۱۳۹۵/۰۹/۱۴

گراتن سیب زمینی

دلتون نخواد ، دلتون نخواد دیشب لیلا زنگ زد که داری میای پنیر پیتزا رنده شده بگیر. ما رو میگی؟ خوشحااااال که بعد از مدتها میخوایم پیتزا بخوریم. از شما چه پنهون پا روی دلم گذاشتم و بر هوسم غلبه کردم و کباب ترکی رو بیخیال شدم و گفتم اخ جون پیتزا! هیچی رفتیم خونه دیدیم لیلا لبخند روی لبش و میگه شام براتون گراتن سیب زمینی پختم. فقط به اون قسمتش رسیدم که پنیر پیتزاها رو ریخت روی یه سری چیز میز و گذاشت توی فر. چشمتون روز بد نبینه،غذا رو که که گذاشت روی میز چشمام سیاهی رفت. من فقط دیدم گل کلم و سیب زمینی و گوجه زیر یه مشت پنیر پیتزا! آخه گل کلم؟ حیف از اون پنیر پیتزاها نبود؟ من که 2 تا قاشق از سیب زمینی و قارچش فقط خوردم. ولی نکنید این کارا رو. درست نیست به خدا. یادم افتاد به شلغم آب پز و کلم پخته و هویچ بخار پز!!! اینم تقاص زندگی از ما

۱ نظر:

نینا گفت...

سرکار ترکیدم از خنده!
از همینجا به لیلا سلام میکنم که سنگر رو حفظ کرده، من به تدریج دارم از صحنه مبارزه حذف میشم!