۱۳۸۶/۰۱/۱۱

صبح رفته بودم اداره پست شریعتی پل صدر دنبال کارت سوخت. تو صف طویل وایساده بودم که یه آدم چاق و سیبیل دار اومد گفت آقا جای من جلوی شماس. گفتم ولی شما الان اومدید. گفت نه من صبح اومدم دیدم کسی نیست رفت صبونه بزنم تو رگ! گفتم خوب اینهمه آدم جلوی منن، چطور بین اینهمه ادم میگی جام اینجاس؟ گفت اخه این جلوئیا همشون خانومن و به شما راحت تر میتونم بگم! گفتم شرمنده. تشریف ببرید انتهای صف. خلاصه مخ پشت سری من رو زد و پشت سر من وایساد. یکساعت داشت افاضات میفرمود راجع به سوخت و قاچاق سوخت و صدور انقلاب به دیگر کشورها و ملوانهای انگلیسی و قطعنامه شورای امنیت و ضایعات نان! همه تحلیلهاشو که کرد آخرش گفت من اطلاع دقیق دارم که بنزین از عراق و سوریه داره به ایران قاچاق میشه و اینا از رو پدر سوخته گری دارن وارونه جلوه میدن که سوخت از ایران قاچاق میشه. میگفت بخاطر اینکه به این بهانه کردا و مرز نشینا رو اذیت کنن!!!( بنزین لیتری 1800 تومن عراق قاچاق میشه اینجا که لیتری 80 تومنه! فکر کن!) گفتم حالا عراق هیچی ولی سوریه همسایه ایران نیست!!گفت که چی؟ گفتم هیچی همینجوری به ذهنم رسید. گفت همین دیگه. با همین حرفا یه عمره که گولتون زدن!عجب ملت تحلیل گری داریم خدا وکیلی. با اون سیبیلاش!

هیچ نظری موجود نیست: