۱۳۸۶/۰۷/۲۹

يه چند روزه تاكسي نوشت ننوشتم و ميدونم دلتون تنگ شده! امروز صبح كه با تاكسي ميرفتم شركت ‏، يه آقايي كنارم نشست كه جيگرم حال اومد. ايشون علاوه بر اينكه همه هيكلشون بوي گند سيگار ميداد ، دهنشون رو هم كه باز ميكردن فضاي ماشين پر از بوي مزخرف سير ميشد. براي اينكه زيادي ما محضوض بشيم از ابتدا تا انتهاي مسير با لهجه شيرينشون داشتن با همشهريشون اختلاط ميكردن و فضاي ماشين پر از رايحه سير شده بود. واي كه من از سه تا بو حالم بد ميشه. سير و سيگار و سيراب! گمونم ديشبش 8-7 تا حبه سير ميل فرموده بودن براي سلامتيشون.

پ.ن: در شرايطي كه لاريجاني هم طاقت نياورد و استعفا داده شدونده شد! و اوضاغع داره روز به روز بدتر ميشه من اين خاطره ها رو تعريف ميكنم كه خوشحال بشيد !

هیچ نظری موجود نیست: