۱۳۹۲/۱۰/۰۸

163

یکی از معضلات نژاد آریایی اینه که حتی با خودش هم رودروایسی ( رودربایستی؟! این کلمه اصن یعنی چی؟!) داره. با دیگران که بماند. تکلیفش با خودش هم معلوم نیست. توی رودروایسی چیزی رو قبول میکنه که باب میلش نیست. بعد شروع میکنه توی دلش به خودش و طرف مقابل فحش میده! خوب داداش من! آبجی من! نکن همچین با خودت. از اول قشنگ حرفت رو بزن. اولیش هم خودم!

۱۳۹۲/۱۰/۰۷

162

می فرماد که " یا منو ببر به خونه تون یا بیا به خونه ما"! در راستای اینکه نامبرده تنها بوده و هیچکی نبوده که شام براش درست کنه و مجبور شده نودل درست کنه و بخوابه و خیلی از این بابت غمگین بوده!

۱۳۹۲/۱۰/۰۶

161

جناب آقای همایون اسعدیان بسیار عزیز! من امروز با دیدن فیلم " بوسیدن روی ماه" شما، روزم ساخته شد. به نظرم کم نظیر بود فیلمتون. دست شما و همه عوامل فیلم درد نکنه. خدا قوت..

۱۳۹۲/۱۰/۰۳

160

بعضی ارتباطا و دوستیا و روابط رو باید ....هیچی! باید ریخت دور!

159

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
صبح که میومدم شرکت بی هوا و مدام زیر لب میخوندم.
پ.ن: نرفتم کربلا. نشد که برم یعنی! با اینکه بلیط هم جور شده بود....

۱۳۹۲/۰۹/۲۷

158

انشاء الله عازم زیارت حرم حضرت سیدالشهدا هستم. خدا میدونه که این چند روزه که میشنیدم و میدیدم که همه دارن میرن چه حال خرابی داشتم. آقای رئیس از در اومد و گفتم بریم کربلا؟ گفت بریم! خدا رو بر این نعمت شکر....

۱۳۹۲/۰۹/۲۴

157

هواتو کردم ... 
من ِ حیرون تو این روزا 
هواتو کردم
دلم میخوادت 
میخوام بیام تو آسمون
دورت بگردم
هوایی میشم 
همون روزا که میبینم 
هوامو داری
میخوام بدونم 
تاکی میخوای ببینی و 
به روم نیاری ...

156

درامد گوگل از کجاس؟!
پ.ن:از لحاظ سطح دغدغه و اینکه دیشب تا صبح خوابم نبرد و داشتم به این موضوع فکر میکردم!!! این بدبختا پول از کجا درمیارن و چرا انقدر سهامشون با ارزشه؟!

۱۳۹۲/۰۹/۱۹

155

حکایت عجیبیه. صبح ها برام پیامک کاشت مو میاد و عصرا پیامک رفع موهای زائد توسط لیزر! اینا چی فکر کردن در مورد من؟! فکر کردن ما از اوناشیم که اگه موهام بریزه برم مو بکارم؟! یا موهای دست و پامو لیزر کنم؟!

۱۳۹۲/۰۹/۱۸

154

چقدر فعال و پر کار شدم. بیشترین پستی که نوشته بودم مربوط به سال 2004 بود که 152 تا پست داشتم. الان با اینکه تنها چند ماهه که مینویسم شده 154 تا!

153

دیروز توی کوچه یهو صدای داد و بیداد و فحش و فضیحت اومد. از پنجره دیدیم 2 تا از این مشاورای آژانس مسکن کنار شرکت با چاقو افتادن دنبال هم و داد و بیداد. آخرش یکیشون یه اسپری گاز اشک اور یا خردل یا نمیدونم چی خالی کرد تو صورت اون یکی و بعدم شروع کرد کتک زدنش. امروز به یکی دیگه از مشاورا میگم جریان چی بود؟ میگه هیچی سر اینکه این فایل مربوط به کی بوده دعواشون شده. ملت سر چی که دعواشون نمیشه و چیا که توی دست و بالشون پیدا نمیشه( اسپری گاز نمیدونم چی و چاقو و قمه!) . الان کافیه به یکی 2 ثانیه نگاه کنی . جد و آبادت رو میاره جلوی چشمت. ملت چه بی اعصابن و چقدر جای زندگی و آرامش نیست این شهر و این دیار!

152

خرّم آن لحظه که مشتاق، به یاری برسد
آرزومند نگاری ، به نگاری برسد

۱۳۹۲/۰۹/۱۷

151

رفتم خیارشور بخرم به سوپریه میگم خیارشور فله داری؟ میگه نه. شیشه ای دارم. میگم شیشه ای نمیخوام. میگه خیار شور یه بار مصرف هم دارم!!!منظورش خیارشور در ظروف وکیوم بود. یه ساندویچ کالباس 34 هزار تومن خرج برداشت!!

150

امروز ناهار ندارم و از دیشب نقشه کشیدم که برم کالباس و نون باگت و خیارشور و سس و نوشابه بخرم و خودم رو خفه کنم! فکرش هم حالم رو خوب میکنه. یعنی به جز نون باگتش که اونم مطمئن نیستم بقیه ش برای من سمه!!! یه وقتا ادمیزاد با دست خودش کوفت وارد بدنش میکنه و لذت میبره!

149

همراه اول تبلیغ میکرد که اگه تا 15 آذر قبض موبایلتون رو پرداخت کنید میتونید از یک روز مکالمه رایگان درون شبکه استفاده کنید. من پرداخت کردم و پیام برام اومد که فلان کد رو بزنید تا بتونید از مکالمه رایگان بهره مند شید. از دیشب تا امشب میتونم استفاده کنم. داشتم اسمای توی موبایلم رو چک میکردم که به کی زنگ بزنم که مدتهاس ازش خبر ندارم که الان بهترین فرصته! متاسفانه دیدم هیچ کسی نیست که دلم هوس صحبت کردن باهاش داشته باشه! یعنی حتی یک نفر هم نباید باشه ؟!

148

یه وقتایی هم به درجه ای از عرفان میرسی که هر اتفاقی افتاد برات میگی فدای سرم!

۱۳۹۲/۰۹/۱۶

147

خواب دیدم ویزای اقامت 8 ساله! کانادا گرفتیم. توی صف هواپیما بودیم که دیدیم چند نفر از دوستان هم هستن. به لیلا داشتم التماس میکردم که بیا از خیرش بگذریم. من ادم خارج زندگی کن نیستم. داشتم التماس میکردما. لیلا هم میگفت بابا بیا بریم یه چند سال درس بخونیم و برمی گردیم. میگفت منم آدم خارج بمون نیستم. میگفتم تو و زهرا برید. میگفت مگه همیشه خودت از آدمای اینجا و شرایط زندگی اینجا نمی نالیدی؟ خوب چند سال بیا زندگی خارج از اینجا رو تجربه کنیم. خلاصه با اشک و ناله و کوفتگی بسیار شدید از خواب بیدار شدم. بعد من از صبح حیرونم که این اقامت 8 ساله دیگه چه صیغه ایه؟ اینم از اثرات تنهایی و شام نخوردن!

۱۳۹۲/۰۹/۱۱

146

به دریاهای بی‏پایاب برگردان صدفها را
به ماهیها،به شهر آب برگردان صدفها را

بگو:چیزی که پنهان آرزو دارید باید شد
بگو:ساحل تهیدست است،مروارید باید شد

که می‏داند که حتی در غرور آب سالیها
کنار چشمه خشکیدند تنگسها و شالیها

پدرها نیمه شب کشتند بی‏خنجر پسرها را
مکاری‏ها که برگشتند،آوردند سرها را

زنی در منظر مهتاب،سنجاقی به گیسو زد
چراغ چشم شب گردی،به قعر باغ سوسو زد

تفنگی عطسه کرد از بام رشکی توخت بر خشمی‏
دوتاری ضجه کرد از کوه اشکی سوخت در چشمی

به من گفتی که باد آبستنِ خاکند آدمها
و من گفتم ورای حدّ ادراکند آدمها

تو خندیدی که محبوسند و مهجورند ماهیها
و من گفتم که نزدیکند،اگر دورند ماهیها

تو رنجیدی که بی مغز است اگر نغز است افسانه‏
و من گفتم برون از پوستها مغز است افسانه

زمین هیزم‏کش قوزی ست،قوزی مثل باعورا
زمان آبستن روزی ست،روزی مثل عاشورا

متطّب بر نمی‏تابد بهم سودا و بلغم را
زر و زن زِلّه خواهد کرد یوشع را و بلعم را

ملامت کام بلعم نیست،با سود است تا بلغم‏
یشوعا ماندهء تیه است،در بلقاست تا بلعم‏

به خاک از رعشهء دیوی که کیکاووس شد یک شب‏
برای خدمت آتش زنی طاووس شد یک شب‏

ازین پرّ سیاووشان که می‏سوزند هندوها
سحر تاراج زنبورست،در شورست کندوها

مگو سودابه یا سُعدی‏ست،از حوّ است گندمها
و گر بی‏صاع یوسف نیست،زان ماست گندمها

یهودا خود شُغادی بود،لیکن رست از رستم‏
تو بنیامین زر دزدی،اگر بارِ تو را جستم‏


چنان از سکّه افتادی که بر زر می‏نهی هودج‏
اگر یک شعله برخیزی،بر آذر می‏نهی هودج‏

چو فخّاری که قالب را تهی مانده است از گلها
زهی گفتید قالب را تهی ماندید از دلها

بَلید ملتقط گوید که دینی هست و دنیایی‏
یکی را هِل،یکی را جو که با این هر دو برنایی
یکی در مروه زاهل مرو دیدم«یا هبل»می‏زد
چو از عزّت سخن می‏گفت،عزّی را مثل می‏زد

«کجا؟کو؟آب کو؟»آسیمه سر گفتند ماهیها
«تک و پایاب کو؟»بار دگر گفتند ماهیها

فزونتر جویِ کمتر یاب ما بودیم در دریا
عطش فرسودِ وَهمِ آب ما بودیم در دریا

تو می‏گویی که لطفی بود و قهری بود پیش از این‏ 
جهانی بود و بحری بود و شهری بود پیش از این‏

و من ناگفته می‏بینم که می‏لولیم در دریا
و آبی را که نزدیک است می‏شولیم در دریا

زمین افسردهء کوری است،کوری مثل باعورا
زمان آبستن شوری است،شوری مثل عاشورا

درنگ از سبزمان گل می‏کند زنگی که می‏بینی
بیا ننشسته برخیزیم از اورنگی که می‏بینی‏

صلامان می‏زند همسایه،لیکن سایه‏ساری نی‏
گلی نی،گلعذاری نی،گل افشانی،بهاری نی‏

به ترکستان چین برده‏ست خوی کاروانیمان‏
چو خورشید پسین مرده‏ست روی ارغوانیمان

زمین آلودهء ننگی است،ننگی مثل باعورا
زمان آبستن جنگی است،جنگی مثل عاشورا

به دریاهای بی‏پایاب برگردان صدفها را
به ماهی‏ها،به شهر آب برگردان صدفها را

بگو:چیزی که پنهان آرزو دارید باید شد
بگو:ساحل تهیدست است،مروارید باید شد
 (علی معلم دامغانی)

پ.ن: به قران اگه شما هم مثل من فهمیده باشید این شعر چی میخواد بگه!!!

145

دوستیای وسیعِ کم عمق!
دوستیای عمیقِ محدود!

۱۳۹۲/۰۹/۱۰

144

دلم بوقلمون تنکس گیوینگ میخواد!!! تقصیر خاله رویاس. الان بچه م چپ و چول شد کی جوابگوئه؟! اونم امروز که دارم کرفس فریزری میخورم!

143

بزرگراه صدر دیشب افتتاح شد. دیشب 2 ساعت و 20 دقیقه طول کشید که از شرکت برسم به خونه! امیدوارم بقیه بزرگراه ها رو 2 طبقه کنن که دیگه شبا نریم خونه. بمونیم شرکت و خیالمون راحت!

142

اعتقاد بی اعتماد(به هرکس و هر چیز) ما را به دره خواهد برد. که برده البته!

۱۳۹۲/۰۹/۰۷

139

بدبختی یه دوست و رفیقم برا خودمون نگه نداشتیم که این شبا بگیم بیاد دنبالمون بریم بگردیم دلمون باز شه! یا بیاد شام ببردمون بیرون! 

138

شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان، که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان، الان مدتیه که افسرده شده و قرصای ضد افسردگی مصرف میکنه!

۱۳۹۲/۰۹/۰۳

137

وقتی سوار تاکسی شدم، یه دختر و پسر عقب نشسته بودن و عشقولانه در میکردن. تا اینکه ماشین افتاد توی ترافیک. کم کم صداشون میومد. پسره داشت جریان مهمونی اون شب رو می پرسید. بعد گیر داده بود که چرا با اون پسره ( منصور) انقدر صمیمی بودی؟ چرا باهاش رقصیدی؟ چرا نیگاش میکردی لبخند میزدی؟ گاهی بلند دعوا میکردن و گاهی ریز ریز. آخرش دختره گفت الان که هنوز دوستیم اینه اوضاعمون ، وای به وقتی بشم زنت! آخرشم وسط راه با دعوا پیاده شدن. نتیجه گیری اخلاقی اینه که نصف طلاقها و دعواهای این شهر به خاطر ترافیک لعنتیه! پس این سیستم حمل و نقل عمومی چرا راه نمیفته؟! دولت تدبیر و امید داره چیکار میکنه پس؟!

۱۳۹۲/۰۸/۲۹

136

امروز تولد لیلاس. برای تولدش یه بخور آب سرد خریدم!!!!! اینطوری هم خودش استفاده میکنه هم زهرا! تازه چند روز قبلش هم گوجه فرنگی و شلغم حریده بودم ( پیشواز تولدش!). بنا شده امشب به مناسبت تولد و این کادوی خیلی ارزشمند برامون شام خوشمزه درست کنه. کاش همه آقایون هوای خانومشون رو داشتن و تولدشون رو گرامی میداشتن! نسل ما آقایون قدردان داره منقرض میشه!!!

۱۳۹۲/۰۸/۲۷

134

ببین آدم باید چقدر از دنیا سیر باشه که یه ظرف پر از هلیم ( حلیم غلطه!!) خونگی که یکی از همکارا پختن و آوردن توی یخچال باشه و نری سمتش و ظرف هلیم دست نخورده باقی بمونه! خودم دردم اومد از این همه بی علاقگی به دنیا!

133

یکی از لذتهای بزرگ زندگی اینه که شب یهو از خواب بیدار شی و ببینی هنوز 3-2 ساعت دیگه وقت داری برای خوابیدن. لذتش برابری میکنه با یه بشقاب پُر باقالی پلو و ماهیچه!

۱۳۹۲/۰۸/۲۶

132

دلش ته چین مرغ یا گوشت میخواهد. ته چین مامان پز! چرب و چیل و با روغن کرمانشاهی و نه با روغن زیتون و روغن مایع!

131

بچه تر که بودم یه خودنویسایی بود که ازش جوهر می پاشید. این جوهر پایه آب بود و فوری پاک میشد. یه جور وسیله تفریحی که میپاشیدی روی لباس یکی و بعد کر کر میخندیدی و طرف فکر میکرد که لباسش جوهری شده. در حالی که چند دقیقه بعد خودش پاک میشد . یادمه اولین باری که یکی از دوستام سر کلاس خطاطی این جوهر رو پاشید روی لباسم. منم نامردی نکردم و همون موقع جوهر خطاطی رو خالی کردم روی لباسش!!! شانس آوردم مسئولین مدرسه نمک گیر بودن و خیلی کاری به کارم نداشتن. ناسلامتی شاگرد اول مدرسه بودم! هنوز عکس العملهام همونقدر سریع و بی فکره!

۱۳۹۲/۰۸/۲۰

130

هر روز و هر سال
تو را
روضه روضه سر می برند
و تو هنوز زنده ای....

( سعید بیابانکی)

129

چیزی عوض نشده
فقط تقویم ها شیک تر شده اند
و سالهاست دو روز پشت سر هم سرخ اند
میگویی نه؟!
مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم!
( سعید بیابانکی)

128

جهان یکسره فریاد می شد
اگر روضه خوانها
حرفهایت را می شمردند
نه زخمهایت را
( سعید بیابانکی)

127

تترون های ژاپنی،
عطرهای فرانسوی،
برنج های پاکستانی،
چای های هندی،
در عزای تو همه جهان جمع اند
ما هم آمده ایم
با نامه های کوفی....
( سعید بیابانکی)

۱۳۹۲/۰۸/۱۹

126

ای مستی مدام من ای سکر بی خمار
آرام من قرار من آرام بی قرار

از هر طرف گريزم در حلقه توام
از حلقه کمند تو لا يمکن الفرار

انی اخاف منک و ارجو برحمتک
ای دست تو نوازش و ابروت ذوالفقار

می‌تابی از دريچه و من روز می‌شوم
در من طلوع می‌کنی اين بار شمس وار

من نيز حال مولوی‌ ام دست می‌دهد
ديوانه وار می‌زنم اين بيت را هوار :

رقصی چنان ميانه ميدانم آرزوست
يك دست جام باده و يك دست زلف يار

اينك تو در مقابل من ايستاده ای
از شانه هات ريخته پايين دو آبشار

من تشنه دست می‌برم ، اما تو ... نيستی
در من ولی هنوز صدای تو ماندگار

اينك دريچه بسته ، من از خويش رفته ام
پيچيده در فضای اتاقم صدای تار

اين بيت با صدای تو می‌خواندم هنوز
زين همرهان سست عناصر دلم گرفت


‍‍)عباس كيقبادی (

۱۳۹۲/۰۸/۱۸

125

الان برام پیامک اومده که تخفیف ویژه محرّم: آموزش کاشت ناخن، مژه بافت گریم!!! آخه ویژه محرّم؟! 

۱۳۹۲/۰۸/۱۶

124

خسته م! مثل اون یارو که خسته س!!

123

میترسم! مثل اون یارو که با ماشین رفته بیابون گردی و نیمه شب وسط بیابون ( ترجیحا" سمت سراوان!) ماشینش بنزین تموم کرده و مستاصل شده که چیکار کنه!

122

غمگینم! مثل اون یارو که از کله تهرون ، توی ترافیک و بارون ، کوبیده رفته بازار ، آخر وقت رسیده، دست کرده توی جیبش، دیده جیب و کیفش رو زدن . از اون هم بدتر حتی!

۱۳۹۲/۰۸/۱۵

121

چه مردم راحتن برا خودشون. میزنن ماشین توی پارک یه بدبختی رو درب و داغون میکنن و فرار میکنن. جدای از حلال و حروم، اینا وجدان هم ندارن؟ حمل بر خودستایی نباشه! رامسر که رفته بودیم، داشتم عقب عقب میومدم و سپر ماشینم گیر کرد به سپر یه پراید که پارک بود. با اینکه هیچیش نشده بود و فقط یه خش کوچیک بود، همه خونه های اطراف رو در زدیم که صاحبش رو پیدا کنیم. آخرشم یه کاغذ نوشتم که شماره من اینه و پیدات نکردم. آقاهه هم اس ام اس زد که چیزی نشده و حلال کردم. حالا اینجا دیشب زده بودن یه ماشین رو نصف کرده بودن!!! و فرار کرده بودن. رسیدیم به جایی که فقط مواظب باشیم گلیممون رو آب نبره. بی خیال دیگران!

۱۳۹۲/۰۸/۱۴

120

منزل ما جن داره! یکی دو ماه پیش حلقه م گم شد. هرچی گشتم پیدا نکردم. پریشب رفتم بالای نردبون که مهتابی رو عوض کنم، نگاهم افتاد به بالای جا کفشی. حلقه م به ام پی تری پلیرم اون بالا بود! این دومین باریه که حلقه گم میشه و اینطوری پیدا میشه. خیلی عجیب بود که این دو تا اون بالا چیکار میکرد. کار زهرا هم نمیتونست باشه چون قدش نمیرسه. هنوز برام معماس!

119

کاش نماینده های مجلسمون و دولتمردانمون دوزار عقل و تدبیر و شعور داشتن و میفهمیدن که باید روی چیزهایی که سلامت جامعه رو تهدید میکنه مالیات سنگین ببندن. لزومی نداره وزارت بهداشت هزینه سرسام اوری رو خرج مریضیا و مریضایی کنه که سلامتیشون براشون اهمیت نداره. کسی که دوست داره سیگار مصرف کنه یا نوشابه بخوره یا غذاهایی بخوره که برای سلامتیش مضره، بخوره نوش جونش. مالیاتش رو هم بده! فکر میکنم کشورهای دیگه ( مخصوصا" آمریکا و کشورهای غربی) مالیات زیادی از سیگار و نوشابه میگیرن. چند وقت پیش آمار وحشتناکی میدادن از هزینه ای که وزارت بهداشت صرف بیماریهای ناشی از مصرف سیگار میکنه. کاش دوزار عقل و درایت داشتن!

۱۳۹۲/۰۸/۰۸

118

مدد زغیر تو ننگ است، یا علی! مددی!

117

یهو هم نگاه میکنی میبینی که غم عالم اومده روی دلت نشسته....

116

داشتم یه چیزی میدیدم از رفتار و سکنات عرب جاهلی. اینکه دختراشون رو زنده به گور میکردن. اینکه شرم داشتن از داشتن دختر ( که من چقدر خدا رو شکر میکنم که فرزندم دختره). و تصورش هم حالم رو خراب کرد اونجایی که میگفت وقتی دخترم رو به بهانه گردش و تفریح از خونه بیرون آوردم و چال کردم و خاک ریختم روش. وقتی که لحظه آخر دخترم انگشتم رو گرفت. و فکر کن چقدر باید روی این مردم کار میشد و پیامبر چه زحمتی کشید تا تونست این رفتارها رو عوض کنه( هر چند که بخش عمده ای از اونها دوباره رجوع کردن به جاهلیت)

115

لکن حالتی شده که ویروس سرماخوردگی در شرکت ما از بین نمیره و از همکاری به همکار دیگه منتقل میشه. الان دوباره نوبت بخش فروش داخلیه. تا هفته دیگه تحویل بخش مالی میشه و بعدش به فضل الهی خدمت اینجانب شرفیاب میشه! باید سمپاشی کنیم شرکت رو!

۱۳۹۲/۰۸/۰۶

114

سر صبحی دارم با پسر دایی و پسر خاله توی واتس اپ و گوگل تاک همزمان ( بله! همزمان با هردوشون در دو مکان!) چت میکنم. بعد پس داییه زده از بس تو جیگری! بعد شماره یه شرکت رو گرفتم که نرخ کرایه بپرسم. خانم منشیه گوشی رو برداشته میگه بفرمایید. مخم هنگ کرد یک لحظه. در جواب میگم قربونت برم!!!! خانمه گفت بله؟! قطع کردم!!!! حالا نمیدونم با چه رویی زنگ بزنم دوباره. 

113

بیاید قول بدید کمتر ماشین از خونه بیرون بیارید. اونم الان که اول فصل بارون و برفه. به خدا انقدر کیف داره زیر نم نم بارون. هیچیمون نمیشه اگه با وسایل نقلیه عمومی بریم و بیایم! قول میدم خدا عذاب نازل نکنه! این انصافه 2 قطره بارون میاد همه ملت ماشیناشون رو میارن بیرون و خیابونا و بزرگراه ها قفل بشه؟! 

۱۳۹۲/۰۸/۰۵

112

چه خوش است حال مرغی، که شد آسمان دل او...

111

صبح از پنجره نگاه کردم و دیدم خبری نیست و بارون نمیاد. منم با همون کفش تابستونی سوراخ دار! و لباس همیشگی زدم بیرون. رسیدم توی محوطه دیدم داره بارون میاد. نه چتری، نه لباس گرمی، نه کاپشنی، نه حتی کفش درست درمونی! منم که فامیلامون شیرازین!!! گفتم هوا به این خوبی. کی حال داره بره بالا لباس عوض کنه؟ بعدم پیاده اومدم تا فلان جا و بعدش هم پیاده تا بهمان جا! رسیدم شرکت هم خیس بودم حسابی هم سردم بود هم گل و شلی شده بودم. عوضش چه هوایی! همه جا مه گرفته، مناظر فوق العاده که در کل سال شاید چند روز بیشتر قابل مشاهده نباشه. فوقش دو تا فین فین و عطسه آدم میکنه و بعدش خوب میشه! امان از شیراز درون!!!

۱۳۹۲/۰۸/۰۴

110

دیشب از نبود زن و بچه استفاده کردم و فیلم گذشته رو دیدم. راستش اولش بیشتر به خاطر عشق به پاریس بود!!! از بس دلم هوای پاریس کرده بود ( نه اینکه بچه پاریسم، از اون لحاظ!). فیلم رو که دیدم بیشتر دلم هواش رو کرد. چه آدمای بی جنبه ای پیدا میشن! البته به نظرم فیلم خیلی طولانی بود. اقلا" 20 دقیقه اضافی داشت . و البته پیامی که من از دیدن این فیلم گرفتم همون چند دقیقه اول با دنده عقب رفتن ماری و برخورد به ماشین عقبی، مشخص شد که برگشت به عقب اشتباهه!!

۱۳۹۲/۰۷/۲۸

109

دیشب زهرا میگه بابایی من 2 تا خاله دارم. خاله فلانی و بهمانی. میگم پس خاله مینا چی؟ میگه اره آره یادم نبود. بعد میگه خاله رویا رو هم دارم. پس 4 تا خاله دارم. بچه های حالا و نسل بعدی چقدر طفلکین. از داشتن خاله و عمو و دایی و عمه محرومن. خاله ملوک ( خاله لیلا) دیروز رفت. همونجایی که ما هم باید بریم. زن خیلی خوب و مهربونی بود. خدا بیامرزدش

۱۳۹۲/۰۷/۲۵

108

اصلا" و ابدا" طاقت دیدن فیلمهای غمناک و دلهره ای و غم و ناله ( مخصوصا" سریالهای تلویزیون) رو ندارم. برای همینه که هیچ کدوم از سریالهای خونوادگی و اجتماعی تلویزیون رو نگاه نمیکنم. میگم آدم به قدر کافی خودش غم و غصه داره و دیگه نیازی به دیدن این فیلما نیست. شبا با دیدن سریال پژمان از شبکه 3 هار هار میخندم و همیشه به لیلا هم میگم که شب که ادم میاد خونه و به قدر کافی فشار و استرس کار و ترافیک و فلان رو تحمل میکنه، باید بشینه سریال طنز ببینه. دست پیمان و محراب ( مهراب) قاسم خانی و سروش صحت درد نکنه با این سریالشون. عالیه! دیشب زن و بچه نبودن و نشستم تنهایی " جدایی نادر از سیمین" رو دیدم. تا الان به همین خاطر عقب انداخته بودم که توان دیدن همچه فیلمایی رو نداشتم. خلاصه که بدفرم حالم گرفته شد( از بس روحیه م لطیفه!). آها این رو یادم رفت بگم، اون دکتر سنتی که رفته بودم برام نوشته که فیلمهای دلهره آور و غمناک باید ببینی!!! فک کن من بشینم فیلم دلهره آور ببینم. رسما" سکته میکنم!!!

107

زمانه بر سر جنگ است، یا علی مددی!

۱۳۹۲/۰۷/۲۱

106

دو تا پسر نوجوون که به زور شاید 18 سالشون میشد داشتن حرف میزدن. یکیشون قیافه ش خیلی بچه مدرسه ای و مظلوم بود. داشتن راجع به دوا!! و کراک حرف میزدن. ( من نفهمیدم به چی میگن دوا) ولی داشت نصیحت میکرد که دیگه سمت کراک نرو. میگفت دوا که مصرف میکنیم بعدش با قرص همه چی درست میشه ولی کراک نه. کلا" بحث فوق تخصصی داشتن. داشتن زنگ میزدن به یکی دو نفر که شب برن امام زاده حسن ( که نمیدونم کجاست) و برنامه داشته باشن. مامان یکی زنگ زد به اون خلافه. اینم داشت میگفت به پسرت بگو دیگه سمت من نیاد. میگفت حاضرم بریم ازمایش بدیم ببینیم کدوممون پاکیم . بعد یه حرف خیلی زشت و ناجور به مادره زد ( شرط اینکه کدوم پاکن!). این بلاییه که داره سر نسل جدید میاد. جوری صحبت میکنن که انگار دارن از بدیهی ترین تفریح ها و سرگرمیا و خوراکیا حرف میزنن. ای وای...

105

دیروز رفتم دکتر خودم که هر 6 ماه میرم پیشش و آزمایشام رو میبرم. دکتر دقیق و خوبیه که هر بار آزمایش کامل میده. این بار ویتامین D رو هم داده بود. جواب افتضاح بود. برای من 9.5 بود که میبایست حدود 150 باشه. این یعنی فقر ویتامین D که بسیار بسیار خطرناکه. بهش گفتم قرص بده. گفت با قرص کارت راه نمیفته. باید تزریق کنی. چند تا امپول نوشته . از این تریبون استفاده کرده و اعلام میکنم برید آزمایش خون بدید و از دکتر بخواهید که همه چی رو براتون بنویسه. از جمله هپاتیت و ویتامین D و غیره!بدبختی اینجا آفتاب هم نمیخوریم. صبح تاریکی میایم شرکت و شب تاریکی بر میگردیم. اینجا هم که کلا" بدتر از زندان گوانتانامو اپسیلونی نور بیرون نمیخوریم!

۱۳۹۲/۰۷/۲۰

104

13 ماه پیش از یکی از این دکترای طب سنتی که خیلی هم معروفه و توی تلویزیون مرتب برنامه داره وقت گرفتم. 13 ماه طول کشید تا نوبت داد. با لیلا رفتیم پیشش. طبع من رو گفت گرم و تر و برای لیلا رو گفت سرد( ترو خشکش رو نمیدونم). بعد یه لیست غذایی داد که چی بخوری و چی نخوری. دقیقا" کارها و غذاهایی که برای من ممنوعه، به لیلا توصیه شده و برعکس! و اینکه من وحشتناک گرماییم و لیلا وحشتناک سرمایی! بساطی داریم توی خونه سر کولر و بخاری!!! من راه میرم چیلر روشن میکنم و لیلا پشت سرم خاموش میکنه! حالا زمستون میشه و من راه میفتم چیلر رو خاموش میکنم و لیلا روشن! بعد غذاهایی که به من گفته خیلی با طبع من جور و سازگاره. کلا" گفته همه چی بخار پز و آب پز!!! کدو و بادمجون و کنگر و بامیه و آلو اسفناج و انواع آش و بازم بگم؟! گریبان چاک ندادید هنوز؟! آخه کلم پخته و هویچ بخار پز؟!!!آخه من؟! وایسا دنیا من قصد پیاده شدن دارم!!!

۱۳۹۲/۰۷/۱۷

103

یه همکار جدید گرفتیم برای بخش تدارکات و برنامه ریزی تولید. قبلا" 12-10 سال توی شرکتهای لبنی بوده. داشت میگفت که من 12-10 ساله دوغ صنعتی نخوردم. میگفت هرچی شیر ترش و خراب و مرجوعی و از لحاظ میکروبی رد شده رو میکنن دوغ. بعد داشت راجع به شیر کم چرب هم یه چیزایی میگفت که کاری پیش اومد و رفتم. بعد دیدم الان حکایت تمام خوراکیا همینه. از سبزی بگیر تا لبنیات تا صنایع گوشت و پروتئین و غیره. کلا" کسی بخواد سالم زندگی کنه باید بره یه جای دور از دسترس آدمیزاد!

۱۳۹۲/۰۷/۱۶

102

نقل به مضمون است، من نمی دانم!
دختری که از راه گل سرخ آمده بود، می گفت: 
بعد از آن همه باغ، آن همه بوسه و باران،
کوچه هامان پاييز، دلهامان خون،
و آسمانمان هم والله چه بگويم؟
*
نقل حقيقت است، می دانم!
منی که ساکن اين خانه خاموشم،
می پرسم آياپرنده ای که کودکان،
شادمانی اش می خواندند،
دوباره بر سر شاخه های همين صنوبران تشنه
بازخواهد گشت؟

" سید علی جان صالحی"

101

بيا به راه، بگو خلاص، برو به خواب.
ديگر نه در کوچه می‌مانم
نه به خانه برمی‌گردم
پاک خسته‌ام از حرفِ گريه، از خواب آدمی، 
ديگر هيچ علاقه‌ای به التفاتِ اين و آن ندارم
حتی به فهمِ سکوت، به صحبت سنگ،
به بود، به نبود،
به هر چه همين حدود!
فقط می‌خواهم کمی بخوابم،
بالای صخره‌ای از اينجا دور ...
شبِ يک دامنه از بوی پونه و کتاب،
يک بسته سيگار
عکسی از "ری‌را"
و يک پياله‌ی آب.
بعد انگار که نيامده رفته باشم.
خداحافظ نسيمای غمگين من!
"سید علی جان صالحی"

100

صبح نون بربری و گردو و عسل و پنیر خوردم. همکارم هم رفته تخم مرغ و نون سنگک و خامه و کره و عدسی خریده و میگه ناراحت میشم اگه نخوری. هرچی قسم که بابا من سیرم قبول نکرده. دوباره نشستم به صبحانه خوردن. خدا به سر شاهده که الان گشنمه!!! روم نمیشه برم بیرون کیک و کلوچه بخرم! برم دکتر بگم چمه دقیقا"؟!!

99

با کریمان کارها دشوار نیست....

۱۳۹۲/۰۷/۱۵

98

دیروز همکارمون نزدیک شرکت تصادف کرده بود. ماشین رو پارک کرده بوده و داشته صاف و صوفش میکرده که یهو توی آینه میبینه یه ماشین داره با سرعت بالا میاد سمتش. سفت میچسبه به فرمون و ماشینه میاد نصف ماشینش رو میبره! یه آقای 60 ساله که به شدت مست بوده ( ساعت 7 صبح!!). خلاصه پلیس میاد و جرثقیل و اینا. جالبیش اینه که ماشین آقاهه تازه 5 شنبه از تعمیرگاه دراومده بوده و 10 روز پیش هم همین ساعت با یکی همینطور تصادف کرده بوده. بازم در حالت مستی! همکارم میگفت امروز صبح هم که اومده بوده بیمه و کلانتری و اینا بازم مست بوده! افسره بهش گفته اگه زده بودی به یه آدم چی؟ آخه ساعت 7 صبح کسی الکل مصرف میکنه؟ طفلک همکارم که ماشینش به فنا رفت و همینطور میخواد بفروشدش. والا ساعت 7 صبح من چایی هم از گلوم پایین نمیره. چه جونورایی پیدا میشن والا!

۱۳۹۲/۰۷/۱۴

97

رفتیم آب انار خریدیم و فروشنده کارت رو ازم گرفت و رمز رو زد و بعد از چند ثانیه گفت کارت خرابه. بیا خودت بکش ببین جواب میده. خودم چند بار کشیدم و کار نکرد. یه کارت دیگه کشیدم و از حسابم کم شد. فردا کله سحر یهو به دلم افتاد که موجودی و سه گردش آخر بگیرم. دیدم مردک 40 تومن از کارتم کشیده. خودم هم 24 تومن کارت کشیدم. شماره روی نایلون رو برداشتم و زنگ زدم که شعبه مرکزیشون بود. به خانمه گفتم فلان شعبه تون 40 تومن ازم دزدی کرده. بهش زنگ زده بودن و گفته بودن. یارو زنگ زد التماس که آقا اشتباه شده و کلی عذر خواهی و عذر خواهی و عذر خواهی که فردا اول وقت پول رو میریزم. امروز صبح هم پول رو ریخته بود. خدا میدونه در طول روز و ماه و سال چقدر اینطوری دزدی کرده . پول حلال و زحمت کشیده این روزا به سختی و به صورت زیگزاگ از گلو پایین میره. اینا چطوری نون میبرن سر سفره زن و بچه شون؟

۱۳۹۲/۰۷/۰۸

96

بعضی وبلاگا رو آدم نگاه میکنه روحش تازه میشه. بس که نرم و آهسته و با آرامشن. آهنگشون، عکسی که گذاشتن، پستاشون، حتی قالبی که انتخاب کردن. مگه میشه ادم خودش انقدر نرم و آروم نباشه و همچه وبلاگی داشته باشه؟!

95

چقدر خوبه که مردم خودشون رو مسئول میدونن که اگه جنسی رو که خریداری کردن ، کیفیتش مشکل داشت تماس بگیرن با شرکت تولید کننده و بگن فلان مشکل داشته. یا اگه از کیفیت جنسی راضی هستن، تماس بگیرن و تشکر کنن. این باعث میشه شرکت خودش رو در قبال کیفیت جنسی که دست خلق الله میده مسئول بدونه و فکر نکنه که کسی براش فرقی نداره. خیلی خوشم میاد از این حس مسئولیت مردم. سعی کنم خودم هم یاد بگیرم

94

دیشب اخبار نشون داد که یه انبار متروکه اطراف تهرون پیدا کردن که 100 تن داروی کمیاب و نایاب مخفی کرده بودن. داروهایی که باید در شرایط خاص ( سردخونه و بهداشتی و غیره) نگهداری بشه، مدتها در این شرایط داغون نگهداری شده. میگفت این حجم دارو توی این 10 سال برای اولین باره که کشف شده. چه بسا خونواده هایی به خاطر عدم دسترسی به دارو عزیزشون رو از دست دادن. چه بسا خونواده هایی برای دسترسی به این داروها که توی داروخانه ها نایاب بوده، مجبور شدن دارو ندارشون رو بفروشن تا بتونن این داروها رو از بازار ازاد تهیه کنن . چقدر بعضی وقتا این بشر دو پا درنده و پست میشه. این پول خیلی خوردن داره. من اگه کاره ای بودم، اینا رو مفسد فی الارض میشناختم و حکمشون هم اعدام بود. 

۱۳۹۲/۰۷/۰۷

93

من سیگاری نیستم و سیگاریها رو هم هیچ دوس نمیدارم. ولی الان از توی راهرو داره یه بوی سیگار مطبوعی میاد که آدم مست و مدهوش میشه. نمیدونم بوی سیگاره یا پیپ یا چی ولی هر کوفتی هست که خیلی خوبه!!

92

دیشب یه خواب وحشتناک دیدم. خیلی وحشتناک. ساعت 2:10 صبح از خواب پریدم و دیدم دهنم خشکه و قلبم مثل بچه گنجیش!!داره میزنه. نفسم بند اومده بود و یهو زدم زیر گریه!! میترسیدم بخوابم ادامه خواب رو ببینم. تا صبح زل زدم به سقف و با خودم حرف میزدم. چرا انقدر روان پریش شدم من؟

91

اون آقاهه بود چند پست قبل گفتم همه ش داره غر میزنه که هیچی تغییر نمیکنه و اینا چیکار کردن تاحالا و اینا، حالا 2 روزه ما رو سرویس کرده بسکه میاد جلو من وایمیسه و تحلیل سیاسی و اقتصادی از تلفن حسن و حسین و اینکه دیگه نباید شعار مرگ بر آمریکا بدن و لغو تحریمها و حقوق بشر و اینکه باید ببینیم تور 10 روزه به نیویورک چند در میاد برا عید و اینا داد سخن میده. جون مادرت بیخیال ما شو! ما دیگه قیمت دلار رو هم نمیدونیم چنده و چند میشه. والا!

90

از نمایشگاه ژاپون! که برگشتم، اون خانم مترجمه من رو توی فیسبوک اد کرد. منم یه عکس گذاشتم که کنارم ایستاده. بعد ملت شروع کردن به شوخی! این خانمه هم رفته بود با گوگل ترنسلیت ترجمه کرده بوده یا به یکی داده بود ترجمه کنه کامنتا رو( چون دوست ایرانی داشت توی دانشگاه). بهش برخورده بود و پاکم کرد از فرند لیستش! ایمیل زد که متاسفم! حالا دیروز هم یه خانمی که توی بلاروسه و منشی شرکتیه که از ما خرید میکنن من رو اد کرده!!!! توی اسکایپ و واتس اپ هم! ببینم این کی میخواد متاسف بشه!

۱۳۹۲/۰۷/۰۴

89

کی الان اینجا رو میخونه؟ جز خانم دکتر که عضو ثابت هستن و حضور کامنتی دارن، کسی دیگه هست اینجا؟

88

اگه کسی دستش به مسئولین مخابرات و فیلترینگ و اینا میرسه بهشون بگه خودتون رو مسخره کردید با این سیستمتون. الان کسی هست که از اینترنت استفاده کنه و فیلتر شکن نداشته باشه؟ بلاگ اسپات چرا باید فیلتر باشه آخه؟ همون ضرری که بلاگ اسپات ممکنه برای اسلام و دین و خدا و پیغمبرتون داشته باشه ، بلاگفا و پرشین بلاگ و بقیه هم دارن. این چه توجیه مسخره ایه؟ امیدوارم مسئولین امر یه کم نرمش قهرمانانه از خودشون نشون بدن تا مجبور نباشیم راه و بیراه این فیلتر شکن رو آتیش کنیم! با تشکر!

87

کاش روحانی دیشب تو مصاحبه با امانپور انگلیسی صحبت نمیکرد! همه ذهنیت من رو خراب کرد. خیلی ظایع حرف زد. هم لهجه ش و هم نوع صحبت کردنش!تا دیشب فکر میکردم ( با توجه به جوگیری ملت و حرفایی که میزدن) به 3 زبون مسلطه!! چرا با روحیه حساس ما جوونا بازی میکنن این مسئولین؟! خوب با همون زبون فارسی با ملت آمریکا حرف میزدی!

86

یه بنده خدایی به خدا گلایه کرد: یه بار شد بگی " یا ایها الذین امنوا" پیل داری؟ چی ایکنی؟ روزگارت خوبه؟ زنت بات ایسازه؟ وام عقب افتاده نداری؟ خونه داری؟! همش ترس! جهنم! سیخ داغ! عذاب!

85

چرا عصرا انقدر زود شب میشه؟! این روزا که هوا بهتر شده دلم میخواد عصر که از شرکت میام بیرون، همچین بیخیال و سبکبار و سبکبال برم برای خودم توی کوچه پس کوچه های تجریش بچرخم و مغازه های قدیمی جور واجور که همه چی هم توشون پیدا میشه رو نگاه کنم و چرخ بزنم توشون. ولی تا میام بیرون میبینم هوا تاریک شده و دیگه حس و حالم میره. بعدم میگم زود برم خونه پیش زن و بچه. تابستونا که روزا بلند بود، انقدر هوا گرم بود که همچین حسی نداشتم. خدایا نمیشد تابستونا گرم نبود ولی هندونه و میوه های رنگارنگش بود. مثلا" تابستونا هوای پاییز رو داشت و پاییزا هوای تابستون! ای بابا

84

ما در ره عشق تو اسیران بلاییم
كس نیست چنین عاشق بیچاره كه ماییم
بر ما نظری كن كه در این شهر غریبیم
بر ما كرمی كن كه در این شهر گداییم
زهدی نه كه در كنج مناجات نشینیم
وجدی نه كه در گرد خرابات برآییم
نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم
اینجا نه و آنجا نه كه گوییم كجاییم
حلاج وشانیم كه از دار نترسیم
مجنون صفتانیم كه در عشق خداییم
ترسیدن ما هم چو از بیم بلا بود
اكنون ز چه ترسیم كه در عین بلاییم
ما را به تو سریست كه كس محرم آن نیست
گر سر برود ،سرّ تو با كس نگشاییم
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده كه مشتاق لقاییم
دریاب دل شمس خدا مفتخر تبریز
رحم آر که ما سوخته‌ی داغ خداییم

( جلال الدین محمد رومی )