۱۳۸۳/۰۶/۲۱

ببينم اصلا" خداييش توام انقدر دلت برا من تنگ شده؟ اصلا" بود و نبودم برات مهمه؟معلومه كه هست. چه حرفا ميزنما. اگه نبود كه دل من انقدر الان هواتو نميكرد. مگه نميگن دل به دل راه داره؟اگه راست بگن پس حتما" دل توام برا من تنگ شده!ببين وقتي ميگم هواتو كردم لاف نميزنما. امروز خودت ديدي كه چقدر تو حس و حالت بودم. يادته از اون بالا وفتي بار اول نگات كردم يهو دلم لرزيد؟يادته بهت گفتم چه حس قشنگي بهم دست داد اون لحظه.يادته اون روز از كوچه كه اومدم بيرون و يهو نگام افتاد بهت يهو دلم لرزيد. پاهام شل شد.بهت كه گفتم. نميدونستم بايد بيام بطرفت يا بايد برگردم همونجايي كه بودم.ولي اومدم. همش خدا خدا ميكردم كه اين بارم بتونم از با تو بودن لذت ببرم.و خدا روشكر با دلم حسابي راه اومدي.همين كه الان دلم اميدواره يعني اينكه با دلم راه اومدي.خوشحالم كه نگاه به من نكردي كه چقدر در حقت بيمعرفتي كردم. نگاه به دل خودت كردي كه مثل هميشه مهربون بود. حتي با مني كه .....راستي يادته چقدر از دوستام برات گفتم؟دوستايي كه بيشترشونو حتي يه بارم نديدم و نميشناسنم. يادته اسم تك تكشونو بردم و حتي اسم وبلاگاشونم بردم . يادته بهت گفتم كه بيا وبلاگاشونو بخون. يادته گفتم كه اگه دوس نداري براشون كامنت نده . ميتوني تو مسنجراشون براشون پي ام بدي و با خودشون مستقيما" چت كني. يادته انقدر با هم حال ميكرديم كه هر چي ليلا اين چند روزه گفت بيا بريم بازار و خريد قبول نكردم. گفتم بذار من يه جور ديگه حال كنم. مگه چند بار ميتونم ببينمت؟راستي مشكل اون بنده خدا هم تو فرودگاه ديشب حل شد. ممنون از اينكه اين بارم رومو زمين نزدي. يادته بهت گفتم چند تا از دوستامم دلشون ميخواد بيان پيشت. منتظرم كه به زودي بيان بگن كه داريم ميريم مشهد. داشتم ميگفتم كه چقدر دلم برات تنگ شده. راستي بهت تبريك ميگم. امشب اولين شب سلطنت و امامتته. كاش اونجا بودم و از نزديك بهت ميگفتم.خوب از حالا بهم بگو كي دوباره بناس برام دعوتنامه بفرستي؟!

هیچ نظری موجود نیست: