۱۳۸۵/۱۱/۱۵

مهرماه یه نمایشگاه داریم در آلمان. تو شهر کلن. دیروز کتابچه راهنمای هتلهای شهر کلن رو برداشتم و شروع کردم به گشتن و پیدا کردن یه هتل ارزون و نزدیک ( چیزی تو مایه های مسافرخونه های میدون راه اهن و ناصر خسرو!) . یکی پیدا کردم و زنگ زدم که برا اونموقع جا رزرو کنم. از حالا هتلا همشون پر بودن. یکی هم که جا داشت ( البته فکر کنم) خانمه بلد نبود انگلیسی حرف بزنه. هرچی من انگلیسی میگم اون آلمانی جواب میده. منم شروع کردم به آخشن پاخشن تاخشن گفتن!!طرف زبونش بند اومد. حقش بود حیف نون!
*
دیشب سر کلاس انقدر خمیازه کشیدم که استادمون مجبور شد برا همه چایی بخره با کیک! گفت فکر کنم یه هفته نخوابیدی.

هیچ نظری موجود نیست: