۱۳۸۷/۱۱/۰۸

دیشب خواستم اولین بار به دخترک غذا بدم. 3-2 تا قاشق که دادم دیگه ازم قبول نکرد و هی سرش رو اینور واونور کرد و سینه شو بالا داد و غر غر کرد. غذا رو فقط از دست کسی میگیره که براش غذا پخته! ولی چه لذتی داره غذا دادن به بچه. حیف که من محروم شدم دیگه!!!!:دی
*
دخترک به شدت قلقلکیه، دخترک خیلی آدم شده برا خودش! غریبی میکنه و طول میکشه تا عادت کنه و بغضش خوب بشه. دخترک با چشماش هم میخنده. دخترک تف بازیش رو ترک کرده!الان دیگه میشه براش دنبال شوهر بگردیم! دخترک باباش رو که میبینه دست و پا میزنه و ذوق میکنه که یعنی بیا بغلم کن!
*
امضا: یک بابای لوس که فکر میکنه بچه ش تنهای بچه دنیاس!

هیچ نظری موجود نیست: