یه وقتایی سعی میکنی از یه فکرو خیالایی فرار کنی و اصلا" بهش مجال خود نمایی نمیدی. امان از وقتی که اون فکر و خیال خودش رو بهت تحمیل کنه . اون وقته که دمار از روزگارت در میاره...
۱۱ نظر:
ناشناس
گفت...
و وای به روزی که این غلغلک و تحریک فکر رو یکی بکنه که دوست داره و دوسش داری.
فکر و خیال خودش رو به ما تحمیل نمی کنه بلکه این مائیم که با فرار کردن از دستش بیشتر تحریکش می کنیم که دنبالمون راه بیفته چرا که صورت مسئله عوض نشده ،راهش فرق کرده و اینبار به جای خود فکر ، به فرار از اون داریم فکر می کنیم... و این چرخه فکر ادامه پیدا می کنه
۱۱ نظر:
و وای به روزی که این غلغلک و تحریک فکر رو یکی بکنه که دوست داره و دوسش داری.
فكر عين خوره ميفته به جون آدم ..فكر ؛فكر مي زاد!
آی گفتیددددددددددددددد
همچین نفس رو بند میاره ها !
شما كه تو روزهاي ابري اهل مشاعره بودين چرا امروز دلتون گرفته؟
سلامممممممممم:)
سوت بزن گنجیشکا رو نیگاه کن.. محلش نذار!
امیر مرض مسری داریم همه مون ها! الان داشتم به علیرضا می گفتم شما تو اون آزمایشگاه تون کشف کنین این چه دردیه به جون ملت افتاده!!!!
فکر و خیال خودش رو به ما تحمیل نمی کنه بلکه این مائیم که با فرار کردن از دستش بیشتر تحریکش می کنیم که دنبالمون راه بیفته چرا که صورت مسئله عوض نشده ،راهش فرق کرده و اینبار به جای خود فکر ، به فرار از اون داریم فکر می کنیم... و این چرخه فکر ادامه پیدا می کنه
یه شاعری ی روزی گفت:
آسایشم گاهی روانیست...(رضا حیرانی)
اما انگار آسایش ما همیشه روانی شده...
خدا خودش یه کم آرامش نصیبمون کنه
آخ...
وقتی بیخود و بیجهت نگران میشم...
من هم يه وقتايي همينطوري ييهو استرس ميشم و هرچي هم فكر ميكنم علتش رو نميفهمم..
ارسال یک نظر