۱۳۸۵/۱۰/۱۹

دیشب از مشهد برگشتیم. به غیر از اون یک ساعتی که تو هواپیما بودیم و من دو کیلو لاغر شدم از ترس سقوط!( البته خدایی خیلی شوفرش خوب بود ولی خوب من میترسیدم دیگه) خیلی خوش گذشت وفکر کنم دو کیلو چاق شدم!جاتون خالی. بسیار مشهد باصفایی بود. یاد همه هم بودم. بعضیا خیلی ویژه تر. یاد تک تک وبلاگا میفتادم و براشون به اسم دعا میکردم!حساب کن مثلا" وسط نماز یهو یاد یه وبلاگ میفتادم و خنده م میگرفت! میگفتم خدایای این جا افتاده بود! از بس که زیادید ماشالا.یه چیزی برام خیلی جالب بود. یه گوشه ای دو نفر سر جای نماز خوندن با هم بگو مگو میکردن. با اینکه خیلی محترمانه هم با هم حرف میزدن. یکی دیگه گفت آقایون در محضر امام هستید. صداتونو بالا نبرید و حرمت نگه دارید. بعد من فکر کردم( من گاهی فکر هم میکنم!) ما همیشه در محضر امام معصوم و از همه مهمتر در محضر خداییم. ولی چه راحت هرطوری که دوس داریم رفتار میکنیم و هرکاری که هوس بکنیم انجام میدیم.

هیچ نظری موجود نیست: