۱۳۸۴/۰۱/۰۸

تو بانک بودم که یه خانمی با دکمه های مانتو بازبا ظاهر خیلی آنچنانی و ناخنهای لاک زده اومد پول داد و برا حج عمره ثبت نام کرد. ظاهرا" شناسنامه ش همراهش نبود. کلی التماس کرد تا ثبت نام کرد. یه نگاه عاقل اندر سفیهی بهش کردم ولی بعدا"پشیمون شدم. چه خوبه که خدا کار خودشو میکنه و به قضاوت بقیه کاری نداره. البته این باعث نمیشه که من تو دلم به اون خانم نخندم! و نگم بیچاره خدا!

هیچ نظری موجود نیست: