۱۳۹۲/۰۸/۰۵

111

صبح از پنجره نگاه کردم و دیدم خبری نیست و بارون نمیاد. منم با همون کفش تابستونی سوراخ دار! و لباس همیشگی زدم بیرون. رسیدم توی محوطه دیدم داره بارون میاد. نه چتری، نه لباس گرمی، نه کاپشنی، نه حتی کفش درست درمونی! منم که فامیلامون شیرازین!!! گفتم هوا به این خوبی. کی حال داره بره بالا لباس عوض کنه؟ بعدم پیاده اومدم تا فلان جا و بعدش هم پیاده تا بهمان جا! رسیدم شرکت هم خیس بودم حسابی هم سردم بود هم گل و شلی شده بودم. عوضش چه هوایی! همه جا مه گرفته، مناظر فوق العاده که در کل سال شاید چند روز بیشتر قابل مشاهده نباشه. فوقش دو تا فین فین و عطسه آدم میکنه و بعدش خوب میشه! امان از شیراز درون!!!

۲ نظر:

امیرحسین گفت...

جونم به این هوا جدا"!

سمن گفت...

پس حسابی کیف کردین