۱۳۸۸/۰۸/۰۶

این چند روزه به شدت بی اعصابم و آماده م که دعوا راه بندازم با همه! دیروز نیومدم شرکت و رفتم برا خودم خرید و گشت و گذار. امروز یکی زنگ زده که دیروز کجا بودی؟!!!میگم ببخشید یادم نبود ازت اجازه بگیرم. بعد شروع کرده به دادو بیداد که چرا فلان کار فلان جور شد و فلان کار فلان جور نشد. منم با آرامش گفتم اینا به من ربطی نداره. زنگ بزن به ارباب و به خودش بگو. دوباره جیغ جیغ کرد که من نمیگم و خودت بگو و اینا. منم دیگه اون روم بالا اومد و گفتم زنیکه حمال نفهم! تو غلط میکنی با من اینطوری حرف میزنی. بعد هم گوشی رو قطع کردم! خودم کف کردم از اینهمه بداخلاقی و خشم!
*
رادیو داشت یه گزارش تهیه میکرد از این بازی تراوین که تازگیا مد شده. بعد اینا انقدر بی سواد و ابله و کارنابلدن که نمیرن قبل از اینکه یه گزارش تهیه کنن لااقل یه کم مطالعه کنن راجع بهش و اطلاعات صحیح به دست بیارن. در این مورد که دیگه کار خیلی آسونه. کافیه عضو بشه و دو روز بازی کنه تا جریان دستش بیاد. توی این گزارش مطرح شد که در این بازی خرید و فروش مشروبات الکلی انجام میشه و همچنین همسریابی و پیداکردن دوست!!!!! آخه گوساله ها انقدر سخته گزارش درست تهیه کردن؟ راجع به همه چی باید آدم اظهار نظر کنه؟ هرکی هرچی گفت باید به عنوان گزارش رادیو طرح بشه؟!

۱۳۸۸/۰۷/۲۸

صبح سوار تاکسی که شدم از دیدن شدت کثیفی صندلیها و ماشین پشیمون شدم از سوار شدن. خود راننده هم بدتر از ماشینش ! مرتب شیشه رو پایین میکشید و با شدت و حدت آب دهنش رو بیرون پرتاب میکرد. یه خانم خیلی تیشان فیشان هم جلو نشسته بود و هی نچ نچ میکرد. یه جا دیگه راننده سنگ تموم گذاشت و نیم متر از شیشه بیرون اومد و آب بینیش رو خواست تخلیه کنه که ظاهرا" باد یه مقداریش رو به اون خانم محترم رسونده بود!!!یه جیغی کشید خانمه و یه چیزایی گفت و خواست که پیاده بشه و شد! اگه بگی راننده یه کلمه حرف بزنه یا چیزی بگه، نزد و نگفت. کرایه کامل رو هم گرفت. فک کن! آدم صدتا مایع شوینده و وایتکس و سمباده هم به خودش بکشه بازم چندشش میشه!!!بدبخت خانمه!

۱۳۸۸/۰۷/۲۱

پریشب رفتیم میلاد نور که من مثلا" شلوار جین بخرم. خیلی جالب بود. همه که از این شلوارهای پاره پوره داشتن یا از اینا که 8 نفر توی پاچه ش جا میشن! حالا همین شلوار جین پاره یه جا قیمتش 110 هزار تومن و یه جای دیگه هم که 30% تخفیف میداد 85 هزار تومن بود! فک کن! 85 هزار تومئ بدی شلوار پاره بخری که سالی 3 مرتبه میخوای بپوشیش! من برای کت و شلوار هم 85 تومن نمیدم! چه برسه شلوارای اجق وجق. اونم با این سن و سال و شکم!

۱۳۸۸/۰۷/۱۸

پنج شنبه داشتم از خط عابر پیاده رد میشدم و یه آقای پیرمردی هم از روبروم میومد. داشتم بهش نگاه میکردم ولی حواسم به اون نبود. یاد یه چیزی افتادم و زدم زیر خنده. البته خودم رو کنترل کردم که خیلی ضایع نخندم وسط خیابون. بعد اون آقا فکر کرد دارم بهش میخندم. یه حرف بدی بهم زد و گفت خودتم پیر میشی و مضحکه عام و خاص میشی. ولی من به اون نخندیده بودم واقعا"! میخوام بگم سوء تفاهم ها گاهی همینطوریه. به همین سادگی

۱۳۸۸/۰۷/۱۲

یادم میاد اون روزایی که بابام بیمارستان بستری بود برای جراحی قلب چه حال و روزی داشتم. نه حال و حوصله کار کردن داشتم، نه میتونستم بخوابم، نه غذا بخورم . فقط فکر و خیالای جورواجور میومد سراغم و دلشوره خیلی بدی داشتم. خدا رو شکر که تموم شد اون روزا. چند روز پیش یکی از دوستان یه لینکی برام فرستاد که هربار میرم بخونم گریه م میگیره و حالم بد میشه. دانیال کوچولو رو نمیشنامس. پدر و مادرش رو هم .ولی وقتی میبینم یه پسر پنج ماهه به این حال و روزه حالم بد میشه. خدا میدونه که از ذهنم بیرون نرفته این چند روز و هربار یادش افتادم براش دعا کردم. چه صبر و طاقتی دارن پدر و مادرش و چه قلمی داره پدرش. دلم میخواد یه ختم قران برای شفای همه مریضا و مخصوصا" دانیال کوچولو و سدنا کوچولو ( که اونم بیماری خیلی سخت و عجیبی داره) بذاریم. مگه حتما" باید کسی رو بشناسیم تا براش دعا کنیم؟
خوب فعلا" دوستان نفری دو جزء باید بخونن!
صومعه: 1و30/لیلا:2و3
امیر: 4و6/ خانمه: 5و10
بهار: 7و8/سمن:9و11
زهرا( سلانه): 12و13/طه: 14و15
فرنوش: 16و20/علیرضا 17و18
معصومه: 19و21/دلارام: 22و23
نلی: 24و25/ساناز: 26و27
مریم:28و29