۱۳۹۲/۰۴/۲۳

مهربان و خوش اخلاق باشیم!

کوچه شرکتمون از ایناس که عصرا یه زنجیر میندازن و یکی میاد که نذاره ماشینای غریبه بیان اونطرف زنجیر پارک کنن. یه آقای پیرمردی هم نگهبانه که بازنشسته یه جاییه. معمولا" از ماشینا پول میگیره و اجازه میده که برن اونطرف پارک کنن! خوب من سابق بر این گه گداری یه پولی بهش میدادم. مثلا" عیدها و اینا. ایشون جواب سلام رو هم به زور و زحمت و با کمک زیرلفظی میدن. راستش منم وقتی میبینم اخلاقش اینطوره، دیگه کمک نکردم بهش. البته که ماشین رو به ندرت میارم و بیشتر بدون ماشین میام سر کار. کلا" دیگه کاری بهش ندارم. وقتایی هم که بیارم صبح میارم و اونطرف پارک میکنم و به کسی ربطی نداره. چون کسی حق نداره کوچه رو ببنده به هر حال. دیروز که خواستم ماشینم رو در بیارم از پارک و ایشون باید زنجیر رو مینداختن، زده به شیشه ماشین. شیشه رو دادم پایین میگم بفرمایید؟ میگه قبلا" که پراید داشتی خیلی دست و دلباز تر بودی. الان خیلی خسیس شدی! آی اعصابم رو به هم ریخت! دلم نیومد چیزی بهش بگم. خندیدم و شیشه رو دادم بالا 

۱ نظر:

امیرحسین گفت...

میدونم که ممکنه مشکل داشته باشه و اعصاب نداشته باشه. ولی اینطوری طلبکار بودن و این مدلی حرف زدن من رو نمیتونه قانع کنه به کمک کردن