۱۳۸۷/۰۴/۲۲

جای دوستان و آشنایان خالی 5 شنبه و جمعه به عمله گی و کارگری و کزتی گذشت! گفته بودیم یه کارگر بیاد که دیوارهای خونه رو بشوره. بنا بود از صبح بیاد تا عصری تموم کنه. از 7 صبح اومد و مشغول شد و من که از شرکت ساعت 1 اومدم خونه دیدم بیشترش تموم شده. آقا ساعت 5 بعد از ظهر تشریف بردن و کار رو نیمه تمام گذاشتن و 30 تومنم گرفتم!( این رو نوشتم چون حرصم گرفت خیلی). دیگه از 5 شنبه عصر مشغول شدیم به نظافت تا همین دیشب! الانم خونه مثل جاییه که موشک افتاده توش. تمام وسایل و اسباب خونه وسط ریخته . منم اندازه یک هفته باشگاه رفتن کالری سوزوندم!!حیف از اونهمه کالری که با بدبختی و رنج ذخیره کرده بودم! ولی خوب خوبیش اینه که اگه بیکار شدم میتونم برم کارگری! ( لیلا هم الان میاد میگه تو باز ننه من غریبم بازی درآوردی تو وبلاگ؟!!)

هیچ نظری موجود نیست: