۱۳۸۸/۰۹/۱۸

رفته بودم ختم یه خانواده سه نفری. یه خانم 27 ساله با دختر یک ساله و همسر سی و خورده ای ساله ش که هر سه توی خونه شون به خاطر کمبود اکسیژن ناشی از آبگرمکن از دنیا رفته بودن. شاید از معدود ختم هایی بود که حالم بد شد و منقلب شدم. میگفت این خانم خیلی مواظب دختر کوچولوش بوده. میگفته جلوی بچه م غیبت نزنید . دوس ندارم فرشته ها از کنارش دور بشن. خیلی مواظب حلال و حروم لقمه ای بوده که به بچه ش میداده. عکس سه نفریشون رو اون جلوی مسجد زده بودن. عکس دختر یک ساله رو که دیدم دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم....

هیچ نظری موجود نیست: