۱۳۹۲/۰۹/۰۳

137

وقتی سوار تاکسی شدم، یه دختر و پسر عقب نشسته بودن و عشقولانه در میکردن. تا اینکه ماشین افتاد توی ترافیک. کم کم صداشون میومد. پسره داشت جریان مهمونی اون شب رو می پرسید. بعد گیر داده بود که چرا با اون پسره ( منصور) انقدر صمیمی بودی؟ چرا باهاش رقصیدی؟ چرا نیگاش میکردی لبخند میزدی؟ گاهی بلند دعوا میکردن و گاهی ریز ریز. آخرش دختره گفت الان که هنوز دوستیم اینه اوضاعمون ، وای به وقتی بشم زنت! آخرشم وسط راه با دعوا پیاده شدن. نتیجه گیری اخلاقی اینه که نصف طلاقها و دعواهای این شهر به خاطر ترافیک لعنتیه! پس این سیستم حمل و نقل عمومی چرا راه نمیفته؟! دولت تدبیر و امید داره چیکار میکنه پس؟!