۱۳۹۳/۰۲/۰۸

272

عرض به خدمتتون که بنا بود بریم مکه. همین پنجشنبه شب گذشته. همه چی آماده و کارهای شرکت رو به سرانجام رسوندم و همه چی رو ریختم روی لپتاپ که با خودم ببرم و از اونجا هندلینگ!!! کنم کارها رو! برای بچه ها و کسایی که باهاشون کار داشتم وایبر و واتس اپ نصب کردم که اونجا کاری روی زمین نمونه ( مردیم از وظیفه شناسی و مسئولیت پذیری!) . چهارشنبه زهرا مریض شد و بیمارستان بستری شد و سفرمون کنسل شد. به همین راحتی! یه وقتا با گوشت و پوست و خونت میرسی به این جمله امیرالمومنین روحی فداه که " عرفت الله بفسخ العزائم" ( خدا رو در فسخ تصمیمها شناختم).

۳ نظر:

ساناز صلح‌دوست گفت...

حالا حال دخترک خوبه؟

امیرحسین گفت...

تب و تهوعش قطع شده ولی بیرون رویش کماکان ادامه داره. بی حاله و نمیتونه فعلا" غذا بخوره ( جز یکی دو قاشق)

مینا گفت...

به نظرتون اگه بگم حتما حکمتی توی این کار خدا بوده خیلی کلیشه ای حرف زدم!!! انشاله زهرا جونم هرچه سریعتر حالش خوب بشه و دل شما و لیلا جون شاد بشه :) انشاله قسمت بشه حج تمتع دسته جمعی مشرف بشید مکه :)