۱۳۸۷/۰۵/۲۸

بزرگ شدن دخترک رو من و لیلا خیلی متوجه نمیشیم ولی کسایی که بعد از 3-2 روز میان میگن بزرگتر شده. از کف دست چند میل بزرگتره الان! آخی دخترک خوابالوی من! همیشه دعا میکردم یه دختر آروم باشه. الان میگم خدایا اگه یه کوچولو گریه هم بکنه عیبی نداره! طفلک گناه داره. یه اعتراف هم بکنم که هنوز جرات نکردم بغلش کنم!!!! میترسم از هم وا بره. اون شبی که به دنیا اومد من رو صدا زدن که برم تو بخش نوزادان و بچه رو ببینم. داشتن تمیزش میکردن. لباس که تنش کردن گفت بچه رو بغل کن. گفتم واای. من عمرا" دست بزنم به این. انقدر نازک و کوچولوئه که یهو از هم وا میره. پرستاره گفت ای بی احساس. نمیدونم ربطش به احساس چیه ولی خوب به هر حال من جرات نمیکنم هنوز. دیروز هم با لیلا اتاقش رو کاغذ دیواری کردیم . حالا فردا ایشالا عکساش رو میذارم تا هنرنمایی ما رو ببینید!

هیچ نظری موجود نیست: