۱۳۸۳/۰۲/۰۲

روز یکشنبه پشت چراغ قرمز دیدم یکی داره بهم نگاه می کنه. رومو کردم اونور و به رو خودم نیاوردم. زد به شیشه که شیشه رو بکن پایین. بهم گفت خجالت نمی کشی روتو می کنی اونور. وای خدای من این محمد بود. چقدر قیافه ش تغییر کرده. کت و شلوار و موهای کوتاه . انقدر خوشحال شدم که دیدمش. با صفاترین محمد دنیاس! چه دوران خوشی با هم تو دانشگاه داشتیم. الان سربازه طفلک. مرسی محمد جان که جلو روم سبز شدی. خیلی دلم برات تنگ شده بود.

هیچ نظری موجود نیست: