۱۳۸۴/۰۲/۱۰

اردیبهشت فصل قدرت نماییه خدا به بنده هاشه. حتی بیابونها هم الان سر سبزن. جون میده آدم کار و زندگیشو ول کنه بره مسافرت. شیراز و اصفهان و یه کمی هم شمال. مناظری که دیروز تو آهار دیدیم فوق العاده قشنگ بود( اینجور وقتا قشنگ خیلی کمه برا توصیف). شما هم اگه خواستید برید طبیعت گردی و مثل من مهمترین بخش این طبیعت گردی ، قسمت ناهارشه سعی کنید اول مطمئن بشید وگرنه کلاه میره سرتون و به جای جوجه کباب ، سالاد الویه به خوردتون میدن!ای روزگار!
*
پنج شنبه عصری ، خواب پاپ جدید بندیکت شانزدهم رو دیدم! خواب دیدم یه مجلسی بود که اونم بود. رفتم پیشش. حتی یادمه زیر چشمی نگاه کردم که کسی نبینه دستشو هم بوسیدم. کلی با انگلیسی باهاش صحبت کردم. حتی یادمه یه کاغذ نشونم داد که به فارسی یه غزل خیلی زیبا نوشته بود. بهم گفت معنیش چیه؟! مضمون یه مصرعش این بود که امیدوار باش که همه چیز به زودی رو براه میشه. بعد من براش ترجمه کردم و بعدشم گفتم این یعنی اینکه ظهور امام زمان نزدیکه!یادمه با غضب نگام کرد و دستور داد بیرونم کنن!منم از خواب بیدار شدم. از معدود خوابهاییه که با اینهمه جزییات یادمه.

هیچ نظری موجود نیست: