۱۳۸۴/۰۴/۱۱

یه خانم خیلی تپل مپل! صبحی در زد و گفت ببخشید کلاس رقص اینجاست؟!( آخه ما تو ساختمون شرکتمون یه کلاس رقص داریم به اسم آیروبیک !).گفتم واحد روبروییه.در رو اومدم ببندم که یهو یه جیغی زد و در رو هل داد و خودشو پرت کرد داخل!نفسش بند اومد زد زیر گریه. رفتم ببنم چی شده ، دیدم پشت در یه گربه خیلی زشت و بی ریخت وایساده و دمش رو بالا گرفته!این خانمه ترسیده بود!منم پیشتش کردم و رفت ولی تا یه ربع همه داشتیم می خندیدیم!از خیر کلاس رقصم فکر کنم اومد بیرون طفلی!
*
خدا قسمت کرد و رفتیم این تنگه واشی یا همون ساواشی رو دیدیم. فقط حیف که ناهارش ساندویچ بود!خدا قسمتتون کنه وسط هفته برید و حض فراوان ببرید از مناظر!فقط اگه خواستید برید یادتون باشه آب و چایی و اینا زیاد نخورید که مجبور بشید برید دستشویی!وگرنه جهنم واقعی رو به چشم خودتون میبینید!!!

هیچ نظری موجود نیست: