۱۳۹۲/۰۶/۱۰

تایتل با شما!

دیروز میدون تجریش داشتم برا خودم شعر میخوندم و خوش و خندون راهپیمایی میکردم که یه پسر افغان 12-11 ساله پرید جلوم و با حال زار و نذار و گریه کنان که عمو کمکم کن. جا خوردم که چیه؟ من کیم؟ تو کی هستی؟ اینجا کجاست؟ چی شده؟ فقط التماس میکرد که عمو کمکم کن. گفتم چی شده؟ هنوز هیچی نگفته بود که یه آقایی چاقو به دست با زیرپیرهنی و همچین آشفته و فحش دهان! وارد شد و دور من شروع کردن چرخیدن! حالا وسط این همه ادم میدون تجریش شانس ما رو باش! چاقوی یارو رو که دیدم هول کردم. دست پسره رو گرفتم و دویدم تو کیوسک کلانتری میدون تجریش. گفتم این پسره داره التماس میکنه و این یارو هم نمیدونم جریانش چیه دنبالشه. من اومدم بیرون و نفهمیدم چی شد. دیشب همه ش داشتم خوابشون رو میدیدم که دارن پسره رو اعدام میکنن. کاش صبر کرده بودم ببینم جریان چیه

۴ نظر:

امیرحسین گفت...

هم ترسیده بودم و هم الان یاد التماسای پسره میفتم عذاب وجدان میگیرم

هدی گفت...

:(
کار درستی کردید ولی...

هدی گفت...

حالا ولی باز باید بگم که جای بهار خالی!! :دی

سمن گفت...

:( کارتون درست بوده اما خب حق دارین از فکرش بیرون نیاین.