۱۳۸۹/۰۲/۱۸

دیروز یهو هوس کردم برم نمایشگاه کتاب. میدونستم دنبال چی باید برم. یه سرچکی کردم تو اینترنت و فهمیدم که کدوم انتشارات باید برم. طبق معمول اول انتشارات نیستان و 3-2 تا کتاب جدید سید مهدی شجاعی که یکیش رو همون دیروز خوندم و تموم کردم! فک کن! آدم با وجود دخترک بتونه 2 صفحه کتاب بخونه شاهکار کرده. چه برسه بتونه یه کتاب رو تموم هم بکنه. البته این نبود مگر به لطف اخمهایی که میکردم و دخترک فعلا" حساب میبره از این اخمها و بعدش من عذاب وجدان میگیرم! یه کتاب جدید هم امیرخانی داشت و یه کتاب هم برا لیلا میخواستم و بعد گفتم برم برا دخترک خرید کنم که خوب تلاش بیهوده ای بود! داشتم زیر دست و پا له میشدم که بی خیال خرید برای دخترک شدم.

۲۸ نظر:

سلانه گفت...

سلاممممممم:)
آخه جمعه روز نمایشگاه رفتنه؟!؟!؟! یه بعد از ظهر وسط هفته مرخصی بگیر برو که له و لورده نشی!

امیرحسین گفت...

اربابمون نمیذاره وسط هفته تکون بخوریم از جامون! ارباب میگه یا من یا کتاب! در ضمن سلانه خانم! من کتاب دا رو نخریدم که از شما بگیرم!

ریواس گفت...

هزار ماشالله! هی شما کار فرهنگی کنید، هی ما کار بی فرهنگی!

امیرحسین گفت...

واقعا" من چقده فداکارم! هی مجبورم بار فرهنگی یه ملتی رو به دوش بکشم!!!!

امیرحسین گفت...

هی مجبورم فداکاری کنم که آمار کتابخونی و سرانه مدت زمان مطالعه بالا بره!هیشکیم قدر نمیدونه!

ناشناس گفت...

منم می خوام برم. یه دوتا کتاب می خوام بخرم. ببینم ماشینو کجا پارک کردی؟؟

امیرحسین گفت...

ماشین رو خیابون سورنا یا شهید علی اکبری ( یا همچین چیزی) پارک کردم. راهی نیست پیاده.

ناشناس گفت...

شهید مرتضی هاجری نبود؟ همون که پایین تر از ایستگاه متروئه؟ پایین خیابون 12؟

ناشناس گفت...

هاجری = هجری

امیرحسین گفت...

نه. از مطهری که بیای بعد از مفتح اولین خیابونه.

هدی گفت...

میشه اسم کتابای سید مهدی شجاعی و کتاب جدید امیر خانی رو بگید و بی زحمت اسم انتشاراتشون رو! یه جوری که کلاً رفت و برگشت و خرید این کتابا یک ساعت طول بکشه!!!!! :)))))

امیرحسین گفت...

کتاب امیرخانی اسمش نفحات نفته : انتشارات افق
کتاب سید مهدی شجاعی: یکی مردی از جنس نور یکی هم کرشمه خسروانی هر دو انتشارات کتاب نیستان
یکی هم بزرگترین دختر عالم که کانون پرورش فکریه و برای بچه هاس!!

هدی گفت...

ممنون :)
یه کتاب به اسم کرشمه خسروانی خونده بودم از مهدی شجاعی ، احتمالاً همین بوده که همون دیشب خوندینیش :))

امیرحسین گفت...

آره همون کتابه که من پارسال نتونستم برم بخرم. ولی من هنوز نخوندمش. من مردی از جنس نور رو خوندم. نیم ساعته رفتم و خریدم و برگشتم!

مجيد گفت...

منم فردا ميرم.براي دختركتون هم كه تو فروشگاه دربست در خدمتم اميرخان.

بهار.ن گفت...

نمایشگاه نرفتم هنوز اما این لینکدونی منو کشته!

maryam گفت...

ميگم كه تا كي نمايشگاه هست؟؟ببينم منم ميتونم بار فرهنگيمو يه كم زياد كنم؟؟؟
بعدترشم من كه عمرن شما رو لينك كنم!!!!براي همين خيلي برررررسيييي نكنيد :D
;)

arezou گفت...

زیارتتون قبول . کسی که دعا خواسته بود در آن پست قبلی من بودم که از بس این کامنتدونی شما پیشرفته است به اسم ما که میرسه هنگ میکنه ! در ضمن من به شما تبریک میگم که انقدر فرهنگی هستین . خبر میدادین ما هم سفارش کتاب میدادیم اما حالا که ندادین ما هم کار فرهنگی نمیکنیم .

بهار گفت...

پست فرهنگي نياز به كار فرهنگي داره!كار فرهنگي هم با اهداي كتاب به خوانندگان وبلاگ شروع مي شه

بهار گفت...

در ضمن آدرس فيد وبلاگتون رو مي خواستم لطفاً:))

نرگس گفت...

پس نظر من کو؟
:-(

امیرحسین گفت...

شما مگه نظر گذاشتی؟!

هانيه گفت...

فقط همين شلوغيش آدمو فراري مي‌ده از نمايشگاه!

خانمه گفت...

سلام . ببخشيد وسط تبادلات فرهنگيتون يه عرضي داشتم
ميشه لطف كنين يه ختم قرآن بذارين هديه به حضرت زهرا(س) تا آخر هفته ديگه بخونيم؟
اگه توافق كردين من خودم پنج جز اول روبر ميدارم

التماس دعا برادر

سلانه گفت...

آخ آخ آخ! بهار راس میگه.. آقا این فید وبلاگت چی شد پس؟؟

سیلوت گفت...

مث اینکه فامیلمون حرف زدااااااااااا
سریع به ختم قرآن بذارین بعد از اینکه نیت کردین و تقدیم کردین و حاجت خواستین اگه وقتی هم موند من و خانمه رو هم دعا کنین ( به این میگن استفاده ابزاری از دوستان وبلاگی)

آوین گفت...

اون وقت تو الان از نظر اخلاقی فرهنگی تحصیلی به عنوان یه پدر در حق دخملت جفا کردی (آیکون آوین در نقش حمایت از حقوق کودکان

نرگس گفت...

آره بابا گذاشتم
اما همیشه غیب میشه
همیشه با وبلاگ شما این مشکل رو دارم
هر بار نظرم رو چند بار میزارم