۱۳۸۳/۰۳/۰۴

اسمای دخترونه قشنگ زیاد داریم. ولی همیشه دو تا اسم برام سمبل عشق شرقی و افسانه ای بوده. یکی لیلا یکی هم سارا. اسمای پسرونه هم تو هر دوره ای فرق میکرده برام. بستگی داشته از یکی خوشم بیاد بعد اون اسم برام قشنگترین می شده.تو دوران دبیرستان عاشق یه پسره به اسم حامد شدم به بابام اینا میگفتم اسم منو عوض کنید بذارید حامد!بعد که دیدم نمیشه گفتم اسم بچه مو میذارم حامد.بعد حمید و بعدم علی. ولی انصافا" اسمایی که از امیر مشتق میشن خیلی قشنگن!( الان ظاهرا" عاشق خودمم!!). مثل امیر علی و امیر رضا و امیر مهدی و امیر محمد.
*
دیروز رفتیم نمایشگاه مواد غذایی. آدم نمایشگاهم میخواد بره باید تنها بره. چیه این رییس بزرگ دنبال آدم میاد کار آدمو خراب می کنه. دیروز یه خانم از شرکتی که ازش دستگاه می خریم و زیاد تلفنی با هم صحبت کرده بودیم داشت شماره موبایلمو اسم کوچیکمو ازم می پرسید( بگذریم که آبرومو جلو رییس بزرگ و رییس رییس بزرگ برد) . کلی هم تحویلم گرفت و تا رفتیم جلو از اونا پرسید شما آقای فلانی هستید( یعنی من). این رییس بزرگ خودشو انداخت وسط و بهش فهموند که من همسر دارم!بیچاره وا رفت!دیگه گذاشت رفت و اصلا" خداحافظی هم نکرد!همه خستگی نمایشگاه یه طرف ، این عذاب وجدان بخاطر شکستن دل مردم یه طرف!منم که حساس!!!دیشب تا صبح خوابم نبرد از ناراحتی!بعدم رییس رییس بزرگ برگشته میگه دختره ی جلف بی آبرو!!!ولی خدایی حسابی آبروم رفت. واقعا" آدم جلف و بی آبرویی بود. بابا من حلقه دستمه. خجالت بکش.

هیچ نظری موجود نیست: