۱۳۹۳/۰۱/۲۵

252

رفته از اتاق رئیسش 3 تا شیرینی خوشمزه بلند کرده و توی کشوش قایم کرده سر فرصت بخوره. بعد یادش رفته! الان رفته پیش رئیسش که یه چیزی بگه یهو جعبه شیرینی رو دیده روی میز. نیشش تا بناگوش باز شده و برگشته سر میزش یکی از شیرینیها رو چپونده تو حلقش!! خوشیهای زندگی مگه چیه؟ همیناس والا!

۳ نظر:

سمن گفت...

ای ارباب بینوای از همه جا بیخبر:دی

امیرحسین گفت...

البته ارباب ما آمار تک تک شیرینیها رو داره! از حقوق کم میکنه به فضل الهی!

سمن گفت...

راضیم ازش:ی