۱۳۸۷/۰۹/۱۰

چند دقیقه پیش صدای داد و فریاد از توی سالن اومد. رفتم دیدم3 -2 تا خانم توی آسانسور گیرکردن. خیالم راحت شد که اتفاق بدی نیفتاده!یادم افتاد روز خواستگاری بود یا بله برون یا همچین چیزایی! ( دقیق یادم نیست اسم و نوع مراسما!). من و مامانم و بابام و خواهرم و شوهر خواهرم و مادر بزرگم و عمه م و خواهر زاده م توی آسانسور خونه لیلا اینا گیر کردیم!!! روی آسانسور نوشته بود ظرفیت سه نفر! بعد بین طبقات گیر کرد. من موندم که اون همه آدم اصلا" چطوری جا شدیم توی اون آسانسور. بعد از کلی وقت همسایه ها تونستن راه بندازن آسانسور و ما وقتی داشتیم از در آسانسور پیاده می شدیم همه همسایه ها جمع شده بودن و داشتن نگاه میکردن! 8 نفر ادم یکی یکی بیرون اومدیم. خیلی خجالت اور بود واقعا"!هنوز که یادم میفته خجالت میکشم. همسایه ها هم که انگار فیلم سینمایی میدیدن. تا خروج نفر آخر نشستن به نگاه کردن. همه ش هم کله تکون میدادن. بی فرهنگا!

هیچ نظری موجود نیست: