۱۳۸۶/۱۱/۱۷

ميخوام براتون يه كم روضه بخونم.فقط تورو خدا از شدت گريه زياد غش نكنيد كه من اصلا" راضي نيستم! ديروز بعد از ظهر ارباب زنگ زد كه ميخوام سيستمت رو ارتقا بدم. منم هول هولكي ايميلامو بك آپ گرفتم و بقيه برنامه هارو بدون اينكه فكر كنم ريختم تو ماي داكيومنت. كل فايلها و اسناد صادراتي و عكس محصولات و ليست قيمتها كه با بدبختي هرچه تمامتر در آورده بوديم و خلاصه هر آنچه كه توي اين 6 سال جمع كرده بوديم. گفتم حالا كه بنا نيست هاردم رو عوض كنم و فقط سيستم عوض ميشه پس لازم نيست بك اپ بگيرم. البته حواسم هم نبود. خلاصه سيستمها رو عوض كرديم و هارد قبلي رو گذاشتم رو سيستم جديد. ولي زهي خيال باطل. سيستم اصلا" بالا نميومد و بايد ويندوز جديد نصب ميكرديم. ما هم خيلي سرخوشانه ويندوز جديد ريختيم و وقتي بالا اومد ديدم كه خاك بر سر دشمنم شده! هيچي ديگه من رفتم تو يه شوك و بهت عظيم و تا اين لحظه بيرون نيومدم. ديشب تا 8 شب شركت بودم و نتونستم كاري كنم. اين برنامه هاي ريكاوري هم به درد عمه شون ميخوردن! حالا فكرشو بكن با اعصاب خراب و سرما و گيرنيومدن تاكسي خودم رو رسوندم به تجريش. يه خانم و آقاي نسبتا" جوون هم توي تاكسي بودن. از اولي كه نشستن شروع كردن به تلق و تولوق در چيپس رو باز كردن. بعدش هم مثل گوساله ( دقيقا" مثل گوساله) شروع كردن به خرچ و خورچ خوردن چيپس با صداي بلند و با دهن پر حرف زدن! من هم كه ديوانه ميشم با صداي چيپس و اينا ديگه تنها كاري كه ازم ميومد تو اون شرايط قلپ قلپ اشك ريختن بود!!!( البته در درونم!). بسه بابا حالا غش نكنيد! اطلاعاتم پريد كه پريد فداي سرتون بابا!!!

هیچ نظری موجود نیست: