۱۳۸۶/۰۵/۲۲

از برکت سهمیه بندی بنزین و توقف ماشین در پارکینگ راهنمایی و رانندگی و روی آوردن حقیر به تاکسی سواری! با صحنه های جالبی روبرو میشم که اگه بخوام همه شو بگم به قول لیلا میشه مزخرفات! ( که میگه این مزخرفات چیه مینویسی!). باید یه وبلاگ درسیت کنم به اسم تاکسی نوشت.
امروز صبح سوار ماشینی شدم که یه خانم و آقا سوار عقب نشسته بودن. من نفهمیدم چی شد که خانمه یهو یه جیغی کشید و کیفش رو کوبوند تو صورت آقاهه و گفت مرتیکه دستت اینجا چی کار میکنه! حیف که باید پیاده میشدم و نشد کامل بفهمم چی به چیه!

هیچ نظری موجود نیست: