۱۳۸۵/۱۰/۲۴

دیشب سر کلاس زبان بنا بود بحث آزاد باشه. سه تا موضوع بود که استاد گفت یکیشو انتخاب کنید. یکی خرافات، یکی روح ، یکی دیگه هم تناسخ. بنا شد در مورد خرافات صحبت کنیم. اینکه که به چی اعتقاد داره و اینا. بحث فال قهوه و پیش گویی و اینکه اگه کسی عطسه کنه مثلا" میگن صبر اومد و اینجور چیزا. من گفتم من به هیچکدوم اینا اعتقادی ندارم و همش خرافاته. کلی مثال آوردن که فلانی میتونه از روی کف دست پیش گویی کنه یا فلان فالگیر فلان حرف رو زده . بحث کم کمک کشیده شد به مذهب. یه خانومی گفت که همه اونا که سراغ مذهب میرن یه مشت آدم بی سوادی هستن که نمیخوان و بلد نیستن خودشون برا زندگیشون تصمیم بگیرن و یکی رو به عنوان خدا در زندگیشون میسازن و پرستش میکنن! اگه کسی روشنفکر باشه و با سواد هیچ وقت سراغ مذهب و دین و خدا نمیره! جالبیش اینجا بود که این خانم به شدت روشنفکر ، طرفدار فالگیری و پیش گویی و کلی خرافات دیگه بود!

هیچ نظری موجود نیست: