۱۳۸۳/۰۸/۲۸

دیروز روز شانس بود. برا اولین بار تو عمرم چندین بار خون دماغ شدم . بعد از خونریزی دهان و لثه چشممون به این روشن! شب هم که داشتم میرفتم لیلا رو از کلاس بیارم تو میدون هفت تیر تصادف کردم. اونم با یه کامیون. بنده خدا مرد خیلی خوبی بود. با اینکه من مقصر بودم ولی میگفت بیا بریم بیمه از کوپن من استفاده کن!طفلک ماشین رو که دید دلش سوخت. البته من قبول نکردم!من با وجدان تر از این حرفام که سر بیمه کلاه بذارم! دیشب و امروز با هزار بدبختی رانندگی کردم. بدون آیینه. حالا باید ماشین رو ببرم صافکاری و رنگ . من خیلی گناهم به خدا! حالا صافکاری و رنگ ارزون سراغ دارید!مثلا" 6-5 هزار تومن بیشتر نگیره!دیشب یه نفر از اینا که دور تصادف جمع میشن و نخود اش میکنن خودشونو، بعد از اینکه کلی در توصیف اینکه تو مقصری و اینا اظهار فضل کرد بهم میگه چیزی نشده با 300-200 تومن میشه مثل روز اولش!!!جونت سلامت باشه!خلاصه که دیروز رو شانس بودیم خدایی!خدایا شکرت.
*
میخواستم برا تولد لیلا بنویسم که فرداس. گفتم بذار آخر شب یا فردا بنویسم که داغ باشه!

هیچ نظری موجود نیست: