۱۳۸۶/۰۷/۱۴

دارم دوباره رمان "من او" رضا امیرخانی رو میخونم. شبا به جای اینکه بشینم این سریالای دوزاری ماه رمضون رو ببینم خودم رو با خوندن این کتاب سرگرم میکنم. وای که چقدر لذت بخشه خوندنش. اصلا" حس داستان رو ندارم. انگار یه سری خاطره رو داری مرور میکنی. به شدت واقعی و باور کردنی. انقدر که دوس دارم برم اون محل ها ( خانی آباد و اونطرفا) رو ببینم. بعد از "آتش بدون دود" نادر ابراهیمی ، انصافا" بهترین کتابیه که خوندم.
*
وقتی انگیزه ت رو به کاری که میکنی از دست بدی، هم خودت رو اذیت میکنی هم کسی که داری براش کار میکنی. و این باعث میشه کم کم روحیه ت خراب بشه و احساس دلمرده گی کنی.

هیچ نظری موجود نیست: