۱۳۸۶/۰۷/۰۵

چند ساله که دوس داشتم برم خون بدم و هر بار یا همت نمیکردم یا شلوغ بود.دیشب به اتفاق پسر دایی و پسر خاله مون برای اولین بار رفتیم مرکز انتقال خون. پسر داییم همونیه که با هم میریم باشگاه. یه پسر ماشالا نیرومند 94 کیلویی! رنگش شده بود مثل گچ. وقتی نوبت معاینه شد ، گفت بچه ها میشه بر گردیم؟! 30 سالشه ماشالا! بعد هم اونجا رفته به آقاهه میگه لطفا" ما سه تا با هم باشیم. همش سوال میکرد سوزنش کلفته؟آدم غش نمیکنه؟ میتونه بعدش رانندگی کنه؟!مامانش هم هی زنگ میزد که چرا حالا رفتی خون بدی؟ خوب نمیخواد خون بدی! ما ساعت 9:30 رفتیم و 11:30 تقریبا" برگشتیم. تازه ملت بعد از ما داشتن میومدن خون بدن. بعد که خون دادیم ، بنده خدا جوگیر شده بود و به خانومه میگفت خانم میشه من ماه دیگه هم بیام خون بدم؟!!خانمه گفت نخیر باید اقلکندش! 4-3 ماه بگذره.
*
جزء 28و29 باقی مونده. اگه کسی تمایل داشت اعلام کنه. وگرنه خودم میخونم!!!

هیچ نظری موجود نیست: