۱۳۸۶/۰۲/۲۷

روزاي تعطيل يا روزايي كه از ظهر تو خونه هستم ( مثل پنج شنبه ها) يكي از معضلاتي كه من گرفتارش ميشم اينه كه چي بخورم! اينو جدي ميگم. همش سر يخچالم ولي احساس ميكنم چيزي رو كه ميخوام نميتونم پيدا كنم. چون خودم هم نميدونم چي ميخوام! شده تاحالا دلت يه چيزي بخواد ولي ندوني اون چيز چيه؟ مثل همين الان من. از خواب بيدار شدم رفتم سر يخچال. اول گوجه سبز يه عالمه خوردم. ولي اوني كه ميخواستم نبود. بعد كيوي. بعد سالاد اضافي ظهر. بازم اوني كه ميخواستم نبود. بعد شيريني خوردم. بازم دلم راضي نشد. بعر يه كاسه بستني وانيلي!بازم اوني كه ميخواستم نبود. يه خورده كلم و كاهو كردم تو شيشه سس( دور از چشم ليلا!چون رو اين يه مورد خيلي حساسه به علت جلوتر اومدن شكم!!). بعد هم يه كم آلوچه.هنوز اوني كه ميخواستم رو پيدا نكردم. دلم يه چيزي ميخواد كه نميدونم چيه. مثل پفك لينا يا چيپس و ماست موسير چكيده!

هیچ نظری موجود نیست: