۱۳۹۲/۰۷/۰۸

96

بعضی وبلاگا رو آدم نگاه میکنه روحش تازه میشه. بس که نرم و آهسته و با آرامشن. آهنگشون، عکسی که گذاشتن، پستاشون، حتی قالبی که انتخاب کردن. مگه میشه ادم خودش انقدر نرم و آروم نباشه و همچه وبلاگی داشته باشه؟!

95

چقدر خوبه که مردم خودشون رو مسئول میدونن که اگه جنسی رو که خریداری کردن ، کیفیتش مشکل داشت تماس بگیرن با شرکت تولید کننده و بگن فلان مشکل داشته. یا اگه از کیفیت جنسی راضی هستن، تماس بگیرن و تشکر کنن. این باعث میشه شرکت خودش رو در قبال کیفیت جنسی که دست خلق الله میده مسئول بدونه و فکر نکنه که کسی براش فرقی نداره. خیلی خوشم میاد از این حس مسئولیت مردم. سعی کنم خودم هم یاد بگیرم

94

دیشب اخبار نشون داد که یه انبار متروکه اطراف تهرون پیدا کردن که 100 تن داروی کمیاب و نایاب مخفی کرده بودن. داروهایی که باید در شرایط خاص ( سردخونه و بهداشتی و غیره) نگهداری بشه، مدتها در این شرایط داغون نگهداری شده. میگفت این حجم دارو توی این 10 سال برای اولین باره که کشف شده. چه بسا خونواده هایی به خاطر عدم دسترسی به دارو عزیزشون رو از دست دادن. چه بسا خونواده هایی برای دسترسی به این داروها که توی داروخانه ها نایاب بوده، مجبور شدن دارو ندارشون رو بفروشن تا بتونن این داروها رو از بازار ازاد تهیه کنن . چقدر بعضی وقتا این بشر دو پا درنده و پست میشه. این پول خیلی خوردن داره. من اگه کاره ای بودم، اینا رو مفسد فی الارض میشناختم و حکمشون هم اعدام بود. 

۱۳۹۲/۰۷/۰۷

93

من سیگاری نیستم و سیگاریها رو هم هیچ دوس نمیدارم. ولی الان از توی راهرو داره یه بوی سیگار مطبوعی میاد که آدم مست و مدهوش میشه. نمیدونم بوی سیگاره یا پیپ یا چی ولی هر کوفتی هست که خیلی خوبه!!

92

دیشب یه خواب وحشتناک دیدم. خیلی وحشتناک. ساعت 2:10 صبح از خواب پریدم و دیدم دهنم خشکه و قلبم مثل بچه گنجیش!!داره میزنه. نفسم بند اومده بود و یهو زدم زیر گریه!! میترسیدم بخوابم ادامه خواب رو ببینم. تا صبح زل زدم به سقف و با خودم حرف میزدم. چرا انقدر روان پریش شدم من؟

91

اون آقاهه بود چند پست قبل گفتم همه ش داره غر میزنه که هیچی تغییر نمیکنه و اینا چیکار کردن تاحالا و اینا، حالا 2 روزه ما رو سرویس کرده بسکه میاد جلو من وایمیسه و تحلیل سیاسی و اقتصادی از تلفن حسن و حسین و اینکه دیگه نباید شعار مرگ بر آمریکا بدن و لغو تحریمها و حقوق بشر و اینکه باید ببینیم تور 10 روزه به نیویورک چند در میاد برا عید و اینا داد سخن میده. جون مادرت بیخیال ما شو! ما دیگه قیمت دلار رو هم نمیدونیم چنده و چند میشه. والا!

90

از نمایشگاه ژاپون! که برگشتم، اون خانم مترجمه من رو توی فیسبوک اد کرد. منم یه عکس گذاشتم که کنارم ایستاده. بعد ملت شروع کردن به شوخی! این خانمه هم رفته بود با گوگل ترنسلیت ترجمه کرده بوده یا به یکی داده بود ترجمه کنه کامنتا رو( چون دوست ایرانی داشت توی دانشگاه). بهش برخورده بود و پاکم کرد از فرند لیستش! ایمیل زد که متاسفم! حالا دیروز هم یه خانمی که توی بلاروسه و منشی شرکتیه که از ما خرید میکنن من رو اد کرده!!!! توی اسکایپ و واتس اپ هم! ببینم این کی میخواد متاسف بشه!

۱۳۹۲/۰۷/۰۴

89

کی الان اینجا رو میخونه؟ جز خانم دکتر که عضو ثابت هستن و حضور کامنتی دارن، کسی دیگه هست اینجا؟

88

اگه کسی دستش به مسئولین مخابرات و فیلترینگ و اینا میرسه بهشون بگه خودتون رو مسخره کردید با این سیستمتون. الان کسی هست که از اینترنت استفاده کنه و فیلتر شکن نداشته باشه؟ بلاگ اسپات چرا باید فیلتر باشه آخه؟ همون ضرری که بلاگ اسپات ممکنه برای اسلام و دین و خدا و پیغمبرتون داشته باشه ، بلاگفا و پرشین بلاگ و بقیه هم دارن. این چه توجیه مسخره ایه؟ امیدوارم مسئولین امر یه کم نرمش قهرمانانه از خودشون نشون بدن تا مجبور نباشیم راه و بیراه این فیلتر شکن رو آتیش کنیم! با تشکر!

87

کاش روحانی دیشب تو مصاحبه با امانپور انگلیسی صحبت نمیکرد! همه ذهنیت من رو خراب کرد. خیلی ظایع حرف زد. هم لهجه ش و هم نوع صحبت کردنش!تا دیشب فکر میکردم ( با توجه به جوگیری ملت و حرفایی که میزدن) به 3 زبون مسلطه!! چرا با روحیه حساس ما جوونا بازی میکنن این مسئولین؟! خوب با همون زبون فارسی با ملت آمریکا حرف میزدی!

86

یه بنده خدایی به خدا گلایه کرد: یه بار شد بگی " یا ایها الذین امنوا" پیل داری؟ چی ایکنی؟ روزگارت خوبه؟ زنت بات ایسازه؟ وام عقب افتاده نداری؟ خونه داری؟! همش ترس! جهنم! سیخ داغ! عذاب!

85

چرا عصرا انقدر زود شب میشه؟! این روزا که هوا بهتر شده دلم میخواد عصر که از شرکت میام بیرون، همچین بیخیال و سبکبار و سبکبال برم برای خودم توی کوچه پس کوچه های تجریش بچرخم و مغازه های قدیمی جور واجور که همه چی هم توشون پیدا میشه رو نگاه کنم و چرخ بزنم توشون. ولی تا میام بیرون میبینم هوا تاریک شده و دیگه حس و حالم میره. بعدم میگم زود برم خونه پیش زن و بچه. تابستونا که روزا بلند بود، انقدر هوا گرم بود که همچین حسی نداشتم. خدایا نمیشد تابستونا گرم نبود ولی هندونه و میوه های رنگارنگش بود. مثلا" تابستونا هوای پاییز رو داشت و پاییزا هوای تابستون! ای بابا

84

ما در ره عشق تو اسیران بلاییم
كس نیست چنین عاشق بیچاره كه ماییم
بر ما نظری كن كه در این شهر غریبیم
بر ما كرمی كن كه در این شهر گداییم
زهدی نه كه در كنج مناجات نشینیم
وجدی نه كه در گرد خرابات برآییم
نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم
اینجا نه و آنجا نه كه گوییم كجاییم
حلاج وشانیم كه از دار نترسیم
مجنون صفتانیم كه در عشق خداییم
ترسیدن ما هم چو از بیم بلا بود
اكنون ز چه ترسیم كه در عین بلاییم
ما را به تو سریست كه كس محرم آن نیست
گر سر برود ،سرّ تو با كس نگشاییم
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده كه مشتاق لقاییم
دریاب دل شمس خدا مفتخر تبریز
رحم آر که ما سوخته‌ی داغ خداییم

( جلال الدین محمد رومی )

۱۳۹۲/۰۶/۳۱

83

کاش میشد که تو با معجزه ای برخیزی....

82

یه کار خوبی که دولت تدبیر و امید کرد این بود که ساعتای کاری ادارات رو برگردوند به حالت اول. یعنی رسما" اون مردک گند زده بود به همه چی. ساعت 8 صبح میرفتن سر کار و بعدم ناهار و نمازو تعطیل. ماه رمضونم کلا" 1.5 ساعت ، استراحت میکردن و بعدم میرفتن خونه. کسی که کار اداری داشت عملا" به هیچ کار دیگه ای نمیرسید و روزش از بین میرفت. روحانی مچکریم!

81

دیشب ساعتم رو یک ساعت کشیدم عقب. حواسم بود که این ساعته عقل و شعور داره و خودش تنظیم میشه و خودش میکشه عقب. باز هم کشیدم. نتیجه این شد که 2 ساعت کشیده شد عقب. البته مثل همیشه ساعت بیولوژیکی بدنم خودش سر ساعت از خواب بیدارم کرد و نیاز به زنگ موبایل نبود. درسته که این ساعت بیولوژیکی همیشه مایه دردسره و روزای تعطیل مثل کلاغ ساعت 5 صبح بیدارم، ولی خوب یه خوبیایی هم داره. صبح ساعت 6 صبح همه توی خیابون بودن! یا قاطی کرده بودن ساعتا رو ، یا چون یک ساعت دیشب زیادی خوابیده بودن، دیگه خوابشون نبرده بود.

۱۳۹۲/۰۶/۳۰

80

آدم به این چشم سفیدی و گل درشتی دیدید تا حالا؟! زانوم و عضله پشت پام و گردنم و کمرم تقریبا" نیمه فلجن. ولی من صبح بدون ماشین اومدم و پیاده روی کردم. وسطای راه گفتم خدایا دکمه ماست خوردمش کجاست؟ دیگه شده بود جریان ارّه!! نه راه پس داشتم و نه راه پیش. حالا موندم عصری چطور برم خونه. آزانس؟ نه بابا این قرتی بازیا از ما گذشته. هیچکی هم نیست اینجا یه کم ماساژمون بده! 

۱۳۹۲/۰۶/۲۷

79

من اگه کاره ای در نظام آفرینش بودم یا کاره ای در سازمان ملل متحد یا حتی بهداشت جهانی، دستور میدادم بادمجون رو از آفرینش حذف کنن! یا کاری میکردم که تخمش رو ملخ بخوره و کلا" بساطش جمع شه! آره بادمجون! همینی که من الان با اشک دیده و آه دل دارم میخورم! فهمیدم گریه های توی خواب دیشبم برا چی بوده. نه اینکه من رویای صادقه دارم، از اون لحاظ

78

دیشب نمیدونم چه خوابی میدیدم. فقط یادمه با گریه از خواب پریدم و دیدم بالشم خیسه و اشک همینطور از چشمام میومد. بدنم هم کوفته و له بود. انگار که کوه کنده بودم. من مطمئنم به خاطر آش جو دیشب بود! آخه آش هم شد شام؟! 

77

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
 
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد 
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
 
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
 
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
...
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
 
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را
 
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
 
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید 
بفرستند رفیقان به تو این بندش را :
 
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را 


( کاظم بهمنی)

76

یعنی خوشم میاد این مادر و دختر انگار که یه مراسم خاص مذهبی داشته باشن و بهش مقید باشن، باید هر هفته 4 شنبه ها ظهر ( که ناهار فردای من رو نباید بدن) برا خودشون البالو پلو درست میکنن و حالش رو میبرن. ما روی چلوکباب انقدر غیرت و تعصب نداریم که اینا روی آلبالو پلو دارن!!!

75

بعضیا با چشماشون آدم میخورن. یعنی میخورنا! دیروز خودم یکیشون رو دیدم.

۱۳۹۲/۰۶/۲۶

74

هر روز در سکوت خیابان ِ دوردست
روی ردیف نازکی از سیم می‌نشست

وقتی کبوتران حرم چرخ می‌زدند

یک بغض کهنه توی گلو داشت... می‌شکست
ابری سپید از سر گلدسته می‌پرید:
جمع کبوتران خوش‌آواز خودپرست
آنها که فکر دانه و آبند و این حرم
جایی که هرچقدر بخواهند دانه هست

آنها برای حاجتشان بال می‌زنند

حتا یکی به عشق تو آیا پریده‌است؟

رعدی زد آسمان و ترک خورد ناگهان
از غصه‌ی کلاغ، کلاغی که سخت مست...
ابر سپید چرخ زد و تکه‌پاره شد
هرجا کبوتری به زمین رفت و بال بست
باران گرفت - بغض خدا هم شکسته بود
تنها کلاغ روی همان ارتفاع پست،
آهسته گفت: من که کبوتر نمی‌شوم
اما دلم به دیدن گلدسته‌ات خوش‌ست
"مژگان عباسلو"  

۱۳۹۲/۰۶/۲۵

73

هرکی هر دردی داشته باشه میگه این درد، بدترین درده . درد دندون و کلیه و زایمان و گوش درد از این جمله اند. فعلا" با دندون درد دست به گریبانم. لامصب دیوانه کننده س. همکارمون میگه الکل بزنی پاش یا بریزی روش مثل آب روی آتیش. میگم چند درصد؟ میگه تو بزن، 2% بزن!!!!

72

بعضیام هستن که صبح تاریکی رفتن سر یخچال غذاشون رو گذاشتن توی کیسه و دیدن که خورش کرفسه. ته دلشون خر کیف شدن که آخ جون. تا الانم خوشحال بودن که الان میرن کرفس میزنن به بدن. تا در ظرف غذاشون رو باز کردن موقع گرم کردن، دیدن که رشته پلو داشتن!! مواظب اینا باشید. اینا پتانسیل معتاد شدن رو دارن!!!خیلی طفلکین به خدا!

71

دلم برات تنگ شده کره خر! کاش میفهمیدی. کاش به اینجا نمیرسوندی که زنگ بزنم و جواب ندی . اس ام اس بزنم و به روی خودت نیاری. میدونی چند سال رفیق بودیم؟ خاک بر سر الاغت!

۱۳۹۲/۰۶/۲۱

70

مردی که از زنش نترسه، مرد نیست!!! ( با لهجه گیلانی خوانده شود لطفا"!)

69

ما آدمهای وسط ایستاده ( نه خاکستری، صرفا" وسط ایستاده) که لابد اسیر جویم و منتظریم ببینیم کدوم طرف کبابش چرب تره، خیلی میتونیم خطرناک باشیم. البته قابل ترحم هم هستیم!

۱۳۹۲/۰۶/۲۰

68

تیر یا مرداد بود که سایت تخفی فان! تخفیف برای قایق سواری دریاچه چیتگر گذاشته بود. منم 5-4 تا خریدم. مهلت یک دو ماهه هم داشت که شد ماه رمضون و عصرا هم که هوا گرم بود و تنبلی و اینا تا یادمون رفت. دیروز یهو یادم افتاد و رفتم نگاه کردم و دیدم مهلتش تا 16 شهریور بوده. حالا کی جواب اون 20-10 تومن بی زبون من رو میده؟ تا من باشم دنبال تخفیف نرم و هر وقت خواستم استفاده کنم مثل بچه ادم همون روز برم بلیطش رو بخرم

67

یه بنده خدایی هست اینجا که گه گاهی با هم بحث سیاسی میکنیم. بحث که نه، حرف سیاسی میزنیم. البته که منم کلا" خیلی حوصله ندارم. تقریبا" یه روز در میون میاد میگه " نچ! اینا هم عرضه ندارن. هیچ تغییری ایجاد نشده" . میگم چه تغییری؟ میگه تخم مرغ شونه ای 15 هزار تومن و مرغ فلان قدر و مسکن بهمان قدر. میگم یعنی توی این 20 روزه انتظار دارید که همه چی یهو گل و بلبل بشه؟ بعد هم هنوز مستفر نشدن و هنوز تغییرات داره انجام میشه. بعد هم مهمتر از اون، چه چیزی در بیرون از مرزها و تحریم ها و فروش نفت و برگشت پول ایجاد شده که انتظار تغییر داری؟ اونم توی 20 روز. میگه نه! من چشمم آب نمیخوره از اینا! دوباره فرداش میاد میگه نچ! اینا این کاره نیستن! گفتم اون مردک قبلی توی 8 سال ریاستش همه جا رو شخم زد. اینا خیلی خیلی خیلی کار بکنن بتونن برگردونن به حالت اولش ( که البته نشدنیه). وقتی زیربنای اقتصاد از بین رفته باشه، وقتی دامداریا و مرغداریا و کشاورزی و صنعت ویرانه شده باشه این خیلی بدیهی و طبیعیه که یه روز مرغ بشه کیلویی فلان قدر و یه روز تخم مرغ و یه روز گوشت. بهش توصیه کردم صبر داشته باشه. الان دوباره اومده میگه دیشب گوش کردی صحبتاش رو؟ گفتم بله. میگه دیدی گفتم اینا هم این کاره نیستن! گفتم لابد. من فهم اقتصادی ندارم راستش!

۱۳۹۲/۰۶/۱۸

66

داشتم یه ویدیویی میدیدم از یکی از این شیوخ وهابی مصر ( ظاهرا"). داشت دعا میکرد برای مردم مصر و سوریه و دنیای اسلام. داشت میگفت خدایا مصر رو از شر شیعه جنایتکار و حزب الله و حسن نصرالله کافر نجات بده. اهل سنت رو در سوریه مستقر کن و شیعه فلان رو نابود کن. بعد داشت میگفت جان و مال و ناموس و فرزندان شیعه رو از بین ببر. اون گوشه یه یهود هم میگفت که خیلی ضایع نباشه. دقیقا" خود ابلیس بود . یعنی اگه خدا میخواست شیطان رو مجسم کنه گمون نکنم قیافه ای بهتر از این امکان بروز پیدا میکرد. 

65

دیروز بعد از ظهر همکارم اومد گفت پایین زورگیری شده چطور متوجه نشدید؟ ما هم که بیکار. رفتیم دیدیم یه آقای پیرمردی نشسته کنار دیوار و مثل بچه گنجشک داره میلرزه از ترس. کلی ادم هم دورش بود. میگفتن نیم ساعت پیش همینجا ( 4 راه فرماینه) وسط روز روشن، 3 تا لندهور ریختن سرش که زور گیری کنن. خودش میگفت هیچی همراهم نبوده و نمیدونم چرا سراغ من اومدن( البته بعید میدونم . حدس میزنم دنبالش بودن). بعد این بچه های آژانس مسکن کناری میان کمکش کنن، اونا هم قمه میکشن و دعوا و فحش و اونا قشنگ سوار تاکسی میشن و فرار میکنن. ملت زنگ میزنن به پلیس. زمانی که من رفتم پایین گفتن نیم ساعت پیش این موضوع پیش اومده و زنگ زدن به پلیس. تا اون زمانی که من بودم هنوز نرسیده بود! روز روشن وسط اون محل شلوغ ! هفته پیش هم این اتفاق برای یکی از مشتریای بانک روبرو پیش اومده بود و میگفتن یه کیف پر از پول رو با زور گرفتن از صاحبش. همینه که من تو جیبم فقط 500 تومن پول با یه کارت بلیط بی آر تی ه! 

۱۳۹۲/۰۶/۱۷

64

اگه آدم پولداری بودم، به جای اینکه ماشین فلان و خونه در فلان جا و زندگی مرفهی برای خودم و خونواده م فراهم کنم، دستشون رو میگرفتم و میرفتیم دور دنیا رو میگشتیم. این یکی از آرزوهای دور و دراز و همیشگیمه. به قول مامانم دنیا دیدن بهتر از دنیا خوردنه! چقدر دوس دارم برم همه جا رو ببینم و فرهنگای مختلف و ادمای مختلف رو تجربه کنم. خدایا ما رو پولدار کن!!

63

معمولا" صبح ها ساعت 6 از خونه بیرون میزنم و هوا تاریکه ( تا تنور رو روشن کنم و خمیر رو اماده کنم و مغازه رو آب و جارو کنم تا مشتریا بیان!) ، الانم که ساعت 6:45 آفتاب میزنه. از یه کوچه ای رد میشم که کوچه باغه و ماشین داخلش نمیاد . همیشه هم یه قرار نا نوشته بین من و یه اقای کامل مرد نزدیک خونمون هست که با هم از خونه بیرون میزنیم و با هم میرسیم پارک وی. امروز صبح که من جلوتر داشتم میومدم دیدم داخل کوچه یه خانم جوانی نشسته و داره گریه میکنه. توی تاریکی هوا راستش نگران شدم که چه اتفاقی افتاده. رفتم گفتم خانم مشکلی پیش اومده؟ نگاه کرد و گفت برو آقا ولم کن. منم مثل بچه ادم رد شدم. اومدم سر کوچه و اون اقاهه هم اومد. گفتم مثل اینکه مشکلی برای اون خانم پیش اومده بود. گفت به ما ربطی نداره. سری که درد نمیکنه دستمال نمیبندن! چه روزگار بدی شده. 

۱۳۹۲/۰۶/۱۶

62

باز دوباره یکی شیرینی خرید آورد شرکت و من دارم با خودم مسابقه میدم! تا الان 7 تا شیرینی دانمارکی تازه بزرگ خوردم. مطمئنم که 2 تا دیگه هم تا عصری خواهم خورد. اونوقت میگم چرا کبدم داغونه؟!

۱۳۹۲/۰۶/۱۴

61

میفرماد که" نسیم دانه را از دوش مورچه انداخت. مورچه دانه را دوباره بر دوشش گرفت و رو به آسمان گفت: ..گاهی یادم می رود که هستی. کاش بیشتر نسیم بوزد..". حالا بی کم و کاست حکایت ماست.

60

هر که تو را دید زمینگیر شد!

59

دلم میخواد موهامو تیغ بزنم و سیبیل بذارم. برم با زن و بچه رایزنی کنم ببینم همچه اجازه ای بهم میدن یا نه! 

۱۳۹۲/۰۶/۱۳

58

این روزها بطور جد میخوام وصیت نامه بنویسم. دارم دنبال یه پیشنویس میگردم که ببینم چطور باید بنویسم و از کجا بنویسم و چی بنویسم. میخوام بدهیام رو بندازم گردن ورثه!!!!قسطای وامم رو هم گردن شرکت میندازم! یه مجلس آبرومند هم برام بگیرن و به مردم از اون حلوا خوشمزه ها بدن. ناهار و شام هم یه هیچکی ندن و صرف امور خیریه بشه! وقتی هم سنگ لحد رو گذاشتن و خاک ریختن، زودی نرن. بمونن و برام قران بخونن. امان از تنهایی و فشارقبر و سوال و جواب نکیر و منکر. ابکی لخروج نفسی، ابکی لظلمة قبری، ابکی لضیق لحدی،ابکی لسوال منکر و نکیر، ابکی لخروجی من قبری عریانا" ذلیلا".....

57

بی تردید هرکسی با چیزی امتحان میشه. دارم فکر میکنم یکی از چیزایی که من باهاش امتحان میشم میتونه مقوله شکم باشه! یکی از نقطه ضعفهایی که خودم پرچمم رو بردم بالا و میدونم که رفوزه م! واویلا !

56

یه حلواهایی هم هستن که با یه جور شیر خشک درست میشن و مامانای آدم بلدن درست کنن. اینا رو وقتی ادم میخوره احساس میکنه وسط بهشت روی تخت نشسته و داره شیشلیک میخوره! ادم وقتی یه ظرفش رو میاره شرکت، همه ش ته دلش نشاط زیر پوستی داره که گاه و بیگاه بره یه قاشق بخوره و یه غم زیر پوستی هم داره که نکنه زودی تموم شه؟! خلاصه سختیای زندگی به همین چیزاشه دیگه!

۱۳۹۲/۰۶/۱۰

55

یهو هم میره توی مودی که بزنه همه چی رو خراب کنه و پاک کنه و نابود کنه! نه انگار که پس فردا روزی پشیمون میشه و غصه میخوره که این چه کاری بود؟ مهم حال الانه. فردا رو کی دیده؟

تایتل با شما!

دیروز میدون تجریش داشتم برا خودم شعر میخوندم و خوش و خندون راهپیمایی میکردم که یه پسر افغان 12-11 ساله پرید جلوم و با حال زار و نذار و گریه کنان که عمو کمکم کن. جا خوردم که چیه؟ من کیم؟ تو کی هستی؟ اینجا کجاست؟ چی شده؟ فقط التماس میکرد که عمو کمکم کن. گفتم چی شده؟ هنوز هیچی نگفته بود که یه آقایی چاقو به دست با زیرپیرهنی و همچین آشفته و فحش دهان! وارد شد و دور من شروع کردن چرخیدن! حالا وسط این همه ادم میدون تجریش شانس ما رو باش! چاقوی یارو رو که دیدم هول کردم. دست پسره رو گرفتم و دویدم تو کیوسک کلانتری میدون تجریش. گفتم این پسره داره التماس میکنه و این یارو هم نمیدونم جریانش چیه دنبالشه. من اومدم بیرون و نفهمیدم چی شد. دیشب همه ش داشتم خوابشون رو میدیدم که دارن پسره رو اعدام میکنن. کاش صبر کرده بودم ببینم جریان چیه