۱۳۸۲/۰۶/۲۵

هنوز ظرفیتمو نتونستم زیاد کنم. هنوز حد تحملم خیلی پایینه. هنوز که هنوزه روحم مثل اون فنجونی میمونه که اگه یه پشه بیفته توش متلاطم میشه. هنوز نتونستم بشم مثل اون اقیانوسی که هزاران کشتی غول پیکرم نمیتونن متلاطمش کنن.هنوز با حرف یکی به هم میریزم. هنوز با حرف یکی دیگه بال درمیارم و پرواز میکنم. هنوز افکار و کارای بقیه برام مهمه. هنوز ..... خیلی سعی کردم ولی نشده. نمیدونم دیگه باید چیکار کنم. میگن انسان هرکاری که اراده کنه میتونه ولی من به خدا خیلی سعی کردم.نشده که نشده. خودمو گول نمیزنم. واقعا" تغییری نکردم. لابد تو انسانیتم باید شک کنم.کاش میشد...

هیچ نظری موجود نیست: