نازنین هم که رنگ گرفته فدای سرمون! میخوام بگم اگه امروز فردا همسایه طبقه پایینی سقفش نم کشید یا آوار شد روی سرش، بی زحمت یه جشن گلریزون برگزار کنید و دست افتاده ای رو بگیرید! اونم توی این اوضاع بی یارانه ای!

۱۳۸۹/۱۰/۲۱

چند روز پیش داشتم برای یه بنده خدا از سیستم جالب گرمایشی و آب گرم مسکو میگفتم. که همه جای مسکو ( و احتمالا" روسیه) آب گرم از طریق سیستم مرکزیه. یعنی اینطور نیست که هر خونه یا شرکت یا مکانی سیستم آب گرم کن و موتورخونه و غیره داشته باشه. یه نیروگاه هایی هست که آب رو گرم میکنن و از طریق لوله کشی به همه مشترکین ارائه میکنه. دقیقا" مثل همین سیستم آب سردی که ما اینجا داریم و از طریق لوله کشی همه ازش بهره مند میشن. گفتم اینطوری چقدر از اتلاف انرژی جلوگیری میشه. بعد گفتم توی کشور ما اصلا" کسی به فکر نیست و داشتم میرفتم بالای منبر که ایشون فرمودن هیچ وقت از سوم شخص حرف نزن. از خودمون بگو. اگه ما مسئول بودیم هم مثه همینایی بودیم که الان هستن! اصولا" ما ملتی هستیم که هیچ وقت به خودمون گیر نمیدیم. همیشه مشکل از دیگرانه و انگار اینا که سر یه مدیریتی هستن از فضا اومدن و از بستگان خودمون نیستن. پدر و برادر و خوار مادر خودمونن دیگه!!!!

۱۳۸۹/۱۰/۱۳

شما که سواد دارید، لیسانس دارید، روزنامه خونید...اگه شب که دارید میرید خونه ، سر میدون تجریش یه دختر بچه 9-8 ساله رو با لباس کم که داره از سرما میلرزه و فال میفروشه رو دیدید ، چیکار میکنید؟ میگید عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد ؟ چون احتمال داره که یه شارلاتان صبح به صبح میاره اینا رو میذاره که کاسبی کنن و شب میاد همه پولها رو میگیره ازشون؟( که خوب زیاد دیدم اینطوری که هیچی از این پول به خود این طفلکیا نمیرسه). یا تحمل و تامل میکنید و یه پولی میدید به دخترک یا پسرک و همه فالهاشو حتی میخرید که زودتر بره خونه ش تو این سرما ؟چون احتمال میدید که کمک خرج خونه س و نون بیاره؟( که این مورد رو خودم سراغ دارم و دیدم خونواده های بی سرپرست و بدسرپرستی که با ادامس فروختن و فال فروختن بچه ها و مادر خونه امرار معاش میکنن). یعنی اصولا" این وقتا چی کار باید کرد؟

پ.ن: خوب لطف کنید یه سر تشریف ببرید وبلاگم. برا شما آهنگ گذاشتم! برا خودم که نذاشتم! خوب حیفه! خوب یوخده سلیقه داشته باشید توروقران!